تعزیتی از رویا به روایت «شب دهم»/سلوک جوینده حق چه بهایی دارد؟
به گزارش خبرنگار حوزه موسیقی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، داستانهای عاشقانه در آثار نمایشی مملو از حکایاتی است که معشوق را وادار به کارهای باورناپذیر میکند.دستیابی به ایمان در مسیر عشق، گنج نهفتهای است که حسن فتحی در شب دهم واقعه کربلا را بستر روایت آن ساخت.
20 سال از زمانی که سریال 14 قسمتی «شب دهم» به کارگردانی «حسن فتحی» بر روی آنتن شبکه یک رفت، سپری شده است. اما گویی داستانی که این کارگردان علاقهمند به جریانهای تاریخی ایران به طرح آن پرداخت، همچنان تازگی دارد.
مواجه خیر و شر در داستانهای ایرانی به ویژه زمانی که بر روی روایتی تاریخی مینشیند یکی از پرمخاطبترین نمونهها است. اما تمایز کار شب دهم که از داستانی عاشقانه و به ظاهر کلیشهای آغاز و به یک تراژدی تکان دهنده تبدیل شد، در مفاهیم و معانی نهفته این سریال است. چه در دیالوگ بازیگران و چه در موسیقی متن شب دهم خود را ماندگار ساخته و به همین دلیل هر زمان از شبکههای مختلف تلویزیون بازپخش میشد، مخاطب داشته است.
زنان قهرمان ساز و جامعه خالی از اندیشه
زمانی که «علیرضا قربانی» شعر «افشین یداللهی» را با این ترکیب که گیسویت تعزیتی از رویا است، میخواند به یکی از مهمترین وقایع فرهنگ ایرانی اشاره دارد. غیرممکن بودن دستیابی به معشوق و تلاش عاشق برای کنار زدن مشکلات.
حیدر خوش مرام برای رسیدن به شاهزاده قجری باید شرط او را به جا آورد و این شرط چیزی نیست جز 10 روز برگزاری عزاداری و تعزیه در ماه محرم. اما از قضا دوره رضا شاهی است و تعزیه قدغن. چنین فضای وهم و هراس آلودی موجب میشود که حیدر برای رسیدن به معشوق خود دگرگون شود. به انسان دیگری بدل شود و اینجا است که صدایی میگوید: «مرز در عقل و جنون باریک است، کفر و ایمان چه به هم نزدیک است.»
فخر الزمان با بازی کتایون ریاحی الگوی زنان قهرمان ساز جامعه است. الگوی تربیت فکری و اخلاقی جامعه و وصال تنها مشروط به ایمان است و اعتقاد.
هر چند از تولید فتحی دو دهه سپری شده باشد اما در جامعهای که خالی از اندیشه شده و ایمان خود را متزلزل میبیند، زنان قهرمان ساز به مانند ناجی پا پیش میگذارند. در برهه زمانی که اعتقاد به آزادی و آزدگی، اعتقاد به دین و اعتقاد به خدا از سوی حکومتی سلطه طلب به کنار زده شده است، شاهزاده قجری شرط سنگینی را برای ازدواج با خود پیشنهاد میکند.
حیدر با بازی حسین یاری در آتش وصال معشوق روح خود را صیقل میدهد. صدایی میگوید: «دین دیوانه به دین عشق تو شد.» هر چند که فرجام کار، رسیدن به معشوق نباشد اما مسیر سختی از سوی عاشق انتخاب میشود. آن لوطی گریها و آن سطحی نگریها جای خود را به تعمق در زندگی و در اعتقادات فرد میبخشد تا جایی که قربانی میخواند: «عشق تو پشت جنون محو شده.»
عشق؛ محکی برای حق و باطل
واقعه کربلا در سریال شب دهم به شکل زیبایی در پشت پرده تمامی نقشها و بازیها حک شده است. کارگردان میخواهد عشق حقیقی را به مخاطب خود نشان بدهد و عشق حقیقی، عشق به خدا و آزادگی است. همچنان که «حر» از عقاید نخست خود شرمزده میشود، لوطی شهر هم پی به اشتباهات خود میبرد. در مسیر رسیدن به شاهدخت رویاهایش، پی به حقیقت میبرد.
شعر گویای افشین یداللهی زمانی که میگوید: «مستم از جام تهی حیرانی، باده نوشیده شده پنهانی» وقتی با آهنگی حماسی تاریخی ساخته «فردین خلعتبری» همراه شده و حنجره قربانی آن را نوازش میدهد، می تواند مخاطب را وادار به تفکر کند. عشق در قلب یک شخصیت داستانی است اما کدام روحی با عشق بیگانه است. قدرت موسیقی سریال شب دهم به حدی بالا است که مخاطبان بسیاری را با خود همراه میکند و بعدها این کار در سال 91 با ارکستر ملی ایران به رهبری «آرش گوران» به روی صحنه میرود.
موسیقی ماندگار این فیلم چه در زمانی که ساخته شد و چه در حال حاضر یکی از نیازهای پنهان جامعه است. تربیت معنوی در بستر هنر. خلا بخش عمدهای از تولیدات فیلم و سریال کنونی در پاسخ به این دغدغه نشان میدهد که جامعه ایرانی به تکرار داستانهایی که بتواند سیر و سلوکی معنوی و اخلاقی را برای مخاطب خود به دنبال داشته باشند، نیازمند است.
صدایی میخواند: «عشق هم در دل ما سردرگم، مثل ویرانی و بهت مردم.» بهتی که شاعر از آن یاد میکند جدایی از حقیقت است. از اصل وجودی خویش و کربلا واقعهای تلخ از مقاومت در مقابل این جدایی است. از مقاومت درمقابل جدا شدن از ریشه و اعتقاد خویش. چنین واقعهای بستر معنایی داستانی میشود که شخصیتهای آن هر یک یا مسیر حق یا باطل را انتخاب میکنند. هر چند که قهرمان داستان به وصال عشق زمینی خود نرسیده باشد اما در مقابل قربانی کردن جان خود، به گنج ایمان دست مییابد. در کویر جهل و فساد، به آب حیاتی به نام حسین (ع) میرسد و صدایی می گوید: «از من تازه مسلمان بگذر،بگذر، از سر پیمان بگذر.»
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/