نگاهی به زندگی نویسنده دغدغهمند ایرانی/ برای جلال آل احمد که همه میشناسند!
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، سید جلال آلاحمد روشنفکر، داستاننویس، منتقد ادبی و هنری، روزنامهنگار، فعال سیاسی، مترجم، معلم و همسر سیمین دانشور بود. وی یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان سده اخیر است که در سال ۱۳۰۲ در گیلان به دنیا آمد. این نویسنده برجسته تحصیلاتش را در دانشسرای عالی تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی تا مقطع دکترا ادامه داد و زندگیاش را وقف نوشتن، ترجمه و مطبوعات کرد.
آل احمد با تحلیل و ریزبینی داستانهایش را روایت کرده و مخاطب را با خود همراه میکند. حتی زمانیکه از سادهترین و پیش پا افتادهترین اتفاقات و مسائل مینویسد، همین باعث میشود خواننده بیش از پیش با راوی داستان همذاتپنداری کند. جلال راحت، رک، بیپرده و گاهی حتی تلخ حرفهایش را میزند تا این گونه مخاطب را با واقعیت مواجه کند، گویی میخواهد با این روش تاثیر بیشتری بر ذهن خواننده بر جای بگذارد. وی همچنین در نوشتههایش از لحن عامیانه و ادبیات کوچهبازاری برگرفته از دل جامعه، بهره گرفته که واکنشهایش به مسائل روز جامعه او را به یک نویسنده سیاسی و اجتماعی تبدیل کرده است.
آلاحمد از ابتدای دهه ۲۰ وارد دنیای ادبیات شد. «زیارت» نخستین داستانی است که آن را در بیستسالگی، زمانیکه برای اولینبار به زیارت کربلا مشرف شد، نوشت و در مجله سخن منتشر کرد. در سال ۱۳۲۳، اولین کتاب خود یعنی «دید و بازدید» را که مجموعهای از ۱۲ داستان است، منتشر کرد. دومین مجموعه داستانی این نویسنده به نام «از رنجی که میبریم» در سال ۱۳۲۶ به چاپ رسید. در این کتاب وی از نگرانیها و دغدغههایش بهعنوان یک نویسنده میگوید و از این دوره به نام دوره سکوت یاد میکند و میگوید: «در این دوره سکوت است که مقداری ترجمه میکنم به قصد فنارسه (فرانسه) یاد گرفتن. از ژید، کامو، سارتر و نیز از داستایوسکی.»
تنها یکسال بعد بود که مجموعهای دیگر از داستانهای کوتاهش را با عنوان «سهتار» روانهی بازار کرد که روایتی صریح از فقر و خرافات و اثرات آن بر جامعه است. وی همچنین به ترجمه آثار نویسندگانی همچون داستایوفسکی، آلبرکامو، آندره ژید و ژان پل سارتر پرداخته و پنجرهی تازهای رو به علاقهمندان به مطالعه آثار دیگر نویسندگان جهان باز کرده است. در ادامه به معرفی برخی از آثار این نویسنده میپردازیم.
تعلیم و تربیت در دهه سی و چهل با «مدیر مدرسه»
آل احمد، این نویسنده دغدغهمند ایرانی براساس تجربیاتش در یک دوره تدریس و حضور در سیستم آموزشی، داستان «مدیر مدرسه» را در نقد مسائل و معضلات حاکم بر نظام آموزشی نوشته است. شخصیت اصلی این داستان معلمی است که از تدریس خسته شده، او برای سمت مدیریت مدرسه تلاش میکند و در این مسیر خواننده را با انواع معضلات اجتماعی در سیستم دولتی و آموزشی مواجه میکند. وی در «مدیر مدرسه» نظام آموزشی پوسیده زمان خود را به خوبی به سخره گرفته و کم و کاستیهای آن را پیش چشمان خواننده به نمایش میگذارد. در واقع «مدیر مدرسه» یک رمان واقعگراست و از واقعیتهایی سخن میگوید که در کتابهای تاریخی کمتر دیده میشوند؛ تاریخ نانوشته نظام تعلیم و تربیت در ایران در دهه سی و چهل.
