سهراب؛ خلوتهای علفآلود
به گزارش خبرنگار گروه استانهای خبرگزاری آنا از کاشان، اگر از دریچه هشتکتاب سهراب سپهری به بیرون بنگریم در میان دشتهای فراخ اطراف کاشان در منطقه اردهال، سهراب را در میان علفهای بارانخورده مزرعه گلستانه سرگرم مکاشفههایی مییابیم که کسی چیزی از آن سر در نمیآورد، اما هرچه که هست ریشه در «گمنامی نمناک علف» دارد و به آواز قناری و تخم نیلوفر آراسته است.
بیشتر بخوانید:
در مرور این سلوک خاص چنین هنرمندی این پرسش پیش میآید که در دوره پرهیاهوی شعر معاصر و رقابت چهرهها برای دیده و شنیدهشدن، چرا سپهری کوشش میکند آفتابی نشود و او را نبینند و با انگشت تحسین نشانش ندهند؟
پاسخ کوتاه آن است که سپهری در واقع به بهانه علف و پروانه و شقایق و... ظرفیتهای شگرف دل آدمی را که پیشتر به آن اشراق و عرفان میگفتند، یافتهاست و حاضر نیست به هیچ قیمتی آن را از دست بدهد.
سپهری وارد بهشتی یکدست سبز در کویر کاشان میشود که هیاهو و شلوغی برایش درخت ممنوعه است و کوشش میکند به آن نزدیک نشود. و راز خلود او. ماندن در همین بهشت و گریختن ار برزخهای روحآزار دنیایی است.
تفاوت سپهری با بسیاری از همروزگارانش که اکنون نام و هنرشان را میشناسیم همین رویکرد به دل و ظرایف و ظرفیتهای آن است پس طبیعی است که درباره گردن و ناف معشوق چیزی نسراید و همه را منتظر نتیجه عشقبازی با آیدا نگهندارد؛ حتی اگر برهان براهنی او اشرافی بودایی بنامد.
با آنچه اکنون پیش روی ماست، بعید است در میان هنرمندان جویای نام و خواهان دیدهشدن در رسانهها، کسی در پی تدارک خلوتخانهای از جنس بوی علف با اجاق شقایق باشد شاید هم به گفته حافظ از این سموم که بر طرف این چمن بگذشت، برگ گل و بوی نسترنی نمانده است که سهرابی دیگر در فضای آن سرگرم مکاشفه باشد.
عبدالرضا مدرسزاده دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان
انتهای پیام/4078/
انتهای پیام/