«قهرمانِ» درمانده و اصل «دروغ در لحظه اضطرار»/ نسبیگرایی اخلاقی فیلمهای فرهادی ما را به کجا میبرد؟
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، محمدرضا کچوئیان ـ «نسبیگرایی معرفتی» خطری است که اندیشمندان کهن همچون سقراط و شاگردش افلاطون را به واکنش واداشت. هرچند نسبیگرایی معرفتی کارکردهای مثبتی در اندیشه بشری داشته، اما خطر بنیادین آن، ورود این نوع جهانبینی در حوزه اخلاق است. نمود این نفوذ نامبارک را امروزه هم در جامعه جهانی و هم در کشور خودمان بهویژه در بین جوانان، مشاهده میکنیم.
در نسبیگرایی معرفتی، عمل اخلاقی افراد با تفاسیر مختلفی همراه میشود. بهعبارتدیگر عمل اخلاقی ممکن است در نگاه یک فرد، عملی خیر و در نگاه دیگری عملی شر محسوب شود؛ دیگر معیار و میزان اخلاقی برای سنجش درستی یا نادرستی عمل در دست کسی نیست؛ هر عملی معانی متعددی دارد؛ به زبان سادهتر، هر کسی به هر گونهای یا شکلی که دلش بخواهد زندگی و رفتار میکند و دیگر نمیشود رفتار کسی را رد یا تأیید کرد.
نگارنده این سطور اگرچه هیچگاه طرفدار فیلمهای اصغر فرهادی نبوده اما او را در بعضی از فیلمهایش، فیلمسازی میدیدم که مسئله دارد، بهویژه در فیلمهای اولیهاش همچون «شهر زیبا» که خالی از ادعا بود و درد جامعه داشت نه درد جایزه!
با مرور آثار فرهادی، از «چهارشنبهسوری» گرفته تا «درباره الی» و «فروشنده» و آخرین اثرش «قهرمان»، میتوان گفت اصغر فرهادی اخلاق را در حالت تعلیق و بلاتکلیفی قرار میدهد. نمونه آن، لحظات دلهرهآور «درباره الی» است. «الی» دختر بهظاهر معصومی است که همه در آن جمع قضاوت مثبتی نسبت به اخلاقیات او دارند. پس از غرق شدن «الی» علاوه بر تهمتهای غیراخلاقی به او شاهد هستیم که مدار اخلاق حول محور دروغ در لحظه اضطرار میگردد. مسئله اجتماعی فرهادی چه در «چهارشنبهسوری» چه در «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین»، «فروشنده» و «قهرمان» تنها دروغ است که متأسفانه از پس تبیین آن هم بهدرستی برنیامده است. همانطور که گفته شد در همه این آثار با معلق کردن اخلاق بین زمین و آسمان طرفیم.
در قهرمان، پس از این که خواهر رحیم به او تذکر میدهد «این سکهها در ساک تو چهکار میکند؟ با آبروی ما در این شهر بازی نکن؟ و...» مخاطب دچار شک میشود و نمیداند آیا رحیم خودخواسته و از روی وجدان و به اصطلاح ترس از خدا سکهها را پس میدهد یا به خاطر تذکر خواهرش و برخلاف میل باطنی این کار را انجام میدهد؟
در «درباره الی» مسئله بر سر قضاوت مخاطبان بر پاکدامنی یا متهم شدن به دروغگویی شخصیتها در لحظه اضطرار است. در «جدایی نادر از سیمین» باز هم قضاوت مخاطب محوریت دارد. اینکه آن زن حامله از طبقهای دردمند، توسط کارمند بانکی از طبقه متوسط هل دادهشده و سقطجنین کرده است؟ و همچنان دروغ پشت دروغ در لحظه اضطرار. در قهرمان باز هم شاهد تکرار همین مسائل هستیم. آقای فرهادی چقدر در باتلاق دروغ دستوپا میزنیم؟ تا گردن فرورفتهایم!
نکته محوری آثار فرهادی، علاوه بر مسائل گفتهشده ترویج بدبینی است. همه در هر طبقهای با هر سطح اعتقادی و با هر جایگاه اجتماعی در لحظه اضطرار دروغ میگویند. معلق کردن اخلاق در قضاوت مخاطب نسبت به یک اتفاق، رخداد خوشایندی نیست. نگارنده در ساحت تکنیک سینمایی متخصص نیست و به خود اجازه اظهارنظر در این باره را نمیدهد؛ با این حال باید گفت این تعلیق، در کنار نکات مذکور در فیلمهای اصغر فرهادی، یک خطر را گوشزد می کند؛ همان خطری که سقراط از ناحیه نسبیگرایی اخلاقی احساس میکرد.
