برای بهبود روابط فرهنگی بینالمللی ابتدا باید تعارضات گفتمانی را حل کرد/ داستان فتح چندباره سازمان فرهنگ و ارتباطات
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، نشست هفتم از سلسله نشستهای «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و افقهای پیشرو» به همت حلقه دیپلماسی عمومی انقلاب اسلامی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) با حضور محمدحسین مظفری رئیس اسبق مرکز گفتوگوی ادیان و تمدنهای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رایزن فرهنگی اسبق ایران در یونان و اتیوپی در مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.
مظفری در ابتدای نشست با اشاره به پیشینه روابط فرهنگی بینالمللی ایران قبل از انقلاب اسلامی بیان داشت: قبل از تأسیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، تنظیم روابط فرهنگی در ایران در حیطه وظایف وزارت فرهنگ و هنر و وارث آن یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار داشت. وضعیت و رویکرد روابط فرهنگی در رژیم گذشته از لحاظ کمیت و کیفیت کاملاً مشخص و در حیطه فرهنگ و هنر بود.
وی ادامه داد: این فعالیتها در وزارت فرهنگ و هنر پیشبینی شده بود و عمده آن ناظر به کشورهایی بود که پیشینه فرهنگی و مواریث فرهنگی مشترکی داشتیم و افرادی مانند مرحوم مجتبی مینوی و مرحوم محیط طباطبایی که خود شخصیتهای برجستهی فرهنگی بودند از سوی وزیر بهعنوان رایزن فرهنگی اعزام میشدند؛ البته در آن دوران تعداد رایزنیهای فرهنگی گسترده نبود و همه افراد اعزامی نیز چهرههای شناختهشدهای نبودند.
مظفری افزود: این رایزنان عمدتاً بر گسترش زبان و ادب فارسی و حفظ میراث مکتوب فارسی و اسلامی تمرکز داشتند و در حاشیه این مأموریت اصلی، بهویژه پس از کودتای 1332، بر ارائه تصویری از ایران مبتنی بر ایدئولوژی ملیگرایی شاهنشاهی تمرکز داشتند. در این دوران، رژیم نوعی ایدئولوژی ملیگرایی سلطنتی و تثلیث شاهنشاهی (خدا، شاه، میهن) را تبلیغ میکرد که شاه در مرکز آسمان و زمین قرار داشت. این ملیگرایی بدون ملت در شخص شاه متبلور بود و ملت هیچ جایگاهی در آن نداشت.
وی گفت: در دورانی که این سیاست فرهنگی در داخل کشور رایج بود، بهصورت طبیعی در سیاست خارجی و روابط فرهنگی نیز همین سیاست امتداد یافته و از رایزن فرهنگی انتظار میرفت که این تصویر را از ایران ارائه دهد.
مظفری در ادامه به نقلقولی از یک استاد مصری اشاره کرد و گفت: «هبة رئوف عزت» استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره در یکی از کتب خود درباره تحولات مصر میگوید: «آنان [اخوان] گمان داشتند که دولت قلعهای است که میتوان آن را تصرف کرد»؛ اما اینکه این نهاد چه فلسفه، چه کارکرد و روش و رویکردی دارد، از آن هیچ نمیدانند و قصدشان صرفاً فتح قلعه است؛ که آن را هم فتح کردند و دیدیم که چه شد.
رایزن علمی و فرهنگی اسبق ایران در یونان در ادامه با عاریت گرفتن استعاره «فتح قلعه» از این نویسنده مصری، در خصوص دورانهای مختلف روابط فرهنگی بینالمللی پس از انقلاب اسلامی اظهار داشت: به تعبیر من پس از انقلاب اسلامی ایران هم تصور میشد که بخش بینالملل وزارت ارشاد قلعهای است که باید تصرف بشود و اگر تابهحال از آن ایدئولوژی ناسیونالیستی شاهنشاهی ترویج میشده، باید آن را به دستگاهی تبدیل کنیم که ایدئولوژی خودمان و گفتمان انقلاب اسلامی را صادر کند؛ اما اینکه با چه رویکرد، امکانات، روش، نیروی انسانی و هدفی میخواهیم این اهداف را محقق کنیم، مشخص نبود.
وی ادامه داد: ما «وزارت فرهنگ و هنر» را به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» تبدیل کردیم، ولی میخواستیم با همان ساختار قبلی، گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام و تشیع را ترویج کنیم؛ اما خواستههای طرفهای متعاهد با هم تطابق نداشت، یک طرف میخواست روحانی و مبلغ اعزام کند و طرف دیگر مبادلة گروههای هنری را مدنظر داشت.
