«بیمادر» یا بیمنطق، مسئله این است!
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، محمدرضا کاظمی – فیلم سینمایی «بیمادر» اولین ساخته بلند سید مرتضی فاطمی در مقام کارگردان، اولین فیلم به نمایش درآمده در پنجمین روز جشنواره فجر ۱۴۰۰ در سینمای اهالی رسانه و منتقدان بود، درامی اجتماعی با بازی امیر آقایی، میترا حجار، پردیس پورعابدینی و پژمان جمشیدی. این فیلم مجموعهای درهمتنیده از چند سوژه است که سازنده سعی کرده آنها را به هم متصل کند، اما در میانه راه نخ تسبیحش پاره شده و شخصیتها و خردهداستانهایشان در دل اتفاقات ریز و درشت و گرههای عجیب و غریب داستان گم شدهاند.
فیلم «بیمادر» ریتم تند آزاردهندهای دارد، نویسنده فیلمنامه سعی دارد مثلثی عشقی را در بین شخصیتهای اصلی داستان به وجود بیاورد اما نشانههایی که (به زعم خود) برای به نمایش گذاشتن این مسئله در بخشهای مختلف قصه قرار داده است، نشانههای کمسو و ناپیدایی است که تماشاگر نمیتواند آنها را ببیند و حتی زمانی که از زبان شخصیتها میشنود هم توانایی پذیرفتن آنها را ندارد. همین مسئله باعث میشود هر سه ضلع این مثلث در طول قصه روند شخصیتیشان تغییر کند و ما با افرادی روبهرو شویم که با هیچ دلیل و برهانی نمیتوان حرفها و رفتارشان را پذیرفت.
میترا حجار و شخصیتی متناقض
عجیبترین شخصیت این فیلم «مرجان» با بازی میترا حجار است. کاراکتری که دکتر زنان است و به نوعی شخصیت مرکزی داستان محسوب میشود و همه اتفاقات اصلی فیلم حول کارهای او صورت میگیرد. بسیاری از کارهایی که این شخصیت در طول داستان انجام میدهد بدون منطق است و هر کارِ او نقض رفتار یا کارهای قبلی و در تعارض با جایگاه شغلی او به عنوان یک پزشک است. سازنده فیلم سعی کرده او را پزشکی معتقد و متعهد نشان دهد و برای همین چند مرتبه در فیلم جملاتی کلیشهای و عجیب در مورد حلال و حرام بودن را در دهان او قرار میدهد. اما به جز این عبارات، هیچ نشانه دیگری از این مسئله در وجود این دکتر نمیبینیم. تا جایی که حتی او رفتاری غیرانسانی و خلاف قانون هم انجام میدهد تا کاری را که از ابتدای فیلم معتقد بود حرام است، طبیعی و درست جلوه دهد.
بیشتر بخوانید:
«شادروان» نقدی طنز بر یک رفتار اجتماعی غلط
«مرگ بازنده» برگ برنده کارنامه بازیگری جواد عزتی
وقتی علیرضا بیرانوند «سوباسا» میشود
غافلگیری در روز دوم جشنواره با «علفزار»
«لایههای دروغ»؛ فیلمی که در حد و اندازه جشنواره فجر نبود
«برف آخر»؛ فیلمی که کم دیالوگ میگوید اما حرف خوب میزند
«ماهان» ضعیف و آشفته در فجر چهلم چه میکند؟
«ملاقات خصوصی»؛ داستانی که دیر راه میافتد
از طرف دیگر همسرش «علیرضا» (امیر آقایی) که او نیز پزشک است و سخنرانیهای انگیزشیاش را جدا از افراد داخل سالن، دهها هزار نفر به صورت آنلاین میبینند! فردی است که دائما تمام حرفها و رفتارش ضد و نقیضاند و به هیچ عنوان نمیتوان او را در آن جایگاه پذیرفت. ضلع سوم این رابطه یعنی «مهروز» (پردیس پورعابدینی) هم تا حدود زیادی غیرقابل باور از آب درآمده است. یکی از دلایل اصلی که باعث شده این شخصیتها کاریکاتوری و اصطلاحا نچسب باشند، این است که نویسنده و کارگردان تلاش کردند هیچ شخصیت بدی در این داستان وجود نداشته باشد و هرکسی که در قاب دوربین قرار میگیرد، آدم خوبی باشد. حتی در این فیلم شخصیت خاکستری هم وجود ندارد، حتی برادر مهروز (پژمان جمشیدی) که شغل عجیب و غریب نگهداری و فروش سگ دارد و با داد و فریاد و رفتارهایش به نظر میرسد قرار است شخصیت منفی داستان باشد، انسانی سالم و بامعرفت است که زمانی که وارد قصه میشود، حتی در سختترین لحظات زندگیاش هم تلاش میکند آدم خوب و درستکاری باشد!
