افراد حذفشده توسط احمدینژاد، از مشایی و رحیمی «لولو» ساختند!/ حضور احمدینژاد در انتخابات 96 به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بستگی دارد/ بازداشت بقایی به اتهام جاسوسی بود نه مالی
گروه سیاسی- علی فراهانی: این روزها سوژه اصلی رسانهها بازگشت «محمود احمدینژاد» به عرصه قدرت شده است که در پی اظهارات اخیرش، مورد توجه رسانهها قرار گرفته است. البته این سوژه را مشاوران رسانهای و نزدیکان احمدینژاد به مطبوعات منتقل کردهاند. در چند هفته اخیر احمدینژاد در مراسمی که در برخی شهرها برگزار شده، سخنرانیهایی داشته است. البته او اصرار دارد که هدفش انتخابات ریاست جمهوری 96 نیست اما به عقیده بسیاری بعید به نظر میرسد سودای بازگشت به قدرت را در سر نداشته باشد و به همین خاطر، چنین به نظر میرسد که احمدینژاد و یارانش با سرعتی بالا به سوی انتخابات 96 در حرکتند.
چندی پیش صادق خرازی، عضو مؤسس حزب ندای ایرانیان در برنامه دید در شب در پاسخ به پرسش مجری مبنی بر اینکه «آیا رئیس دولت مهروز تأیید خواهد شد یا خیر؟»، بیان کرد «محال است»؛ اگر احمدینژاد بازگردد و قطعا وی ردصلاحیت میشود. این تحلیلی است که بسیاری از چهرههای شاخص اصولگرا نیز آن را تأیید میکنند. اما احمدینژاد اخیرا درباره احتمال ردصلاحیتش گفته است: شورای نگهبان دلیلی برای ردصلاحیت من ندارد. او انتشار این گمانهزنیها را «خبرسازی» و «عملیات روانی» مخالفان برای ناامید کردن طرفدارانش عنوان کرده و گفته است «واقعا چه دلیلی دارد که شورای نگهبان بنده را رد کند؟»
احمدینژاد اخیرا در دیدار برخی هوادارانش که خواستار نامزدی او در انتخابات آینده شدهاند از دادن پاسخ مثبت خودداری کرده، اما با اشاره به اخبار مربوط به احتمال نامزدیاش در انتخابات گفته است: «نمیدانم چرا عدهای اینقدر ترسیدهاند؟» وی گفته است که نه تنها اصلاحطلبان و طرفداران دولت، که برخی اصولگرایان نیز از احتمال کاندیداتوری او به هراس افتادهاند. رئیسجمهور سابق در واکنش به دعوت طرفدارانش برای نامزدی در انتخابات گفت: «همین که شما امروز از من میخواهید در انتخابات نامزد شوم و از شنیدن خبر احتمال نامزدی ما خوشحال شدهاید نشان میدهد که اینها گنده زدهاند!»
با این حال،حواشی سفر اخیر او به آمل حاکی از آن است که از نگاه بسیاری از مردم او مسئول اصلی گرفتاریهای فعلی آنها و مصایب امروز کشور است. در آستانه سفر اخیر محمود احمدینژاد به شهرستان آمل، جمعی از مردم مازندران با تشکیل کمپینی به نام «سالهای سخت احمدینژادی را فراموش نمیکنیم» و امضای یک بیانیه مراتب اعتراض خود را به مدیریت هشت ساله وی اعلام کردند. بنابر آخرین گزارشها در این بیانیه که به امضای صدها نفر از شهروندان مازندرانی رسیده بود، نام بسیاری از خانوادههای شهدا، جانبازان، ایثارگران، اساتید، فارغالتحصیلان دانشگاهی، اهالی ادب، هنر و فرهنگ مازندران به چشم میخورد. البته سایت دولت بهار (از همفکران جریان خاص دولت سابق) امضاکنندگان را از مفسدان اخلاقی و «مسافران پاتایا» قلمداد کرده است. به نظر میرسد، مهمتر از این سؤال که احمدینژاد «میآید یا نمیآید»، این است که «مردم چه دیدی نسبت به او دارند؟»، «اصولگراها چه نگاهی به او دارند؟» و از همه مهمتر آنکه«آیا صلاحیتش تأیید میشود؟»
برای پاسخ به این پرسشها و اطلاع از آنچه برنامه احمدینژاد برای سال 96 است، به سراغ مهدی فتحیزاده، یکی از نزدیکان محمود احمدینژاد رفتیم. او مدیرکل بازرسی سازمان تأمین اجتماعی در دولت احمدینژاد و دبیرکل حزب 72 تن ایران اسلامی بوده است. متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
