«بچههای آسمان» قصهای فراتر از داستان کودکان/ قهرمانی که دوست داشت سوم شود +فیلم
به گزارش خبرنگار حوزه سینمایی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، اکثر آثار شاخص سینمایی و تلویزیونی، لحظاتی دارند که مخاطبشان را در حال تماشا میخکوب میکنند. صحنههایی که نه فقط چند ساعت پس از اتمام فیلم که تا سالها بعد در گوشه ذهن تماشاگران آن اثر قلاب میشود و ناخودآگاهش بارها و بارها آن صحنه را مرور میکند. حال این صحنه میتواند سکانسی باشد که قهرمان داستان مهمترین کارِ خود در فیلم را انجام میدهد و مخاطبش را به اوج میبرد، یا سکانسی که یکی از شخصیتهای فرعی و مکمل قصه آن را خلق میکند و باعث ماناییاش میشود.
در چند دهه گذشته، فیلمها و سریالهای فراوانی در کشور ما به نمایش درآمده که بسیاری از آنها، در دسته آثار شاخص قرار میگیرند. فیلمهایی که با دیدنشان ذوقزده شدیم، اشک ریختیم، خندیدیم و ساعاتی را با آنها زندگی کردیم. در اکثر فیلمهای مهم تاریخ سینمای ایران، سکانسهای ماندگاری وجود دارد، سکانسهایی که حتی از خود فیلم هم فراتر رفتند و بدمان نمیآید حتی باوجود چند بار دیدنشان، برای یک بار دیگر هم همه کارها را کنار بگذاریم و به تماشای این صحنه بنشینیم. چند هفتهایست که با هم مروری داریم بر سکانسهای ماندگار تاریخ سینمای ایران، سکانسهایی که دیدنشان ما را یاد روزهای خوب سینما میاندازد.
شناسنامه فیلم
بچههای آسمان
کارگردان: مجید مجیدی
تهیهکننده: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
سال ساخت: ۱۳۷۵
بازیگران: رضا ناجی، میرفرخ هاشمیان، بهاره صدیقی، نفیسه جعفر محمدی، فرشته سرابندی،
مهمترین جوایز: ۴ سیمرغ بلورین پانزدهمین جشنواره فیلم فجر: بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه و تدوین. ۴ جایزه از جشنواره بینالمللی فیلم مونترال ۱۹۹۷: جایزه فیپرشی، جایزه دس آمریکوس، جایزه ویژه هیئت داوران، جایزه تماشاگران. نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان ۱۹۹۸
فروش گیشه: ۴۲ میلیون تومان
شرح سکانس
علی به همراه تعدادی از همکلاسیهایش در مسابقه بزرگ دومیدانی که در مجموعه ورزشی آزادی برگزار میشود حضور پیدا کرده. باوجود اینکه همه به رکوردهای علی در دویدن ایمان دارند، اما تعداد شرکت کنندگان فوقالعاده زیاد است و این همه را برای نتیجهگیری زودهنگام دو دل کرده است، حتی خود علی نیز با استرس و استیصال در انتظار آغاز مسابقه است. بعد از شروع مسابقه، پلان های متعددی از دویدن بچههای مختلف میبینیم، صحنه به صحنه، از تعداد دوندگان کمتر میشود، هرازگاهی علی را نیز در میان بچههایی که هنوز خسته نشدند و به رسیدن به خط پایان امید دارند، میبینیم.