سفری به مکه و مدینه با «خسی در میقات»
این کتاب سفرنامه جلال آلاحمد به مکه و مدینه است. سفرنامهای متفاوت که آل احمد آن را در سال ۱۳۴۳ و در حالی که ۴۱ ساله بود، نوشت. این سفرنامه فقط مربوط به تجربه خاص نویسنده از مناسک مذهبی نمیشود. جلال با دقت و ریزبینی تمام آنچه را که در سفرش دیده، نوشته است. از آداب و پوشش و رسوم گرفته تا مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاحتی. «خسی در میقات» به دلیل جملات کوتاهی که دارد، توجه زیاد نویسنده به جزئیات و متن روان و دلنشین آن است که بسیار شناخته شده است.
وی در این کتاب گاهی هم زبان به گله و شکایت باز کرده است؛ گویی که تازه در درد دلش باز شده است. از عقبماندگی، تحقیر و از معماری اماکن زیارتی و امکانات نامناسبی که حکومت نالایق سعودی در اختیار زائران قرار دادهاند، گله میکند. گاهی هم از دست افرادی که کورکورانه عبادت میکنند و حتی عبادتشان هم رنگ تشریفات دارد، ناراضی است. آل احمد درباره این سفر گفته است: «من فهمیدم که خسی هستم که به میقات آمده، نه کسی که به میعاد».
این نویسنده صادقانه در ابتدای سفرنامه خود مینویسد که بعد از سالها قرار است نماز بخواند و به کفر خود در سالهای گذشته اشاره میکند ولی به توفیق الهی و به اصل خود باز میگردد و قدم در مسیری میگذارد که سرشار از روحانیت است. در این سفر و در جای جای سفرنامه آل احمد، میتوان دگرگونی در احوال و افعال وی را دید، انگار که کفر به دین مبدل شده است.
بررسی ورود مدرنیزاسیون به ایران با «غربزدگی»
«غربزدگی» مشهورترین و چالشبرانگیزترین اثر جلال آل احمد محسوب میشود. این کتاب نشانهها و آثار ورود مدرنیزاسیون به ایران را بر سبک زندگی ایرانیان بررسی کرده است. از این منظر، آل احمد با مدرنیته مشکلی ندارد و جامعه خودی را، به دلیل عدم پویایی و درجا زدن، به سختی مورد نقد قرار میدهد. بحث جلال آل احمد بر سر پذیرش مدرنیزاسیون بدون فراهم بودن زمینهها و در نتیجه، عدم توجه به پیامدهای منفی چنین پذیرشی است. او در «غربزدگی» ادعای ارائه پژوهشی علمی را ندارد، بنابراین بیش از آنکه به مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی مدرنیته پایبند باشد، ناهنجاریهای ناشی از وارد کردن بیقید و شرط فناوری را به جامعهای که تولید کننده نیست، مورد بحث قرار داده است.
نویسنده پس از معرفی چگونگی تدوین و طرح مسئله در فصلهای دوم و سوم، سه فصل را به نشان دادن زمینهها و اهمیت موضوع مورد بحث اختصاص میدهد. وی در فصل هفتم، تمام دل مشغولی خود را ارائه میدهد. در واقع «غربزدگی» با فصل هفتم که «جنگ تضادها» نامیده شده است، به اوج میرسد. آنچه نویسنده به آن پرداخته برداشتی است که از همین فصل دارد. در این فصل، جلال آل احمد، تضادهای ناشی از هجوم صنعت به ایران و ناهنجاریها و بیهنجاریهای ایجاد شده در حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دوران خودش را با صراحت و بیپرده به تصویر کشیده است.
روزهای پایانی زندگی آل احمد در «غروب جلال»
جلال آل احمد عمر کوتاهی داشت و در 45 سالگی در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در گیلان چشم بر جهان فرو بست. سیمین دانشور همسر وی در مورد لحظات آخر عمر جلال اینگونه میگوید: «با دیدن اوضاع جلال، برای آوردن دکتر، خانه را ترک کردم و بعد از برگشتن همه چیز تمام شده بود. تبسمی آرام بر لبش بود. آرام و آسوده، انگار از راز همه چیز سر درآورده و با تبسم میگوید: «کلاه سر همه تان گذاشتم و رفتم».
کتاب «غروب جلال»، نوشته سیمین دانشور است و شامل دو بخش است: «شوهرم جلال» كه درباره زندگی و اندیشههای آل احمد است و «غروب جلال» كه درباره روزهای پایانی زندگی اوست که در سال ۱۳۶۰ منتشر شد. در این کتاب و در بخش دوم آن جزئیات بیشتری در مورد مرگ جلال آمده است.
انتهای پیام/110/
انتهای پیام/