برنارد هِنری لِوی؛ ناجی کردها یا متعهد به حفظ رژیم صهیونیستی
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، سهیل کریمی مستندساز و روزنامهنگار باسابقه کشورمان که هر چند وقت یک بار یادداشتهای جذابی مینویسد، این بار طی یادداشتی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد، روایت جالبی از ماهیت شخصیت و فعالیتهای «برنارد هِنری لِوی» بیان کرد.
در ادامه پست اینستاگرامی کریمی را مشاهده میکنید:
سه روایت برای اهالی کوچهی علی چپ (١)
سهیل کریمی
١٨ مهر ١۴٠٠
روایت نخست؛ لورنس معاصر
نام یا آنطور که در فضای مجازی اختصاراً «BHL» خوانده میشود (و به فیلسوف و نویسندهی ماجراجویی که در سال ١٣٢٧ در الجزایر، مستعمرهی فرانسه به دنیا آمد مشهور است) این روزها بیشتر از قبل بر سر زبانهاست. میگویند میلیاردر است و در عین حال حضور فعال در رسانهها داشته و حتا فیلم مستند هم میسازد. از علاقهمندان پورنوگرافی است و در صنعت پورن نیز سرمایهگذاری کلان میکند!
«برنارد» را در ردیف رهبران جنبش فیلسوفان نو میدانند ولی ماجرای وی بیشتر حول منازعات جداییطلبانهی اقوام مختلف در غرب آسیا، شمال آفریقا و شرق اروپا است. درست مثل آنچه «توماس ادوارد لورنس» معروف به «لورنس عربستان» در سالهای ١٩١۴، ١۵ و به بعد بود.
در سال ۱۳۸۹ خورشیدی روزنامهی «جروزالم پست» اعلام میکند: «یهودیها در حال حاضر ۴۵ چهرهی پرنفوذ در دنیا دارند که یکی از آنها برنارد لوی است.» و این بها و عیاری که رسانههای اسراییل به وی میدهند نشاندهندهی خیلی چیزهای دیگری است که با کمی کند و کاو میتوان به آن رسید.
«برنارد لِوی»، فرانسویِ یهودیتبار، ١٩ ساله است که در سال ١٣۴۶ با شروع جنگ موسوم به «عقبنشینی حَزیران» بین اسراییل غاصب با مصر، سوریه، اردن، عراق و چند کشور دیگر، جهت اعزام و مجاهدت برای آرمان اسراییل قصد حضور در منطقه را دارد و مراحل صدور روادیدش در سفارت اسراییل در پاریس در حال طی شدن است که این جنگ در روز ششم به پایان رسیده و عنوان «جنگ شش روزه» را به خود میگیرد. «برنارد» هم از حضور در جبههی دفاع از «اسراییل» باز میماند.
چند سال بعد «پاکستان» (باختری و خاوری) که در سال ١٣٢۶ با دسیسهی انگلیس و تلاشهای مستقیم «وینستون چرچیل» از هندوستان جدا شده بود در سال ١٣۵٠ با جنگ بین دو بخش غربی و شرقی خود، دستخوش انشقاق دیگری در جهان اسلام میشود. در همین سال «برنارد» در هیبت یک روزنامهنگار از طریق «کلکته» خود را به «ارتش آزادیبخش بنگلادش» میرساند و بعد از آن در مورد ملیگرایی در «بنگلادش» و تأیید این جدایی، کتاب «بنگلادش؛ ملیگرایی در انقلاب» را مینویسد که شروع مداخلات وی در جنبشهای جداییطلبانه است.
«برنارد هنری لوی» از همین سالها با هدفی مشخص به سمت گلوبالیزاسیون یا جهانی شدن مناسبات کرهی خاکی پیش میرود. چیزی که سالها بعد از زبان «کاندولیزا رایس» وزیر خارجهی دولت «بوش» با عنوان «تغییر نقشهی جهان» شنیده میشود.
«لوی» میگوید: «من معتقدم در هر گوشهی دنیا مسألهای سیاسی اگر پیش میآید، باور و دیدگاه یهود باید حرفی برای زدن و جوابی برای آن داشته و روح یهودیت برای تمام کرهی خاکی مستولی باشد.» او در سال ۱۳۹۱ که سفری به «اسراییل» دارد در برنامهای در «تلآویو» در جمع صهیونیستها اعلام میکند: «همیشه یک بخش از فعالیتهای من (که برخی اوقات با استقبال مردم کشورم فرانسه مواجه نشده) تعهد به اسراییل و باورها و ارزشهای یهود بوده است.»