سکانسهای اضافی و بیدلیل
در بخشهای مختلفی از فیلم اتفاقات و لحظاتی وجود دارد که تماشاگر نمیتواند دلیل وجود آنها در اثر را بفهمد، اتفاقاتی که آنها نیز به منطق روایی داستان نمیخورند و جزو ضعفهای بزرگ فیلم سید مرتضی فاطمی هستند. مواردی که سعی میکنیم بدون لو دادن داستان، تا جایی که ممکن است به آنها اشاره کنیم. به عنوان مثال مسئله تصادف در فیلم و حادثهای که برای یکی از شخصیتهای اصلی داستان رخ میدهد کاملا بیربط و بیکاربرد است. چرا باید کسی که از ابتدا تا انتهای داستان با ماشین شخصی این طرف و آن طرف میرود، ناگهان با یک موتورسیکلت تصادف کند و آسیبهای شدید و زخمهای عمیقش فقط در همان سکانسهای اولیه پس از تصادف باشند و بعد از چند سکانس همه چیز فراموش شود. اصلا این اتفاق اگر در کلیت فیلم وجود نداشت چه لطمهای به کلیت کار وارد میشد؟
یا لحظه برداشتن عینک که به نوعی تنها صحنهای بود که بیانگر وجود این مثلث عشقی در فیلم بود، صحنهای عجیب، بیربط با دیالوگی به مراتب عجیبتر که بیشتر فضا را خندهدار میکرد. یا صحنهای که خانم دکتر به منشی گفت همسرش را به حیاط پشتی بیمارستان راهنمایی کند تا در آنجا جواب آزمایشها را ببیند. خب چرا!؟ یا اینکه خانم دکتر بهتنهایی تصمیم میگیرد با یک جواب آزمایش کاری را انجام دهد که از لحاظ قانونی اجازه انجام آن را ندارد. یعنی اگر دستاندرکاران فیلم میدانستند صرفا با اجازه و دستور یک پزشک نمیتوان سقط جنین کرد و باید پزشکی قانونی و پزشک معتمد دیگری هم مادر و بچه را پیش از دستور این کار معاینه کنند، اصلا نیاز به رفتارهای خارج از عرف خانم دکتر نبود.
«بیمادر» پتانسیل این را داشت که فیلم بهمراتب بهتری باشد اگر کارگردانی و به تبع آن بازیهای بهتری پشت آن بود، اگر ریتم آن بیدلیل این قدر تند و سریع نبود، اگر منطقی پشت رفتار ضد و نقیض شخصیتها بود، و اگر سکانسهای اضافه موجود در کار از آن حذف میشد. این فیلم از آن دست آثاری است که با وجود پرهزینه بودن و پربازیگر بودن به احتمال فراوان در اکران نیز شکست خواهد خورد چون هیچ طیف خاصی را نشانه نمیگیرد و مشخص نیست مخاطب هدف آن کیست. در مجموع «بیمادر» یکی از آثار ناامیدکننده جشنواره امسال بود، درحالی که پیش از این رویداد، با توجه به حجم تبلیغات گستردهای که پیرامون آن بود، بسیاری از منتقدان و اهالی رسانه در انتظار تماشای آن بودند، اما این انتظار فرجام خوشی نداشت، تا جایی که میتوان گفت شاید بهتر بود اسم این فیلم «بیمنطق» باشد، نه «بیمادر».
انتهای پیام/۴۱۷۳/پ
انتهای پیام/