ایستگاه چهاردهم نامداران گمنام
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ روزهای ابتدای آبان سال ۱۳۸۷ مصادف با ایام شهادت امام جعفر صادق(ع) ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت میان استقبال کمسابقه مردم دارالمجاهدین، دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان سعادت میزبانی از پنج شهید گمنام را بهدست آورد.
آنچه در ادامه میخوانید، ۱۴ پرده از چهاردهمین یادواره ۵ شهید گمانم حاضر و ناظر در صحن دانشگاه آزاد اسلامی همدان است.
پرده نخست: انگار همین دیروز بود که به عنوان نخستین دانشگاه در استان همدان افتخار میزبانی از پنج شهید نامدار گمنام نصیب دانشگاه آزاد اسلامی همدان شد. درست خاطرم هست که ۲۳ آبان ۸۷ چه جمعیتی از دارالمؤمنین در دانشگاه آزاد به بدرقه کبوتران خونین بال آمده بودند و قرار بود قلب یک مرکز آموزشی و فرهنگی شوند.
پرده دوم:، اما انگار تاریخ تکرار میشود، درست ۲۳ آبان ۱۴۰۱ و در چهاردهمین یادواره شهدای گمنام دانشگاه با عنوان «ای پرچمت ما را کفن»، همان شرایط ۱۴ سال قبل در حال تکرار و اتفاق افتادن است. بازهم دلهرهها و سؤالها در اذهان اندک افرادی وجود دارد که با شرایط موجود در جامعه و حوادث اخیر در دانشگاهها آیا لزومی برای برگزاری چنین مراسمی هست؟
پرده سوم: چند روز مانده به مراسم بیمها و امیدهای زیادی وجود دارد، سخنرانی که از چند ماه قبل هماهنگ شده بنا به دلایلی در همدان حضور نمییابد. با مداح هماهنگ شده و تمام دغدغه برگزارکنندگان مشخص شدن سخنران است، هنوز پوستر و بنرها چاپ نشده و خروجی تیزر تبلیغاتی یادواره درست نیست و کمتر از ۷۲ ساعت دیگر به ایستگاه چهاردهم خواهیم رسید.
پرده چهارم: زمزمه دیگری هم هست-تعویق برگزاری یادواره-، اما انگار مدیریت و نیروی دیگر امور را پیش میبرد، درست کمتر از ۳۰ ساعت مانده به آغاز مراسم به دلیل تأمین نشدن بودجه شام یادواره، جلسه با بسیج اصناف اتحادیه بازاریان، راهگشا میشود و چقدر خوب همه چیز درست میشود؛ اما در این جلسه هم یک دغدغه مشترک در اذهان وجود دارد که چقدر این یادواره با توجه به شرایط موجود در جامعه مخاطب خواهد داشت؟
پرده پنجم: امسال قرار است زیارت یادمان شهدا حسنمطلع برنامه شود و به همین دلیل برپایی چند غرفه در کنار یادمان، رنگ بوی آنجا را عوض کرده است. حرکت اتوبوسها هم با محوراین محل پیش بینی شده است. تلفنم زنگ میخورد، یک شماره چهاررقمی از شرکت مخابرات که یادواره و زمان آن را اطلاع میدهد، تماس گرفته و مرا به فکر فرو میبرد که کاشکی کمی وقت بیشتر داشتیم برای اطلاع رسانی بهتر تا خدای ناکرده شرمنده شهدا نشویم.
پرده ششم: کم کم طلوع خورشید ۲۳ آبان به پنجره خانه ما میخورد، همسرم میداند که مانند ۱۳ سال گذشته امروز حدود ساعت ۱۱ شب به خانه بازخواهم گشت. سالن امام علی (ع) هنوز آماده نیست و فقط صندلیها چیده شده، سیستم نور، صدا و تصویردر حال راهاندازی است و سالن رنگ و بوی مراسم را میگیرد و باز هم دلشوره پرشدن سالن مرا فرامیگیرد. هرچقدر به ساعت ۱۸ نزدیک میشویم این دلهره بیشتر و بیشتر میشود. راستی امسال چیدمان به نحوی است که فرقی بین صف اولها و آخریها نیست.
پرده هفتم: یادمانِ شهدا با نورپردازی و حضور بسیجیان رنگ و بوی دیگری گرفته، غرفه پذیرایی صلواتی، محل آمد و شد دانشجویان است. دلم میخواهد بگویم همه شما شب در این مراسم دعوت هستید و با خودم میگویم اول ببین خودت را راه میدهند؟! اصلا خودت میهمان کسانی دیگری هستی و میزبانان خود خوب میدانند چه کسانی را دعوت کنند. اینجا که مینشینم کمی دلم قرص میشود و یادم میآورم آن تشییع باشکوه که تمام همدان به خاطر ۵ شهید به دانشگاه آمده بودند و باشکوهترین روزی که در دانشگاه دیدهام در این عمر کاریم همان روز بوده است.
