«خائنکشی»؛ یک قدم رو به جلو اما هنوز دور/ بار دیگر فیلمی که دوست نمیداشتم!
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، محمدرضا کاظمی - «قصه فیلم «خائنکشی» در مورد گروهی است که میخواهند از بانک ملی دزدی کنند. اما این پول را برای قرضه ملی دکتر مصدق میخواهند. دکتر مصدق بر سر این مسئله اصرار میورزد که نفت ایران باید ملی شود.» این خلاصه داستان آخرین ساخته مسعود کیمیایی است و تمام آن چیزی است که در فیلمنامه و پلات کلی کار میبینیم. یعنی در کلیت این اثر چیزی فراتر از این سوژه دو خطی وجود ندارد، شخصیتها به درستی شکل نمیگیرند و بیشتر شبیه به کاریکاتور هستند و در جای جای فیلم دیالوگهای گل درشت، بازیهای بیرون زده و کاراکترهای عجیب و غریب پیشران قصه میشوند.
مسعود کیمیایی مفاهیم ثابت فیلمهایش را به معجون «خائنکشی» هم اضافه کرده است و اتفاقاتی مثل رفاقت، عشق، خیانت و... مواردی از این دست به وفور در این اثر به چشم میآید. او همچنین برای بیشتر دیده شدن فیلم جدیدش یکی از پربازیگرترین آثارش را ساخته است، تا جایی که بسیاری از بازیگران شناخته شده، صرفا در یک یا دو سکانس فیلم حضور دارند و کار خاصی هم در پیشبرد روند قصه نمیکنند. امیر آقایی، پولاد کیمیایی، سارا بهرامی، پانتهآ بهرام، رضا یزدانی، سام درخشانی، نرگس محمدی و مهران مدیری بازیگران اصلی این فیلم هستند که همگی در کارنامه هنریشان فیلمهای مطرح زیادی دارند و در آثار زیادی به عنوان نقش یک حضور داشتند.
بازیگران شناخته شده برای نقشهای ریز!
به این ترکیب شلوغ، فرهاد آئیش، حمیدرضا آذرنگ، اندیشه فولادوند، سعید پیردوست، امیررضا دلاوری، الهام حمیدی، نسیم ادبی، فریبا نادری، کیانوش گرامی، سپند امیرسلیمانی و البته سامان سالور را هم اضافه کنید، بازیگرانی که اکثرا در تک سکانسهایی حضور افتخاری دارند. این گروه را میتوان به نوعی پربازیگرترین و پرهزینهترین فیلم کیمیایی در سالهای اخیر دانست، چون جدا از هزینه دستمزد این هنرپیشهها، طراحی صحنه و ساخت فضاهای مربوط به تهران دهه ۳۰ نیز هزینههای زیادی را روی دست تیم تولید پروژه قرار داده است. هزینههایی که تنها اهرم بازگشت آنها، گروه بازیگران فیلم است، یعنی اگر طرفداران این بازیگران بتوانند هرکدام چند نفر را با خود به سینما ببرند، این فیلم میتواند امیدوار باشد که حداقل در گیشه اکران خوبی داشته باشد، در غیر این صورت «خائنکشی» را باید فیلمی شکست خورده در گیشه دانست، همانطور که در جشنواره طرفدار زیادی نداشت.
سینمای کیمیایی سینمای امروز نیست، او همیشه در آثارش حرفهایی برای گفتن دارد اما مضامینی را در فیلمهایش فریاد میزند که دیگر دغدغه قشر سینماروی امروز نیست و به نظر میرسد او چند دهه از تماشاگران سینمای ایران جامانده است. اگرچه این جاماندن کاملا خودخواسته بوده است، چون میتوان دید باوجود تمام انتقاداتی که در یک دهه اخیر به فیلمهای مسعود کیمیایی مطرح میشود، او اما همچنان و در سن هشتاد سالگی دست از کار نمیکشد و سینمای خود را به تصویر میکشد، سینمایی که هنوز آدمها در آن پای رفاقت جان میدهند، اسلحه به دست در خیابان میگردند تا به خاطر عشق آدم بکشند و در دنیایی زندگی میکنند که جامعه ۲۰-۳۰ سال پیش آن را رها کرده است.