آیا احمدینژاد قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 را دارد؟
فعالیتهای اخیر احمدینژاد در راستای کاندیداتوری نیست بلکه اقدامات وی در جهت تبیین و بازخوانی شعارهای انقلاب است. احمدینژاد احساس میکند در شرایط موجود یک رسالت و مأموریتی برعهده وی گذاشته شده است؛ به همین دلیل به دنبال دوباره زنده نگهداشتن شعارهای انقلاب اسلامی است. حتی رهبر معظم انقلاب در یکی از جلسات بیان کردند که او شعارهای انقلاب را زنده کرد. متأسفانه گفتمان لیبرالیستی که همه چیز را در محور فردگرایی قرار داده است در ایران توانسته است طرفداران خاص خودش را پیدا کند و اصلاحطلبان نیز به دنبال گفتمان لیبرالیستی و فردگرایی هستند. گفتمان انقلاب اسلامی بر محور عدالت و تقسیم عادلانه ثروت بین مردم پایهگذاری شده است و قطعا چنین گفتمانی با گفتمان لیبراستی در ضدیت قرار دارد و احمدینژاد نیز به دنبال زنده کردن گفتمان انقلاب اسلامی است.
پس احمدینژاد برای انتخابات ریاست جمهوری سال 96 کاندیدا نمیشود؟
این موضوع بستگی به انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا و اوضاع کشور در سال 96 دارد. یکی از فاکتورهای اصلی برای تصمیمگیری احمدینژاد درباره انتخابات 96، رئیسجمهوری جدید آمریکاست؛ یعنی باید دید که چه شخصی رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا میشود و آن فرد چه رفتار و رویکردی نسبت به برجام اعمال میکند. اگر رئیسجمهوری آمریکا خوشقولی کند و تعهداتی که در برجام وجود دارد را انجام دهد به احتمال بسیار قوی احمدینژاد کاندیدا نخواهد شد. یعنی وی صبر میکند و گفتمان انقلاب اسلامی را ادامه میدهد، اما اگر رئیسجمهوری جدید آمریکا تعهدات خود را نسبت به برجام اجرایی نکند به احتمال بسیار قوی احمدینژاد برای انتخابات ریاست جمهوری سال 96 کاندیدا میشود تا مانع از تندروی آمریکاییها شود.
شما میگویید که احمدینژاد قصد زنده کردن گفتمان انقلاب اسلامی را دارد در حالیکه اکثر اصولگرایان معتقدند گفتمان وی انحرافی بوده است. از طرفی، بسیاری از مردم این سوال را از خود میپرسند مگر احمدینژاد در دوران هشت ساله ریاست جمهوری خویش چه اقدامی برای مردم و کشور انجام داده و از کجا معلوم احمدینژاد در کسوت رئیسجمهوری، برجام را نقض نکند؟
باید دو موضوع را از یکدیگر جدا کرد؛ یکی بحث گفتمانی و دیگری عملکرد است. احمدینژاد در مباحث گفتمانی محکم بر سر اعتقادات خویش ایستاده است و اعتقاد به شعارهای امام راحل(ره) دارد چراکه در سال 57 مردم به اینگونه وعدهها و شعارها اعتماد کردند و به جمهوری اسلامی رأی دادند. بنابراین احمدینژاد به دنبال زنده کردن دوباره شعارهای امام خمینی(ره) است. احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری خود به نیروی داخل اتکا کرد و توانست بومیسازی را در ایران اجرا و عملیاتی سازد. احمدینژاد با جوانان متخصص ایرانی توانست صنعت انرژی هستهای را بومی کند. اگر احمدینژاد این صنعت را بومی نمیکرد آمریکاییها هیچوقت به پای میز مذاکره نمیآمدند. این مواردی که گفتم به مسائل گفتمانی مربوط میشود؛ اما در قسمت عملکرد باید به قانون اساسی اشاره کنم و بگویم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در فضای احساسی سال 57 نوشته شده است. متأسفانه در آن فضا که به نظرم در ابتدا احساسی بود، قدرت را از ترس بازگشت دیکتاتوریای، پخش کردند؛ به عبارتی هر قسمت از قدرت را به نهادهایی همچون قوه مجریه، مقننه، قضاییه، و سایر نهادها انتقال دادند.