وی در اواخر دههی ۶٠ خورشیدی و با افول حکومت کمونیستی «افغانستان» در این کشور حضور مییابد و ارتباطات تنگاتنگی با رهبران مجاهد برقرار کرده و موجبات حضور برخی از آنان خصوصاً «احمدشاه مسعود» را در «فرانسه» فراهم میآورد. وی که دستیار «جان نگروپونته» یکی از رؤسای ارشد سازمان سیا شناخته میشد، با پشتیبانی این سازمان، ارتباطاتی را با برخی اعضا میانهرو اخوانالمسلمین در «مصر» برقرار میکند که نتیجهی آن گسیل پیکارجویان عرب به «افغانستان» و استارت «القاعده» در آن کشور است. از همین رو است که در اثناء انقلابهای عربی در آخرین زمستان دههی ٨٠ خورشیدی، «برنارد لوی» که سابقهی دوستی طولانی با سناتور «جان مککین» دارد در میز گرد مشترک با این سناتور آمریکایی برای آیندهی «سوریه» در اندیشکدهای آمریکایی حاضر میشود که «مککین» در همین میز گرد صریحاً اعلام میکند: «ما میخواهیم نیروی هوایی سوریه را از توانمندی بازداریم. این درست همان سیاستی است که ما آن را در مورد بنغازی (لیبی) به کار بردیم. باید القاعده [جبهةالنصره] بتواند به گونهای قدرتمندتر در خاورمیانه ایفای نقش کند.»!
سناتور «مککین» همان کسی بود که در بهمن سال ۱۳۸۷ هم در مورد ایرانیان گفته بود: «من همواره نگران جاهطلبی ایرانیان هستم. چرا که چیرهگی ایرانی بر منطقه، سابقهی هزاران سالهی تاریخی دارد.».
«لوی» در همان سالهای پایانی دههی ۶٠ به بالکانیزه شدن کشور یوگسلاوی کمک کرده و ناتو را تشویق به مداخله برای تجزیهی آن به هفت کشور میکند.
از سال ١٣٨٩ و با شروع بهار عربی، در «مصر»، «سوریه» و «لیبی» فعالیتش را پی گرفته و کسی است که توانست «سارکوزی» رییسجمهور «فرانسه» را راضی به حملات هوایی به «لیبی» و تجهیز برخی شورشیان آن کشور علیه دیگر شورشیان کند. «برنارد» صراحتاً در گفت و گویی که با یک شبکهی فرانسوی دارد، میگوید: «من بدون هیچ قید و شرطی در ارتباط با اسراییل هستم و سعی دارم این انقلابهای بهار عربی را به سود اسراییل تمام کنم.»
وی با حضور مستمر در شمال آفریقا نقش به سزایی در رفراندوم و جدایی «سودان جنوبی» از اصلی در همین ایام دارد. «برنارد لوی» همچنین در «گرجستان» و «اوکراین» برای رصد جبههی جنگ علیه «روسیه» حضور مییابد که ثمراتی هم برایش دارد.
«برنارد لوی» از افراد بسیار نزدیک به «اسرائیل» به حساب میآید که در هنگام وقوع جنگها، شورشها و حوادث بزرگ در منطقه، خصوصاً غرب آسیا، دیدارهای فشرده و بسیاری با مقامات عالیرتبهی «اسرائیل» انجام میدهد. یکی از افتخارات طرفداران «لوی» این است که وی از حامیان یهودیسازی «غزه» است و هرگاه بین «اسرائیل» و «حماس» جنگ در میگیرد، «برنارد» تمام تلاشش را میکند که اتحادیهی اروپا برای آتشبس یا توقف جنگ اقدامی صورت ندهد. در کنار علاقهمندیهای «لوی» به باور یهودیت، زاویهی وی با اسلام و مقدسات اسلامی در جاها و موقعیتهای مختلف بروز و ظهور ویژهای دارد. در فروردین ۱۳۸۵ «برنارد» یکی از ۱۲ امضا کنندهی نامهای است که به بهانهی آزادی بیان و اندیشه و در پاسخ به خروش مسلمانان در جهان اسلام علیه توهینهای کارتونیست دانمارکی مجلهی «یولاندز پستن» به پیامبر اسلام میپرداخت. وی و دوستانش عنوان این نامه را گذاشتند «همراه هم؛ در مواجهه با تمامیتخواهی».