اگرچه باید اعتراف کرد که فیلم «خائنکشی» به نسبت چند فیلم اخیر او مخصوصا «خون شد» و «قاتل اهلی» یک سر و گردن بالاتر است، اما همچنان ضعفهای گلدرشتی دارد که از کلیت کار بیرون میزند. این فیلم قرار است اتفاقی تاریخی و واقعی را روایت کند اما در دل آن ما با شخصیتهایی مواجه میشویم که اکثرا غیرقابل باورند و در طول فیلم رفتارهای عجیبی از آنها سر میزند. یکی از شخصیتهای عجیب داستان، کاراکتری است که علی اوجی، تهیه کننده فیلم به تصویر میکشد، کاراکتری که قرار است با یک مونولوگ طولانی خاطره بهمن مفید در فیلم «قیصر» را زنده کند اما با بازی بد اوجی و لحن بد او در دیالوگ گفتن، بیشتر شبیه به یکی از آیتمهای طنز مجموعههای کمدی تلویزیون است، گریم سنگین او نیز نتوانسته حسی که قرار بود این کاراکتر به تماشاگر منتقل کند، به درستی شکل دهد. شخصیتی که جواد طوسی(منتقد سینما) برای بازی آن انتخاب شده است نیز کاراکتری است که با وجود سفید بودنش در میان لشکر سیاهان، اما به هیچ عنوان دلچسب نیست و به نظر میرسد بیشتر ادای دین کیمیایی است برای تمام نقدهای مثبتی که طوسی در رسانههای مختلف برای این کارگردان نوشته و مستندهایی که به عشق او ساخته است.
به جز این موارد اما «خائنکشی» نکات مثبتی در دل خود دارد که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. طراحی صحنه این فیلم یکی از اتفاقات مثبت آن است و سهیل دانش اشراقی تلاش خوبی برای به تصویر کشیدن ایران دهه ۳۰ داشته است. بخشهایی از فیلم که در پاتوقهای زیرزمینی مثل قمارخانه و... است، بخشهای پرکشش و جذاب فیلم است. این فیلم از نظر جلوههای ویژه، فیلمبرداری، نورپردازی و اکثر مسائل تکنیکی و فنی هم اثر قابل دفاعی است، همانطور که در اکثر بخشهای فنی نامزد دریافت سیمرغ جشنواره فجر نیز شد. اما از آنجایی که بیشتر از مسائل فنی، محتوا، فیلمنامه، کارگردانی و بازیها مورد توجه قرار میگیرد، ویژگیهای فنی «خائنکشی» آنچنان که استحقاقش را داشت، مورد توجه منتقدان و اهالی رسانه قرار نگرفت.
یا با مایی یا بر ما!
طرز برخورد با سینمای مسعود کیمیایی در میان منتقدان و اهالی رسانه، دو نوع است، گروهی که تعداد آنها اصلا کم نیست و بدنه اصلی نقد و خبرنگاری حوزه سینما در کشور هستند، با دلایل منطقی، تکنیکی و تخصصی نسبت به فیلمهای این کارگردان با سابقه انتقاد میکنند و بسیاری از آنها بر این اعتقادند که کیمیایی اگر قرار است با همین فرمان جلو برود، باید فیلمسازی را کنار بگذارد و گروه دوم که به نسبت دسته اول بسیار تعداد کمتری هستند، منتقدانی هستند که به نوعی طرفدار لحن و ادبیات ویژه کیمیایی در فیلمهایش هستند و حتی بدترین آثارش را نیز یک فیلم موفق میدانند و ساختههای این کارگردان قدیمی را «خودِ سینما» میدانند. معروفترین چهره این دسته، جواد طوسی است، منتقدی که در تمام این سالها نقد منفی علیه فیلمهای کیمیایی ننوشت و همواره جزو حامیان او در رسانهها بود.
مسعود کیمیایی و پسرش پولاد، پیش از آغاز چهلمین جشنواره فیلم فجر و همزمان با اعلام هیئت داوران این رویداد، خود را از این رویداد کنار کشیدند و اعلام کردند که دوست ندارند با این هیئت داوران، مورد قضاوت قرار بگیرند. البته که مشکل بزرگ آنها با شهاب حسینی بود، بازیگری که یکی از چهرههای شناخته شده هیئت داوران جشنواره چهلم بود. زمانی که این اتفاق افتاد، برخی بر این باور بودند که این حرکت کیمیاییها، به نوعی فرار رو به جلو است و اگر هم انصراف میدادند، امکان انتخابشان به عنوان کاندیداهای دریافت سیمرغ یا برندگان این تندیس بسیار کم بود، نکتهای که حالا و باتوجه به تماشای فیلم میتوان آن را تأیید کرد. چون این فیلم نه کارگردانی ویژهای از طرف مسعود کیمیایی دارد و نه پولاد بازی خوبی از خود به نمایش گذاشته است. در نهایت باید گفت «خائنکشی»، فیلمی که تماشای آ «نزدیک به ۱۲۰ دقیقه زمان میبرد، از آن دست آثاری است که حرف زیادی برای گفتن ندارد و صرفا گروهی که با سینمای کیمیایی ارتباط برقرار میکنند، میتوانند آن را دوست داشته باشند و از دیدنش در سینما لذت ببرند.
انتهای پیام/۴۱۷۳/
انتهای پیام/