مظفری افزود: البته، از بدو پیروزی انقلاب تا حدود 15 سال اعزام گروه موسیقی در برنامه بود و در کنار آن، سازمانهای مختلفی مانند معاونت بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مجمع جهانی اهل بیت(ع) و... با مأموریت بینالمللی تشکیل شدند. چالش اصلی آن بود که ما متوجه نبودیم که از آن گفتمان ناسیونالیسم شاهنشاهی خارج شدهایم و در کنار هویت ایرانیمان میخواهیم یک گفتمان جهانشمول و بدون مرز را در کشورهایی که بنیانشان دولت-ملت است و مرز و سیاست خارجی مشخص دارند، ارائه دهیم.
وی شکلگیری ایده تشکیل سازمان فرهنگ و ارتباطات را از این مرحله دانست و افزود: از اینجا بود که این فکر در برخی از بزرگان ایجاد شد که مشکل در آن است که این قلعه در اختیار افرادی است که با گفتمان انقلاب اسلامی همخوانی ندارند. آنان گمان داشتند که نیروهای فعال در عرصه روابط فرهنگی ایران با رویکردهای سیاسی رژیم گذشته هماهنگ هستند و با آرمانهای انقلاب اسلامی تناسبی ندارند. ازاینرو، اگر تابهحال از این ساختار برای اعزام گروههای موسیقی و هنری استفاده شده است، اینک میتوان آن را برای اهداف متعالی انقلاب اسلامی به کار بست.
رایزن علمی و فرهنگی اسبق ایران در یونان یادآور شد: همانطور که در رژیم گذشته از طریق آن ایدئولوژی ناسیونالیسم شاهنشاهی ترویج میشده، باید آن را به دستگاهی تبدیل کنیم که ایدئولوژی انقلابی و گفتمان انقلاب اسلامی را صادر کند؛ اما اینکه با چه رویکرد، امکانات، روش، نیروی انسانی و هدفی میخواهیم این امور را سامان دهیم، در اساسنامه مشخص نشده نبود. آنان هرگز گمان نداشتند که آن اهداف متعالی را نمیتوان در چارچوب سنتی روابط فرهنگی و اصول رایج و قواعد متعارف آن جای داد.
وی گفت: بههرحال این قلعه دوباره فتح شد و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، بدون اینکه مقدمات و معوقات کار لحاظ بشود شکل گرفت. مأموریت این سازمان تجمیع همه مأموریتهای آن دستگاههای ادغامی شد؛ درحالیکه این سازمانها از یک سنخ نبودند، برخی دولتی بودند و برخی تبلیغی، برخی نیز مجامعی غیردولتی بودند که دبیر کل و مجمع عمومی چندملیتی داشتند و حکمشان را از رهبری میگرفتند.
مسئول اسبق خانه فرهنگ ایران در دهلینو گفت: بنابراین، یک چالش مهم این بود که پس از انقلاب، خواستههای دو کشورِ طرف تعامل فرهنگی متفاوت از یکدیگر بود. او میخواهد گروه رقص و موسیقی به ایران بفرستد و شما میخواهید در قالب یک نهاد رسمی دیپلماتیک مبلغ مذهبی بفرستید و به اسلام و تشیع دعوت کنید که طبق قوانین برخی کشورها جرم است.
وی گفت: از طرف دیگر این ادغام در حالی صورت گرفت که نوع وظایف دستگاههای تجمیعشده از قبل با هم متباین و متعارض بوده است، یکی ترویج تشیع میکرده و دیگری ترویج ایده وحدت و امت اسلامی.
مظفری افزود: در خصوص صوفیه نیز وضعیت به همین صورت است. ما در داخل با گفتمان تصوف همدل نیستیم و مسائلمان را با آنان حلوفصل نکردهایم، اما در خارج –که بخش قابلتوجهی از اهلسنت را تشکیل میدهند- میخواهیم در راستای منافع ملی با متصوفه تعامل داشته باشیم. در اوایل انقلاب اسلامی گفتمان انقلابی کار خود را به پیش میبرد، اما ما پس از یک دهه با این چالشها مواجه بودیم و پاسخی برای آن نداشتیم. ما هنوز در داخل کشور هم به یک گفتمان یکسان نرسیدهایم که بعداً بخواهیم آن را صادر کنیم و لازم است ابتدا این تعارضات در داخل حل شود.
وی سپس با ذکر خاطرهای از مرحوم آیتالله تسخیری، اولین رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات پرداخت: در یکی از جلساتی که پس از تشکیل سازمان برگزار شده بود، آقای تسخیری با خواندن بیتی از یک غزل حافظ بر دشواری کار اذعان کرد: «من که نام شراب از کتاب میشستم، زمانه کاتب دکان می فروشم کرد» و گفت من تاکنون [در معاونت بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی] مبلغان را اعزام میکردم اما الآن باید حکم اعزام مطربان را امضا کنم.