پرده هشتم: از بلندگوی مسجد فاطمه الزهرا(س) دانشگاه صدای الله اکبر مؤذن به گوش میرسد. خودم را به محل برگزاری یادواره میرسانم، جمعیتی حدود ۱۰۰ نفر در محل سالن حضور دارند و خبری از حضور اقشار مردم نیست؛ اما در دلم باور دارم که سالن مملو از جمعیت خواهد شد، اندک اندک جمع مستان میرسند. ردیف ردیف، صندلیها پرمیشود و زمانی که دعای سلامتی حضرت ولی عصر(عج) در سالن طنینانداز میشود، بیش از ۷۰ درصد ظرفیت سالن پرشده است و با آغاز رسمی مراسم و تلاوت قرآن کریم، روح حاکم در جلسه با کلام وحی عطرآگین میشود.
پرده نهم: پخش سرود ملی و سخنان حماسی مجری، سالن را به وجد آورده و یک نماهنگ زیبا از حرم سلطان شمس الشموس حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به همراه تصاویری از آخرین حضور سردار دلها، سرباز وطن، حاج قاسم سلیمانی چشمها را بارانی میکند و قطرات اشک از دیدگان حاضران در سالن جاری میشود و اینجاست که صلوات خاصه حضرت، محفل نامداران گمنام را امام رضایی میکند.
پرده دهم: سخنرانی کوتاه و مختصر رئیس دانشگاه آزاد اسلامی همدان و پخش مستند، چنان به همراه نماهنگ امام رضا مرا در خود فرو برده که متوجه نشدم جای دیگری برای نشستن روی صندلیها تدارک دیده شده نیست و میهمانان دعوت شده به سمت سکوهای سالن ورزشی امام علی (ع) راهنمایی میشوند.
پرده یازدهم: همخوانی سرود توسط جوانان دهه ۸۰ و ۹۰ همدانی با لباسهای خاکی، حال و هوای مراسم را به گونهای دیگر دگرگون کرده و سپس سخنرانی مشاور فرمانده کل سپاه که گفت: «شیطان تمام توان و سوار و پیاده نظام خود را علیه جمهوری اسلامی به صف کرده است» با بهرهگیری از کلام وحی و نهج البلاغه به گوش حاضران جلسه میرسد.
پرده دوازدهم: قرار است محفل شهدا با نوای مهدی سلحشور کربلایی شود. مرثیه «تا مشک تو آب زدی» به خاطرم افتاد. چقدر حاضران در مراسم دلهای آسمانی و چشمان بارانی دارند و صدا هقهق گریه در سالن بلند میشود و ندای یاحسین یاحسین به گوش میرسد.
چه روضهای شده است، این چهاردهمین یادواره و بلادرنگ آیه ۱۶۹ سوره آل عمران که میفرماید «البته نپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند، بلکه زندهاند (به حیات ابدی) و در نزد خدا متنعّم خواهند بود» در ذهنم تداعی میشود.
پرده سیزدهم: صدای دمامهزنی مرا به خود میآورد که روضه حاج مهدی تمام شده و سالن الان با حرارت به صدای سنج و دمامه با نقالی که از پهلوانان کهن این مرزوبوم تا نامآوران این عرصه خاکی همراه شده است، گوش فرامیدهند. چه حس غرورانگیزی دارد، این حرکت بوسه مرشد بر پرچم سرخ و سفید و سبز ایران و بازهم عنوان برنامه که «ای پرچمت ما را کفن» یک بار دیگر نظرم را به خود جلب میکند که آیا میرسد روزی این پرچم کفن من شود.
پرده چهاردهم: از آغاز برنامه نزدیک به دو ساعت گذشته الان استرس دارم که آیا غذا به تعداد حاضران هست؛ البته سخنان بسیار جذاب و روایتگر رزمنده اسلام، علی حسنی، حسن ختامی برای ایستگاه چهاردهم نامآوران گمنام بود. جمعیت کم کم از سالن خارج میشد و غذای نذری خود را دریافت میکرد. بیش از ۱۷۰۰ پرس غذا بین جمعیت توزیع میشود و عجب میهمانی بود این میهمانی لالهها و چقدر استرسهای کوچکی داشتم و باید ایمان آورم که مدیریت، دست دیگری است.
گزارش: مهدی صفرزاده
انتهای پیام/