این موضوع باعث شد تا برخی از این نهادها در دولت احمدینژاد سهمخواهی کنند. آنها به دنبال این بودند تا از خودشان در قوه مجریه «آدم» داشته باشند. محمود احمدینژاد به برخی از اینها فرصت داد و به برخی دیگر نیز فرصت و اجازهای نداد و آنهایی که فرصت پیدا نکردند جریانی را به نام «جریان انحرافی» به راه انداختند.
اما بسیاری از اصولگرایان معتقدند احمدینژاد سال 84 تا 88 انحرافی نبود، اما از سال 88 تا 92 گرفتار جریان انحرافی شد و به همین دلیل اعضای «جبهه یکتا» که وزاری دولت نهم هستند؛ خودشان را طرفدار گفتمان دور اول ریاست جمهوری احمدینژاد هستند نه دور دوم!
اصولگرایان تنها به یک دلیل چنین اظهاراتی را بیان میکنند و آن این است که احمدینژاد در سال 84 به این افراد پست و مقام داد، اما در دور بعدی ریاست جمهوری خود، سهمی از قدرت را در دولت دهم به این اشخاص نداد.
چرا احمدینژاد در دولت دهم به این افراد پست و مقامی نداد؟
عدهای از وزرا دور یکدیگر نشستند و جلسهای را تشکیل دادند و بعد از آن نامهای برای رهبر انقلاب نوشتند و گفتند؛ اگر «رحیم مشایی معاون اول رئیسجمهوری» شود، کشور از دست خواهد رفت. احمدینژاد وقتی چنین رفتاری را از وزرای خود مشاهده کرد دستور «حذف» و عزل آنها را صادر کرد و در دولت دهم به این افراد هیچ پست و مقامی نداد. بنابراین آقایان حذفشده از قدرت، بحثی به نام جریان «انحرافی» به راه انداختند و رحیم مشایی را قربانی کردند. همه بر این باور بودند که فکر مشایی بر احمدینژاد حکومت میکند در حالیکه بر عکس این ماجرا حقیقت داشت یعنی احمدینژاد بر مشایی حکومت میکرد. رحیم مشایی ایستاد تا تیرها به خودش برخورد کند، اما به احمدینژاد آسیبی نرسد. این عدهای که از قدرت حذف شدند، آمدند و از رحیم مشایی و محمدرضا رحیمی «لولو» ساختند.
پس چرا احمدینژاد، رحیمی را به عنوان معاون اول برگزید؟
انتخاب اول احمدینژاد برای معاون اولی «رحیم مشایی» بود نه «محمدرضا رحیمی». به عبارتی رحیمی به محمود احمدینژاد تحمیل شد. بنابراین احمدینژاد تصمیم گرفت تا این افراد را وارد دولت دهم کند تا مردم آنها را به خوبی بشناسند.
احمدینژاد میدانست که رحیمی مساله مالی دارد و او را به این سمت منصوب کرد؟
محمدرضا رحیمی قبل از اینکه معاون اول احمدینژاد شود مسئله مالی داشته است. سؤال من از حذفشدگان قدرت این است که چرا آن زمان نیامدند گریبان رحیمی را به جرم اختلاس و فساد مالی بگیرند؟ چرا در سال آخر ریاست جمهوری احمدینژاد یاد فسادهای مالی رحیمی افتادند؟
دیدگاهتان درباره پرونده محمدرضا رحیمی که اعلام شد مرتبط با فساد مالی است، چیست؟
ببینید، ماجرای رحیمی فساد مالی تلقی نمیشود؛ وی پولهایی را از جایی گرفته بود و این پولها را به افرادی که مدعی هستند و میگویند احمدینژاد وابسته به جریان انحرافی شده است، داده بود. هر کسی از آن آقایان فاصله بگیرد، او را انحرافی خطاب میکنند و اسلام را معیار قرار نمیدهند.