وی که با همان نظریهی گلوبالیستها در صدد از بین بردن نگرانی قومیتها در کشورهای متعدد بوده و هر قوم را حائز داشتن دولت و کشوری مستقل دانسته و از دههی ٧٠ خورشیدی تمرکز خود را روی منطقهی «کردستان عراق» گذاشته بود، در رونمایی مستند «پیشمرگه»اش در جشنوارهی کن در سال ۱۳۹۴ (که جایزهی ویژهی این فستیوال را به او دادند) میگوید: «از سال ۱۹۹۰ به شکل خیلی جدی و اکتیو راجع به کردها تحقیق کردم... کردها فارغ از فرقههای مذهبی، قطعهی گمشدهی پازل جهان اسلاماند و فقط پیشمرگهها هستند که قادرند جلوی تحجر فاندامنتالیستها و بنیادگرایان اسلامی را بگیرند.»
«برنارد» که یکی از صحنهگردانان اصلی جداسازی «اقلیم کردستان» از «عراق» و برگزاری همهپرسی استقلال در آن است در خلال همین جشنواره و در خصوص مستند «پیشمرگه» به خبرگزاری فرانسه میگوید: «قصد داشتم با این فیلم، به مناسبت صد سالهگی توافق سایکس پیکو میان فرانسه و بریتانیا، به نوعی وجود یک سرزمین کُرد را از نظر اخلاقی به رسمیت بشناسم زیرا این موافقتنامه زمینهساز تجزیهی کردها در چهار کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه شد.»
وی که در ظاهر برای استقلال کردها تلاش میکند اعلام میدارد: «کردها شیعه دارند، سنی دارند، کَلدانی دارند، آسوریها در آن هستند و حتا آرامی زبانهای باستانی. ولی آنچه مهم است اینکه اینها همه یادگاران و وارثان یهودیان عقره هستند که از بنیان سکولاریسم و آزادی وجدان و اعتقاد پاسداری میکنند. در اینجا پتانسیلی بهتر از بهار عربی وجود دارد و اگر در اربیل باشی میتوانی به همهی اینها دست پیدا کنی.»
«برنارد» همچنین در یکی از توییتهای خود با عنوان دفاع از کردها مینویسد: «کردها: کوچک در جمعیت، محاصره شده در حلقهی ترکیه، ایران و عراق (یعنی ۱۶۵ میلیون دشمن بالقوه) وظیفهی ماست که از آنها حمایت کنیم.»
وی که در این سالها ارتباطات تنگاتنگی با خانهوادهی «بارزانی» دارد، پا را از این هم فراتر گذاشته و مشخصاً در سال ١٣٩۶ در اظهار نظری میگوید: «یهود یک وظیفهی اصلی دارد و آن هم حمایت از کردهاست و امیدوارم روزی یهودیت به سراغ پیشمرگه آمده و به آنها بگوید شما در همهی این سالها برای دفاع از آنچه آرمان ما بوده خون دادید و امروز نوبت یهودیها است که بیایند و از حقوق شما دفاع کنند و به شما استقلال و آزادی بدهند.»
در همین سال ۱۳۹۶ و در تأییدی دیگر «لوی» در تمجید از یهودیت به روزنامهی «اسراییل امروز» میگوید: «یهودیان گنجینهی بشریت هستند، بدون اینکه خودشان بدانند.»
تمرکز این روزهای «برنارد» روی «کردستان عراق» و «افغانستان» بیشتر از قبل است. که البته این تمرکز ریشه در سالهای نسبتاً دور دارد. سایت تحلیلی «تبلت» در ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ رسماً اعلام میکند که «برنارد لوی» بلافاصله پس از حوادث ۱۱ سپتامبر در معیت جمعی از کوماندوهای آمریکایی راهی «افغانستان» شد.
دست آخر هم، مجلهی آمریکایی «فارینپالیسی» در مقالهای در ۱۱ شهریور امسال ضمن مرتبط دانستن بسیاری از این موضوعات مینویسد: «نه تنها لوی به امنیت فرانسه کمک میرساند، بلکه رابطهای وجود دارد بین کردها و قضایای پنجشیر.»
انتهای پیام/
انتهای پیام/