نسبیگرایی ممکن است در حوزههای دیگری درهای جدیدی را بر روی دانش و رویکردی علمی بگشاید. اما چنانکه این نسبیگرایی بخواهد در حوزه اخلاق وارد شود، خطری دهشتناک بشریت را تهدید میکند. ادامه و امتداد تکثرگرایی اخلاقی، وجود رویکردهای افراطی در جهان همچون داعش است که جنایت را علیه بشریت به چنان سرحدی رساندند که در تاریخ وحشیگریهای برخی جوامع علیه یکدیگر بیسابقه است.
نسبیگرایی در حوزه اخلاق امکان انتقاد از هر فرد یا گروهی را سلب میکند. فرض کنید چنین نگرشی به اخلاق در جهان بسط پیدا کند. نه دیگر وحشیگری که داعشیان علیه انسانهای بیگناه انجام میدادند قابل انتقاد است، نه جنایتهایی که در میانمار علیه مسلمانان بیگناه انجامشده قابل رد و ابطال است. با این منطق که یک داعشی هم نگرشی مختص خود به اخلاق دارد همانطورکه یک مسیحی و یهودی ممکن است رویکرد دیگری بر اخلاق داشته باشند.
فرهادی در فیلمهایش مخاطب را در مقام داوری بر سر یک اتفاق، که ازقضا همیشه با یک مسئله اخلاقی گره خورده است قرار میدهد. او هرکس را در مقامی میگذارد که معیار خود را از اخلاق داشته باشد این رویکرد به تکثرگرایی در معیارهای اخلاقی میانجامد که کارگردان شریف ما طرفدار بیچونوچرای این نگرش است. وقتی این دو نکته را با آن حد از بدبینی نسبت به جامعه و باتلاق دروغی که اکثریت جامعه از هر جایگاه و طبقهای در آن فرو رفتهاند، پیوند دهیم، خطری اخلاقی جامعه را تهدید میکند.
نسبیگرایی در حوزه اخلاق، یعنی هرکسی در هر جایگاهی نگاه شخصی خود را به مسئلهای اخلاقی دارد. شخصی که عملی وحشیانه در جامعه با این توجیه که قرائت خاص خود را از اخلاق دارد، مرتکب میشود، کاملاً قابل احترام بوده و هیچگونه انتقادی نسبت به عمل او قابل قبول نیست و هیچ برخورد قانونی هم نباید با وی به دلیل قرائت متفاوتش از اخلاق صورت گیرد. در حالیکه با امتداد چنین نگاهی در جامعه واقعاً چه بر سر بشریت میآید؟
در فیلمهای اصغر فرهادی یک مسئله اخلاقی به شکلی ارائه میشود که اساساً بین زمین و آسمان قرار میگیرد و هرکسی میتواند در مقام قاضی نسبت به عملی که در فیلم صورت میگیرد حکم خود را بدهد. برای مثال در فیلم «فروشنده» هیچکس نمیداند که تعرضی صورت گرفته یا نگرفته؟ و از قضا کارگردان محترم هم نسبت به این مسئله اعلام بیاطلاعی میکند و نمونههای بسیار دیگر در فیلمهای فرهادی که دقیقاً همین رویکرد را نسبت به اخلاقیات جامعه دنبال میکند. این را هم باید در نظر گرفت که گزاره «همه در لحظه اضطرار دروغ میگویند» چیزی جز انتشار رویکرد نسبیگرایی در حوزه اخلاق نیست که به زعم بسیاری از اساتید اخلاق، خطری بالقوه برای جامعه است.
البته این را هم باید گفت که نشان دادن ناخودآگاه فردی و ابعاد مختلف شخصیت هر فرد در یک اثر سینمایی که از قضا ممکن است بسیار متناقض باشد، امری بسیار هنرمندانه و زیباست. به شرطی که کارگردان آن اثر از پس نشان دادن این ابعاد مختلف و گاه متناقض شخصیت هر فردی برآید و همچنین اخلاقیات جامعه را هدف نگیرد. از اساتید حوزه و دانشگاه درخواست میشود با نقد این گونه آثار در رسانهها تا حد امکان خطرات ترویج رویکرد «نسبیگرایی معرفتی» را خنثی کنند.
انتهای پیام/۴۱۷۳/پ
انتهای پیام/