در بین اظهاراتتان گفتید عدهای در گذشته نیامدند تا مانع رحیمی شوند و در سال آخر دولت احمدینژاد به سراغ رحیمی آمدند. منظورتان از این عده چه کسانی هستند؟
محمدرضا رحیمی پولها را به افرادی همچون آقایان محمدرضا باهنر و ... داده بود. این اسامی که نام بردم را خود رحیمی در جلسه دادگاهش بیان کرده و ادعای من نیست. محمدرضا رحیمی که خودش این پولها را نخورده است. آنها را به نمایندگان مجلس و به عنوان کمک انتخاباتی داده بود.
شما گفتید اصولگرایان اجازه ندادند تا رحیم مشایی معاون اول احمدینژاد شود در حالیکه رهبر معظم انقلاب به احمدینژاد برای دادن چنین پستی به مشایی اعتراض کردند. در این باره چه پاسخی دارید؟
تعدادی از وزرای دولت اول احمدینژاد نامهای برای رهبر انقلاب نوشتند و خدمت ایشان رفتند و گفتند اگر رحیم مشایی معاون اول رئیس دولت دهم شود کشور از دست خواهد رفت. این اقدام در حالی صورت گرفت که آن افراد وزرای احمدینژاد بودند. کدامیک از وزرای روحانی، خاتمی و هاشمی با رئیس دولتشان این چنین رفتار میکنند که آن افراد با احمدی نژاد کردند؟ بنابراین هر شخصی که جای احمدینژاد باشد از وزرای خویش ناراحت شد و در دولت دهم، آنان را تغییر داد. مگر ممکن است وزیر برای رئیسجمهوری تعیین تکلیف کند؟
پس به عقیده شما، اصولگرایان و این وزرا نمک خوردند و نمکدان شکستند؟
بله، همینطور است. به نظر من، اصولگریان در سال 84 هم، با احمدینژاد همراه نبودند زیرا در آن سال کاندیداهای اصولگرایان علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف بودند نه محمود احمدینژاد. بنابراین محمود احمدینژاد مستقل و به تنهایی وارد میدان انتخابات ریاست جمهوری شد یعنی نه تنها احزاب بلکه مجموعه اصولگرایان نیز از وی حمایت نکردند. اما احمدینژاد باعث شد اصولگرایان به عرصه قدرت بازگردند. در حالیکه سیدمحمد خاتمی همان اصولگرایان را در خانه خودشان خانهنشین کرده بود. باید بگویم احمدینژاد خدمات زیادی به اصولگرایان داشت. اگر احمدینژاد نبود اصولگرایان نمیتواستند وزیر و نماینده مجلس شورای اسلامی شوند. امروز مشاهده میکنید همان اصولگرایان در تهران با عدم راهیابی به مجلس، از عرصه قدرت حذف شدند.
در قسمت قبلی به خانهنشینی اصولگرایان در دوره سیدمحمد خاتمی اشاره کردید؛ چه استدلالی برای این ادعا دارید؟ از سوی دیگر، اصلاحطلبان میگویند احمدینژاد در دوره هشت ساله خویش آنها را خانهنشین کرد؛ در این باره چه نظری دارید؟
این حرف اصلاحطلبان عادلانه نیست. بسیاری از افراد حاضر که در دولت روحانی سمت دارند در دوران احمدینژاد نیز پست داشتند. به طور مثال، وزیر بهداشت دولت تدبیر و امید در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد رئیس دانشکده علوم پزشکی تهران بود. بسیاری از آقایانی که در دولت روحانی حضور دارند حکم مشاور یا سازمان پایینتری را در دولت قبلی داشتند. ولی روحانی تمام افرادی را که در دولت احمدینژاد استخدام شده بودند، حذف کرد. به عبارتی احمدینژاد حجم انبوهی از افراد را مدیر کرده بود، اما اکنون تمام آن افراد به کار سابق خودشان بازگشتند.
