آیتالله ناصری؛ عالمی وارسته فارغ از عافیتطلبیهای سیاسی
خبرگزاری آنا- گروه سیاست - بعد از ظهر روز جمعه ۴ شهریور ۱۴۰۱، خبر رویداد تلخی در رسانهها منعکس شد و دهان به دهان گشت. خبری که برای مردم اصفهان، تلختر هم بود: ارتحال ملکوتی آیتالله ناصری. عالِمی که اگر کسی او را نمیشناخت، با دیدار ایشان به سختی پی به شأن و مرتبه علمی و اخلاقیشان میبرد. چرا که گفتار و کردارشان به قدری متواضعانه بود که درک اش برای عصر و زمانه زیست ما، حقیقتا دشوار است.
آیتالله ناصری، تحصیل علوم دینی را از زادگاهشان- دولت آبادِ اصفهان- آغاز کردند و پس از هجرت به نجف اشرف، از محضر اساتید بزرگ فقه و اخلاق و عرفان بهرهمند شدند. در اخلاق از شاگردیِ شاگردان آیتالله سید علی قاضی، فیض بردند و در دروس فقهی، شاگردی امام خمینی (ره) و آیتالله خویی (ره) و بعضی از مردان بزرگ دیگر، نور راهشان شد. حیات پربرکت آیتالله ناصری در هیچ برههای تهی از تلاش و مجاهدت در تحصیل علم و کسب طهارت ذات و صفای باطن نبود؛ چنانکه برای رفع حوائج و گرفتاریهای مردم نیز همیشه در تکاپو بودند و با کوشش و پیگیری و نظارت ایشان، برخی از مراکز درمانی و حوزوی و علمی، تأسیس و یا تجهیز شدند.
ایشان ارادت دیرینهای به حضرت آیتالله بهجت داشتند و در زمان حیات نورانی آیتالله بهجت تا جایی که امکان داشت، سفرهای قم بدون دیدار آن عارف واصل خاتمه نمییافت.
در اصفهان، به جز مردمی که دائما از منبر آیتالله ناصری فیض میبردند، بسیاری تلاش میکردند که ماهیانه یا در طول سال، عمر و وقتشان را به منبر و موعظه این عالم جلیلالقدر متبرک و معطر کنند و بسیاری از مردم هم، پیگیر کسب معرفت از منبرهای رمضانی ایشان از طریق پخش تلویزیون استانی و یا ملی بودند. صدای گرم و محزون و پدرانه ایشان، فقط محبوب اصفهانیها نبود...
تشییع و تدفین پیکر آیتالله ناصری، روز تاریخی دیگری در تقویم پرافتخار اصفهان و اصفهانیها ثبت کرد. برای نگارنده این سطور، حضور و حزنِ اقشار مختلف با دیدگاهها و گرایشهای سیاسی متفاوت، حقیقتا عجیب بود. در روز تشییع، اصفهان شاهد اشکهای بیامان چشمهای بیشماری بود. آیتالله ناصری، محبوب قلوب بسیاری بود و هست واین نیست مگر به خاطر طهارت باطن پاک و مهذب او. در عین حال همان گونه که اشاره شد، ایشان هرگز اهل گوشهنشینی و انزوا و مصلحتطلبی نبودند.
آیتالله ناصری، سخت دلبسته حضرت مهدی (عج) بودند و هر بار که نام حضرت را بر زبان میآوردند و یا میشنیدند، اشک به پهنای صورتشان جاری میشد و بغض، به هق هقِ گریه بدل میگشت. او استاد اخلاقی بود که میانهای با راه رفتن عافیتطلبانه روی خط وسطِ جناحهای سیاسی نداشت و وابسته به هیچ حزب و تشکل سیاسی نبود، اما درعین حال تنزهطلب نبود و از بیان اعتقادش به اصول و موازین انقلاب اسلامی، ابایی نداشت و حق هم همین است چه اینکه مصلحتطلبی و دوری گزیدن از سیاست برای حفظ حلقه مریدان یا جمعیت طرفداران، در زمانه ما امر بعیدی نیست، اما چنین مشی و منشی آن هم از جانب یک استاد اخلاق، به طور قطع خلاف التزام به اسلام و اخلاق اسلامی است؛ در طول دوران پربرکت حیات شجره طیبه انقلاب اسلامی، آیتالله ناصری همواره در خط اصیل انقلاب و پیروِ خمینی کبیر و خامنهای عزیز بود و از اظهار کردن این حمایت و دلبستگی، ابایی نداشت و دریغ نمیورزید. ارادت و محبت ایشان نسبت به امام خمینی (ره) در نسبت با رهبر معظم انقلاب نیز تداوم یافت. ایشان همواره درعین تاکید بر لزوم دعا برای حضرت صاحبالزمان (عج) خطاب به مومنین، بر لزوم اطاعت از رهبری معظم و دعا جهت توفیق ایشان نیز تاکید داشتند و حین نکاتی که مطرح میکردند، حضرت مهدی (عج) را، پناه رهبری میدانستند: 《... بنده میدانم [..]ایشان (رهبر انقلاب) تمام امیدشان به امام زمان (عج) است. خدا شاهد است. از هیچ کسی هم پروا ندارند. [البته] ناراحتیها را میشنوند و میبینند لکن ملاذ و ملجاءشان امام زمان (عج) است. ایشان پناهگاهشان این است... 》
حوالی ظهر روز یکشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۱، پیکر آیتالله محمدعلی ناصری در میان اشک و اندوه مردم اصفهان، در خاک مقدس تخت فولاد اصفهان آرمید. حیات زمینی ایشان به پایان رسید، اما نتایج بسیاری از تلاشهایش هنوز در زندگی ما جریان دارند و میدرخشند: مدارس و حوزههای علمیه، برخی مراکز درمانی و البته کلماتی از جنس نور... کلمات این مرد را دریابیم.
انتهای پیام/۴۱۶۴/
انتهای پیام/