۱۰۳ سال ستودن فرهنگ، تاریخ و جغرافیای ایران
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ در آغاز نگارش یادداشتی برای سالگرد درگذشت استاد دکتر منوچهر ستوده، نمیتوان اندوه ناشی از درگذشت نامآوران بیجایگزین را در روزگار کنونی که نامآوری را نشانههایی دیگر در میان است، پنهان کرد.
منوچهر ستوده با مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی در عمر ۱۰۳ ساله خود، یک روز هم درسهای رشته ادبیات را دنبال نکرد و به بلاغت و دستور زبان و سبکشناسی و... کاری نداشت؛ اما از معدود کسانی بوده که به همراه دوست دیرین و همکار ِ پایکار. ِخود مرحوم ایرج افشار، خاک ایران را مشت مشت به غربال تحقیق بیخته و گوهری از دانایی و جویایی و کاوش بر گردن فرهنگ این سرزمین آویخت. از چشمههای باریک و گمنام میان صخرهها نوشید و با گلهداران شیر بز دوشید و رخت و ردای چوپانان را پوشید و صادقانه برای خدمت به فرهنگ ایران کوشید.
بیشتر بخوانید:
برای آنکه فقط اهمیت کارهای جغرافیایی این مرد بزرگ ایراندوست روشن شود، کافی است کتاب ۱۰ جلدی از آستارا تا استرآباد(گرگان) دقایقی کوتاه به سرانگشت ارادت و شوق ورق زده تا روشن شود مرحوم ستوده این فاصله ۸۰۰ کیلومتری را با پای پیاده و در سالهای دراز چگونه پیموده و هرگونه نام و نشان ریز و درشت جغرافیایی و تاریخی و مذهبی را ثبت کرده بهگونهای که ۶۰ سال پس از آن در زمان ما هم نیاز نیست افتادگیها و کاستیهای آن جبران شود(زیرا افتادگیای چندان در کار نیست)
توجه به گویشهای محلی و پرسوجو از مردم اصیل و تنکسواد آبادیهای ریز و درشت که چه لغات، واژهها و ترکیبهایی را به کار میبرند، موجب نگارش کتابهایی با عنوان فرهنگ زبانهای نواحی گوناگون ایران برای نخستینبار شده و اگر این کار چند دهه پیش نشده بود، اکنون چه کسی میخواست واژههای کهن لاسگرد و سنگسر و نایین و... را که مردم آنجا دیگر بیشترشان تهرانی سخن میگویند، گردآوری کند؟
برای استادی که از ارتفاعات شمال تهران تا شهرستانک و لورا در جاده چالوس پیاده راه را میپیماید و از کنار یک تکدرخت، تختهسنگ و مشتی خشتهای فرسوده بازمانده از برج و بارویی به آسانی نمیگذرد، همه عشق و جاذبههای آویخته به دامان زندگی در ایراندوستی و ایرانشناسی خلاصه میشود و بهراستی تکرار چنین مردی کی خواهد بود؟ برای چنین استادی طبق ساعت مقرر هفتگی در دانشکده حاضر بودن و مقاله آفرینی برای رسیدن به درجات عالی دانشگاهی اصلاً دشنام و اهانت به شأن دانندگی و جویندگی است.
استاد ستوده اهل گلایه کردن از کاستیها و بیتوجهیها نبود؛ اما وقتی به یاد میآورد که در قلعهرودخان گیلان چگونه به داخل جریان آب سقوط کرد و دوربین و یادداشتهایش آسیب دید؛ اما باز دست از کار کردن نکشید و امروز برخی جوانان پای رایانه مدرک دکتری میگیرند؛ اگرچه از کوششهای خود پشیمان نبوده؛ اما حافظانه چو بید بر سر ایمان خویش لرزیده که فردای ایران را کدام جوینده اهل دقت نظر پاس خواهد داشت؟
روان استاد شادباد که ایران را مانند کف دست میشناخت و با بندبند وجودش آن را دوست میداشت و نگذاشت تاریخ و فرهنگ و جغرافیا و زبان این سرزمین پاک دستخوش فراموشی و تردید و انکار شود.
عبدالرضا مدرسزاده دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان
انتهای پیام/۴۰۶۲/۴۱۲۱/
انتهای پیام/