شما میگویید اصولگرایان فقط در دور اول، از احمدینژاد حمایت کردند و در دولت دوم، دیگر حامی وی نبودند. اما افرادی همچون آقای احمد توکلی به گفته خودش در انتخابات سال 88 به احمدینژاد رای داد، هرچند که بعد گفت از اینکه انتخابات سال 88 به احمدینژاد رای داده، پشیمان است. چرا وی پشیمان شد؟
آقای توکلی از محمود احمدینژاد خواسته سهمیه وزارتخانهای داشت. توکلی معتقد بود که احمدینژاد باید یکی از وزارتخانهها را به وی بدهد و احمدینژاد نیز زیر بار چنین خواستهای نرفت.
اگر احمدینژاد در انتخابات سال 96 با روحانی رقابت کند فکر میکنید اصولگرایان به سمت کدام یک خواهند رفت؟
به عقیده من، بسیاری از اصولگرایان به سمت روحانی میروند نه احمدینژاد؛ یعنی به روحانی رأی میدهند. به دلیل اینکه حسن روحانی به اصولگرایان سهمیه میدهد. هیئت دولت وی متشکل از سهیههای ناطق نوری، سیدمحمدخاتمی، دری نجفآبادی و... است. بنابراین افراد اصولگرا در سال 96 در قبال اخذ سهمیه به روحانی رأی میدهند. احمدینژاد اهل زدوبند نیست.
در بین سخنانتان تناقضهای بسیاری وجود داد؛ شما فرمودید احمدینژاد اهل زدو بند نبوده و نیست در حالیکه وی به آقای خورشیدی، داماد خود سمت ریاست استاندارد ملی کشور را داد که بعد از اعتراضهای مسئولان و نمایندگان احمدینژاد از تصمیم خویش منصرف شد. به نظر شما این موضوع نمیتواند زدو بند باشد؟
این مثال شما، به معنای زدو بند نیست و نباید چنین فرضی را دال بر زدو بند دانست. داماد احمدینژاد که فرد بیسوادی نبود بلکه وی پزشک است. به طور مثال، من در دولت آیتالله هاشمی رئیس بیمارستان شدم بدون اینکه پدر خانم بنده وزیر یا رئیسجمهوری باشد. بنابراین پدرخانم آقای خورشیدی رئیسجمهوری بود و به وی سمت ریاست داد. چنین سمتی که پست استخوانداری نبوده است و موضوع خاص و مهمی هم نیست که شما به آن اشاره کردید. بهتر است فرزندان احمدینژاد را مثال بزنید. پسران وی هیچ پست و مقامی نداشتند و ندارند. من با آقامهدی، پسر ارشد احمدینژاد در ارتباطم و به خوبی میدانم که وی هیچ پست و مقامی از پدرش دریافت نکرده است.
آیا ممکن است احمدینژاد، غلامحسین الهام را برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 ترغیب و تشویق کند؟
اگر محمود احمدینژاد در انتخابات آینده ریاست جمهوری حضور پیدا نکند شاید غلامحسین الهام یکی از گزینههای وی باشد. ولی تمام این موارد بستگی به شرایط و روابط میان ایران و آمریکا دارد و مهمتر اینکه چه شخصی رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا شود. بنابراین غلامحسین الهام و سعید جلیلی میتوانند گزینههای احمدینژاد در انتخابات سال 96 باشند.
به غیر از جلیلی و الهام چه اشخاص دیگری مطرح هستند؟
ببینید احمدینژاد غافلگیرانه رفتار میکند. یک مرتبه دیدیدهاید؛ وی همان شخصی را که فکر میکردید یا تصور نمیکردید، برای انتخابات ریاست جمهوری سال 96 معرفی کرد. بنابراین احمدینژاد قابل پیشبینی نیست که بفهمیم چه فردی را معرفی میکند. اما افراد بسیاری در اطراف احمدینژاد وجود دارند که وی یکی از آنها را برای حضور در انتخابات ترغیب و تشویق کند.
البته همه اینها به تایید صلاحیت آقای احمدینژاد ربط دارد. فکر میکنید رئیس دولتهای نهم و دهم صلاحیتش مورد تأیید قرار بگیرد؟
صد درصد تأیید صلاحیت خواهد شد. اگر صلاحیت احمدینژاد مورد تأیید قرار نگیرد پس چه شخصی قرار است تأیید صلاحیت شود؟ مگر وی چه مشکلی دارد که بخواهد رد صلاحیت شود؟ او دوباره گفتمان انقلاب اسلامی را احیا و زنده کرد. بنابراین اگر احمدینژاد تأیید صلاحیت نشود باید به درستی عملکرد شورای نگهبان شک کرد.