تصاویری از پاهای خسته علی این ترس را به وجود میآورد که شاید خسته شده و نتواند به قولش برای رسیدن به مقام سوم مسابقه و برنده دشن کتانی عمل کند. در همین حین صحنههای دویدن علی، کات میخورد به پلانهایی از زهرا خواهرش که نفس نفسزنان در حال دویدن است تا کتونیهای علی را برای رفتن به مدرسه به او برساند. تصویر و صدای زهرا از ذهن علی دور نمیشود، همین مسئله به او انگیزه مضاعف میدهد و باوجود اینکه به بخشهای پایانی مسیر مسابقه رسیدهاند، با تمام توانی که دارد شروع به دویدن میکند و از تک تک رقبایش عبور میکند. علی وقتی به خودش میآید که میبیند از همه جلو زده و با اختلاف نسبت به بقیه رقبا در رتبه اول قرار گرفته است. همان لحظه یاد گفتوگو با خواهرش میافتد. «اگه سوم نشدی چی؟ من حتما سوم میشم.» با همین یادآوری سرعتش را کم میکند، دو نفر از کنارش عبور میکنند و او با خیال اینکه به راحتی سوم میشود سعی میکند جایگاهش را حفظ کند، اما حرکت ناجوانمردانه یکی از رقبا باعث زمین خوردن علی و جاماندن از نفرات اول میشود. قهرمان داستان اما خودش را نمیبازد، خیلی زود بلند میشود و خودش را به گروه پیشتاز میرساند. در صد متر پایانی، ۵-۶ نوجوان پابه پای هم میدوند، هیجان به اوج خودش رسیده اما در نهایت این علی است که در گامهای نهایی چند قدم از دیگران جلو میافتد و به مقام قهرمانی میرسد. در پلان آخر، وقتی همه بچه روی زمین افتادهاند، معلم ورزش علی را بلند میکند و در یک دیالوگ کوتاه آب سردی بر پیکر عرق کرده علی میریزد: «آقا ما سوم شدیم؟ سوم چیه علی جون؟ تو اول شدی اول...»
چرا این سکانس مهم است؟
فیلم «بچههای آسمان» سکانسهای مهم و ماندگار زیادی دارد که بارها و بارها در رابطه با آنها صحبت شده، اما سکانس مسابقه دو میدانی مجید و همینطور سکانس پس از آن که او به خانه برمیگردد، پاهای خونآلودش را داخل حوض حیاط میگذارد و ماهیها به پاهای او بوسه میزنند، سکانسهای ماندگاری در تاریخ سینمای ایران هستند. استرسی که در چشمهای علی موج میزند، سبک فوقالعاده تصویربرداری فیلم در لحظات پایانی مسابقه و صحنههای آهسته، کاتهای پیدرپی از پاهای بچهها و دویدنشان، بالا و پایین پریدنهای معلم و مدیر مدرسه و لحظه آخر و پایان دور از انتظار برای قهرمان داستان (اول شدن به جای سوم شدن) و نگاه حسرتبار علی به کتانیهای نفر سوم که دستش به آنها نمیرسید، از مهمترین ویژگیهای این سکانس فوقالعادهاست. از نظر مفهومی نیز سکانس مسابقه دو، حرفهای زیادی برای گفتن دارد، مخصوصا وقتی علی با حرکت غیراخلاقی یکی از رقبا، در حال از دست دادن همه داشتههایش بود، اما این زمین خوردن را بهانه نکرد، جا نزد و خیلی زود بلند شد و در صد متر پایانی، خود را از رتبه ششم، به رتبه اول رساند.
جایگاه فیلم در سینمای ایران
تا پیش از اینکه خیلی از هنرمندان و رسانههای خارج از کشور سینمای ایران را با آثار سینماگران جدید مثل اصغر فرهادی بشناسند، «بچههای آسمان» یکی از معدود فیلمهای موفق ایران در خارج از کشور بود و نام مجید مجیدی به واسطه همین اثر، به یکی از مهمترین کارگردانهای آسیایی تبدیل شد. فیلم «بچههای آسمان» موفقیتهای بینالمللی فراوانی داشت، این اثر جدا از اینکه در جشنوارههای معتبر زیادی حضور پیدا کرد و جوایز متعددی را به نام خود زد، در حدود ۲۰ کشور مختلف نیز به اکران درآمد تا از این حیث جزء رکوردداران سینمای ایران باشد. این اثر در سال ۱۹۹۷، پنجمین فیلم برتر جهان شد و همچنان در فهرست ۲۵۰ اثر برتر سایت IMDB، با امتیاز ۸.۲ در رتبه ۱۳۹ قرار دارد.
