زخمی کاری بر پیکر یک رمان!
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، احسان متولی *ـ شاید بهترین روش برای فرار از شرایط اسفبار فعلی سینما، اقتباس است. در این سینمایی که داشتن یک فیلمنامه خوب معضل است و تقریبا تمام قصهها از نداشتن چارچوب درست و فنی رنج میبرند، اقتباس میتواند راهگشا باشد.
محمدحسین مهدویان با زیرکی از این فرصت بهره برد و موفق شد همچون کارهای گذشتهاش، طیف وسیعی از مخاطبان پراکنده را مال خود کند!
اگر بخواهیم «زخم کاری» را جزء به جزء نقد کنیم، شاید بتوان گفت جذابترین چیزی که در این اثر نظرات را جلب کرد، تکنیک فوقالعاده تصویربرداری آن بود. ما معمولا به کلیشههای رایج دکوپاژ در سینما عادت کردهایم و توقع داریم در یک سکانس، دوربین در زوایای تعریف شده همیشگی خود قرار بگیرد. درست همینجاست که «زخم کاری» ما را با خود در درهای جذاب و فریبنده میندازد به طوری که از این سقوط لذت میبریم. چارچوبها را در هم میشکند، بیشتر قواعد را زیر پا میگذارد و با قلدری به ما میگوید در سلیقه من ذوب شو تا از آن لذت ببری! این زورگویی مهدویان حتی در میزانسنها و موسیقی سکانسهای عجیب فیلم هم برایمان جذاب است. آنجا که به درستی صحنههایی را از حرکت به سمت ملودرام نخنما شده باز میدارد و با موسیقی بسیار سرد، اشک ما را خشک میکند و در عوض بهت و حیرت و البته تفکر را هدیه میدهد. اصلا شاید بتوان گفت کسی که کاریترین زخم را بر پیکر همه ما وارد کرد خود مهدویان بود!
او نه تنها سلیقهاش را به اصل قصهی حسینیزاد تحمیل کرد بلکه توانست آن را جذابتر کند. با شناخت درست روحیات جامعه در این روزها، چنان دقیق و درست مسیر قصه را به سمت حال و احوال این روزهایمان میکشاند که متاسفانه هر کدام از ما مالکها، ناصرها، سمیراها و منصورههای اطرافمان را به یاد میآوریم، میثم و مائدههایی که هلاک بازی کثیف حرص و طمع والدینشان شدند و حتی فراتر، گاهی خودمان را در آنها میبینیم.
عزیزانی که به مصرف بیش از اندازه سیگار در این سریال خرده گرفتند و حتی این حساسیتشان منجر به ایجاد حواشی مختلفی هم شد به یاد داشته باشند که «زخم کاری» به هیچ عنوان مُبلغ هیچ سوء رفتاری نبود و برعکس، به شدت اخلاق و ضد اخلاق را مقابل هم قرار داد تا درس زندگی بدهد.
بیشتر بخوانید:
«زخم کاری» سریالی با حاشیههای تمام نشدنی!
رنگارنگ بودن حاج مظفر در «زخم کاری» برایم جالب بود
اما ستارههای این کهکشان چگونه بودند؟
جواد عزتی سلول به سلول میشود مالک. نبوغ این بازیگر در نفوذ به شخصیت مالک حیرتانگیز بود. این حیرت زمانی عمیقتر شد که بازی او شکل رئالیسم جادویی به خود گرفت و هرچه این جادو بیشتر میشد، مالک باورپذیرتر و دوست داشتنیتر میشد. بازی در سکوت او به قدری کامل بود که اگر دیالوگی شنیده میشد تمام تمرکز ما را از بین میبرد! جواد عزتی در کالبد اجارهای مالک تا جایی پرواز کرد که در بعضی سکانسها احساس میکردم قاب دوربین برای به تصویرکشیدن جادوی بازیش چقدر حقیر است. جواد یک زخم کاری ازین تجربه بر پیشانی هنرش دارد که تا مدتها گریبانگیر بازی خوبش خواهد بود! به شدت معتقدم که او به زودی اسطورهای خواهد شد در تاریخ آبروی سینمای ما.
سعید چنگیزیان با آن فشار حسی زیبا در تمام قابها با شکوه بود. سعید، باور کن صدای شکستن استخوانهایت را در کلوزآپها شنیدم و تو درستترین انتخاب برای نقش ناصر بودی. رعنا آزادیور به اعتقاد من تازه توانسته است یک شروع طوفانی را در سینما کلید بزند. تا به حال به این درستی ظرفیت عجیب او در بازیگری به خدمت گرفته نشده بود و اما هانیه توسلی، این طعمه درمانده از عشق، درست در زمانی که تمام ستارهها یک به یک فرود آمدند، با طنازی و به زیبایی اوج گرفت و با شکوه هر چه تمامتر، آخرین دیالوگ خودش را در آسمان عمیق حسرت رها کرد. احساس میکنم هیچ وقت نمیتوانست بهتر ازین تمام عشق خودش را خلاصه کند در جمله کوتاه «عزیز دلم...».
و اما یک سوال کوتاه از محمدحسین مهدویان: سید جواد هاشمی که بود و چه شد؟!
القصه، وقتی یک فیلمنامه لبالب مملو از محتواست و حرف برای گفتن دارد، شما دیگر شاهد کلیپهای موسیقایی بیکیفیت در طول کار نخواهید بود. اینجا هم «زخم کاری» نشان داد، احترام به مخاطب برایش اولویت است. چراکه مهدویان به راحتی میتوانست با کش دادن قصه و جاگذاری کلیپهای کوتاه، حداقل ۱۰ اپیزود دیگر به آن اضافه کند اما این کار را نکرد. همه این تصمیمات درست و به جا، منتج به این شد که «زخم کاری» برای همیشه جذاب و یادگار بماند.
مهدویان هم ثابت کرد که میتوان با تولید یک اثر نمایشی قوی، مردم را منتظر و چشم به راه نگه داشت، میتوان به جای شکستن دیش و برخوردهای قهری با مخاطبان ماهوارهای، اینگونه محترمانه آنها را دعوت کرد برای لذت بردن در جمع خانواده.
مطمئنم که «زخم کاری» برای هیچ کدام از ما تمام نشده است و مدتها مالک، ناصر، سمیرا، منصوره، میثم و مائده با ما زندگی خواهند کرد. مثال عبرتآموز ما خواهند بود و به ما تلنگر خواهند زد که حرص و طمع، نتیجهای جز ویرانی نخواهد داشت.
* منتقد سینما و دانشآموخته کارگردانی و بازیگری
انتهای پیام/۴۱۰۴/
انتهای پیام/