آیا ممکن است همان اشخاصی که مانع از رسیدن رحیم مشایی به پست معاون اولی شدن، بتوانند از تأیید صلاحیت احمدینژاد جلوگیری کنند؟
البته این یک فرضیه است. بله این امکان وجود دارد تا همان افراد مانع از تأیید صلاحیت احمدینژاد شوند. ولی بعید میدانم شورای نگهبان چنین اقدامی را مرتکب شود چرا که هزینه سنگینی برای شورای نگهبان دارد.
در صورت تأیید صلاحیت احمدینژاد، وی باید با حسن روحانی مناظره انتخاباتی انجام دهد آیا بار دیگر شاهد «بگم بگمها» خواهیم بود؟
بگم بگم داستان و اتهامی است که دوستان برای احمدینژاد درست کردند. در بین رؤسای جمهور پس از انقلاب هیچکسی به اندازه احمدینژاد به عدالت و آزادی بها نداد. در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری وی، بدترین و تندترین مقالات، یادداشتها و... علیه احمدینژاد نوشته میشد حتی برخی از افراد به وی میگفتند که از طریق مجرای قانونی علیه روزنامهها و اشخاص شکایت و اقامه دعوا کند، اما احمدینژاد اجازه نمیداد و میگفت «نه، بگذارید آزادی برقرار باشد».
احمدینژاد چهرهای عدالتخواه و در این حال، آزادیخواه است؛ یعنی هر دو را با هم میخواهد. اگر هم احمدینژاد در مناظرات بگمبگم راه انداخت به دلیل رفتار و رویکردهای طرف مقابل بود. آنها از تمام تریبونها احمدینژاد را «دروغگو» خطاب میکردند و وی ناچار شد برای دفاع از خود مطالبی را بیان کند.
پرونده اقتصادی معاون اول رئیس دولت دهم را از احمدینژاد جدا کردید و گفتید فسادهای مالی وی هیچ ربطی به دولتهای نهم و دهم نداشته است. درباره حمید بقایی که نمیتوانید چنین حرفی بزنید چون او از قبل مسئولیت دولتی نداشت و صرفا به عنوان معاون اجرایی دولت احمدینژاد به فساد مالی دستگیر شد؛ در این باره چه جوابی دارید؟
بقایی به اتهام جاسوسی بازداشت شد نه برای اختلاس و فساد مالی. مسئولان وی را به مدت دو ماه بازداشت کردند اما بعد از مدتی متوجه شدند که درباره حمید بقایی اشتباه کردهاند و به همین دلیل وی را آزاد کردند. در حالیکه اگر شخصی به اتهام جاسوسی دستگیر و بازداشت شود با قرار «وثیقه» آزاد نمیشود چراکه جاسوسی در زمره جرائم خاص و سنگین به شمار میرود که در صورت اثبات جرم، مجازات «اعدام» برای فرد جاسوس صادر میشود نه قرار وثیقه. بنابراین مسئولان بعد از مدتی متوجه شدند که جرم منتسب به وی واهی بود. بنابراین پرونده بقایی اقتصادی نبوده بلکه سیاسی و جاسوسی بوده است. به هر ترتیب بازداشت شدن بقایی هیچ ربطی به جرائم مالی و اقتصادی نداشت.
طبق اخبار رسمی منتشرشده، احمدینژاد در جمع طرفدارانش مدعی شده است که دولت روحانی «گند زده» است! فکر نمیکنید به کار بردن چنین واژهای توهین به دولت و شخص رئیسجمهوری باشد؟
حقیقتا، اینکه محمود احمدینژاد برای دولت روحانی این کلمه (گنده زده) را به کار برده باشد، نشنیدهام.