سرنوشت متفاوت بازیگرها
مجید مجیدی استاد بازی گرفتن از نابازیگران است. او نقشهای اصلی فیلم «بچههای آسمان» را هم به کسانی سپرده بود که با لوکیشن و فیلمبرداری و دنیای جذاب هنر هفتم آشنایی نداشتند. با این وجود اما نتیجه کار اثر درخشانی شد و همه بازیها در حد استاندارد و درستی بودند. رضا ناجی از میان بازیگران این اثر تنها کسی بود که به درستی رشد کرد و بازی در فیلمهای درخشان دیگر، به خرس نقرهای جشنواره برلین هم رسید.
اما میرفرخ هاشمیان، بازیگر نقش «علی» چندان خوش شانس نبود. او فقط مدت کمی پس از پخش این فیلم در مرکز توجهات بود و با دور شدنش از دنیای سینما، به زندگی عادیاش برگشت. اما هضم این ماجرا برای او بسیار سخت بود، پسربچهای که در اوج نوجوانی مورد توجهات جهانی قرار گرفته، حالا باید همه آن شهرت و محبوبیت را رها کند و به اجبار به زندگی معمولیاش شبیه به قبل از حضور در فیلم «بچههای آسمان» برگردد، گویی نه شاهی آمده و نه شاهی رفته. این چالش بزرگ میرفرخ جوان را به بیراهه برد و در نتیجه بازیگری که میتوانست روزی ستاره سینما شود، به دام اعتیاد کشیده شد. اگرچه حالا دیگر از این شرایط رها شده و به کار نقاشی ساختمان مشغول است و زندگیاش هم اصلا شبیه به کسی نیست که روزی ستاره سینما بوده است.
بیشتر بخوانید:
تصویر واقعی جنگ در «تنگه ابوقریب»
«آژانس شیشهای»؛ دوئل نفسگیر و جذاب حاج کاظم و سلحشور
سینمای کودک به معنای واقعی
«بچههای آسمان» یکی از بهترین نمونههای سینمای کودک و نوجوان است، اثری ماندگار که قهرمانهای آن پسربچه و دختربچهای هستند که دغدغهشان نداشتن کفش برای رفتن به مدرسه است. شاید در ابتدا اینطور به نظر برسد که موضوعی یک خطی و ساده مثل این، گنجایش و کشش زیادی برای پرداختن در قالب یک اثر سینمایی نداشته باشد، اما خرده روایتهای جذابی که به قصه اصلی اضافه شده و مفاهیم انسانی و درستی که در لایههای زیرین آن وجود دارد، این فیلم را در میان آثار سینمای کودک، در جایگاه والایی قرار داد.
برگ برنده فیلم مجیدی این است که پیامهای اصطلاحا «گل درشت» به مخاطبش نمیدهد و اگر حرفی هم دارد (که مسلما دارد) در لفافه و به صورت رندانه میزند. در این فیلم مفاهیم عمیقی همچون مهربانی، وفای به عهد، تلاش و از خودگذشتگی به شکلی هنرمندانه تصویر میشود و مواردی مثل ارزشهای معنوی و جایگاه خانواده به درستی به نمایش گذاشته میشود. اما با این وجود این وجهههای «بچههای آسمان» توی ذوق مخاطب نمیزند و تماشاگرش تا لحظات آخر با آن همراه است.
این روزها که سینمای ایران شاهد برگزاری سیوچهارمین دوره از جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان بود، تماشای این سکانس ویژه از «بچههای آسمان» میتواند تلنگر خوبی به فیلمسازان و دستاندرکاران این حوزه بزند. از روندی که سینمای کودک در سالهای اخیر طی کرده میتوان حس کرد که نه مسئولان توجه ویژهای به این حوزه دارند نه هنرمندان جوان. همه چیز هم در برگزاری جشنوارههای کوچک و بزرگ (شبیه به جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان) خلاصه شده است و انیمیشنها و فیلمهای فانتزی خارجی در این میان بدون رقیب خوراک فرهنگی کودکان و نوجوانان را تامین میکنند.
سکانس مسابقه دو علی در فیلم «بچههای آسمان» را در ادامه ببینید.
انتهای پیام/۴۱۷۳/
انتهای پیام/