اما خبرگزاریها و سایتها، خبر توهین وی به دولت تدبیر و امید را پوشش دادهاند و تاکنون از سوی دفتر احمدینژاد و نزدیکان وی هم، این موضوع تکذیب نشده است. به نظر شما، احمدینژاد این تعبیر را چرا به کار برده است و منظورش عملکرد دولت در سیاست خارجی بوده یا سیاست داخلی؟
اگر هم احمدینژاد از این واژه استفاده کرده باشد، قطعا منظورش درخصوص عملکرد روحانی در طبقات عادی جامعه است. چراکه دولت روحانی اعتقادی به حمایت از مردم عادی ندارد. دولت تدبیر و امید به دنبال حمایت از طبقات و اشخاص ثروتمند است تا آنها برای مردم اشتغال ایجاد کنند. در حالیکه احمدینژاد چنین تعریفی از دولتهای نهم و دهم نداشت. در این چند سال عملکرد روحانی در زمینههای اقتصادی و ایجاد اشتغال نامطلوب و بسیار منفی بوده است. متأسفانه مراکز تولیدی به سمت تعطیلی پیش میروند و از طرفی، کشور با رکود مواجه شده است. بنابراین شاید منظور احمدینژاد از به کار بردن چنین کلمهای درباره رویکرد ضعیف روحانی در مسائل داخلی مانند تولید، اشتغال، حمایت از طبقات ضعیف و مباحث خارجی همچون برجام است. متأسفانه برجام، تمام دستاوردهای صنعت هستهای ایران را از بین برد.
شما معتقدید که گفتمان و سیاست احمدینژاد برای توزیع عادلانه ثروت در بین آحاد جامعه است و وی همواره از طبقات ضعیف و متوسط حمایت میکند. در حالیکه کارنامه عملکرد احمدینژاد در زمینههای اقتصادی، اشتغال، سیاست داخلی و خارجی در هشت سال ریاست جمهوری وی، برخلاف گفتههای شماست. به عبارتی طبقات متوسط جای طبقات ضعیف را گرفتند و قشر کمبضاعت جامعه محتاجتر از قبل شد. در این باره چه توضیحی دارید؟
قطعا تمام آحاد جامعه مزه شیرین عدالتپروری را نچشیدند، اما بسیاری از مردم طعم عدالتخواهی دوران ریاست جمهوری احمدینژاد را در دولتهای نهم و دهم چشیدهاند. دولت احمدینژاد اقدامات و سیاستهای مهم و ارزشمندی را در کشور عملیاتی کرد. او توجه خاصی نسبت به ساخت واحدهای «مسکن مهر»، اعطای وام به جوانان و واحدهای تولیدی برای ایجاد کسب و کار نشان داد. وی اعتقاد داشت که هزار میلیارد وام باید به هزار نفر تعلق بگیرد تا هزار فرد صاحب کسب و کار شوند، اما روحانی معتقد است که هزار میلیارد را باید به یک کارخانهدار بدهد تا آن فرد، صاحب چند کارخانه دیگر شود و از این طریق اشتغال در کشور به وجود بیاید. در حالیکه با رویکرد روحانی هیچوقت اشتغال ایجاد نمیشود چراکه صاحب کارخانه بعد از دریافت وام، آن را برای اخذ سود به بانک میدهد. تازه معلوم نیست اقساط وامهایی را که گرفته است، پرداخت کند.
احمدینژاد اگر بیاید، این بار با وعده یارانه 250 هزار تومانی میآید؟
اولا که احمدینژاد نگفته است من ٢٥٠ هزارتومان یارانه میدهم. این بحث درباره آزادسازی قیمت انرژی مطرح شد. با بررسیهایی که ما کردیم، پول حاصل از آزادسازی قیمت انرژی را به تعداد جمعیت ایران تقسیم کردیم و دیدیم مبلغ ٢٥٠ هزار تومان به هر ایرانی میرسد. ثانیا حتی اگر احمدینژاد این حرف را زده باشند هم، اشکالی در آن نیست زیرا همین حالا که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در جریان است یکی از کاندیداهای پیشتاز، وعده سوسیالیسم را مطرح کرده و سوسیالیسم هم یعنی همین، یعنی حمایت دولت از همه آحاد مردم. به طور مثال در کشورهای اسکاندیناوی که در تمام شاخصهای انسانی رتبه نخست را در دنیا دارند به شهروندانشان به همین شکل کمکهای مالی میکنند.
انتهای پیام/