رئیس اسبق مرکز گفتوگوی ادیان و تمدنهای سازمان فرهنگ و ارتباطات در ادامه مسئله را فراتر از مباحث مفهومی برشمرد و گفت: رؤیای بنیانگذاران سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، «رابطة العالم الاسلامی» عربستان بود که در جهان اسلام و خارج از جهان اسلام فعالیت میکرد اما اقتباس این ایده از رابطة العالم الاسلامی اشتباه بود، چراکه رویکرد و هدف آن کاملاً مشخص بود و با سازمان فرهنگ و ارتباطات کاملاً تفاوت داشت. آنجا یک سازمان غیردولتی با رویکرد غالب آموزشی برای ترویج مکتب وهابیت بود که اکثراً اهلسنت در برنامههای آن شرکت میکردند، زبان عربی را نیز بلد بودند یا در کوتاهمدت فرامیگرفتند.
وی گفت: همچنین مدرکی که دریافت میکردند نیز در کشورهایشان رسمیت داشت؛ و ازاینجهت با سازمان فرهنگ و ارتباطات تفاوت داشت. لذا گمان اینکه ما بتوانیم آن ایده را قرض بگیریم و در اینجا پیاده کنیم یک گمان باطل و بلکه یک قیاس مع الفارق بود.
رایزن علمی و فرهنگی اسبق ایران در یونان با اشاره به سایر دورانهای مدیریتی سازمان فرهنگ و ارتباطات افزود: در هر دوره مدیران ارشد سازمان برای بازنگری در راهبردهای فرهنگی اقدام و تلاش خود را بازتعریف آنها و تعیین اولویتهای خود انجام دادهاند. ولی، تمامی این تلاشها بیهوده بوده است. زیرا اهداف و وظایف مقرر در اساسنامه در ارتباط با ساختار روابط فرهنگی از نوع شروط خلاف مقتضای ذات عقد است.
وی گفت: در هر دوره، کارشناسان و مدیران تصور میکردند که دوران شکوفایی و تحول در روابط فرهنگی فرارسیده است. اما در پایان هر دوره مشخص بود که آن انتظارات نابجا بوده است. سازمان فرهنگ و ارتباطات حتی اگر ده بار دیگر نیز فتح شود اما تعارضات گفتمانی و تصویرسازی را حل نکنیم، به نتیجهای نخواهیم رسید.
مشاور اسبق معاون پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات در ادامه بیان داشت: این سازمان از ابتدا به صورت صحیحی شکل نگرفت و ناقص متولد شد. تمامی مراکز اسلامی از همان ابتدا خود را تخصصاً از شمول قانون ادغام خارج دانسته و «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» و «مجمع جهانی اهل بیت(ع)» هم به تدریج قاعدة «فک ادغام» را جاری کردند و تخصیصاً از قانون ادغام خارج شدند. چنانکه در سال 1391 با تأسیس «بنیاد سعدی» وظیفه گسترش زبان و ادب فارسی نیز از سازمان منفک شد و رسالت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مجددا تخصیص خورد.
وی ادامه داد: اگر واژه «رابطه» در نام عربی سازمان را به «لیگ» ترجمه کنیم، با تأسیس بنیاد سعدی انحلال این لیگ در عمل اعلان شده بود. افزون براین، هدف از تأسیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، ادغام «آن بخش از نهادها، مؤسسات دولتی و عمومی» بود که «در خارج از کشور فعالیت فرهنگی ـ تبلیغی» داشتند. در نتیجه، با فک ادغام و تخصیص اکثر این نهادها و مؤسسات دولتی و عمومی از حکم ادغام، مفاد اساسنامه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از اعتبار ساقط شده است.
مظفری افزود: با این حال، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به حیات خود ادامه داده است. هرچند علت محدثة (علت ایجاد) آن از میان رفته است، اما علت مبقیة (علت بقاء) آن بیشتر از گذشته مقتضی بقای آن بوده و استمرار حیات آن با مانعی روبرو نشده است. علت محدثة سازمان همان علت وجودی آن است که در تبیین رسالت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در اساسنامه آن به عنوان «ایجاد هماهنگی و انسجام بین دستگاههای مختلف» ذکر شده است. طرحی که از همان سالهای ابتدایی تشکیل سازمان شکست خورده بود و با تأسیس بنیاد سعدی «سالبة به انتفاء موضوع» شده است.
وی اظهار داشت: بر این اساس استمرار وجود آن «منتفی به انتفاء موضوع» است. پس باید دید علت مبقیه سازمان چیست؟ به طور قطع، برای استمرار وجود این مراکز باید دلایلی غیر از انجام رسالت و تحقق اهدافی جستجو کرد که در اساسنامه آنها ذکر شده است. از اینرو، منتفی شدن علت وجودی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نه تنها به انحلال آن منجر نشده است، بلکه در هر دوره با تفسیر و بیان تازهای از اساسنامه، اصلاح اساسنامه و تبیین جدیدی از رسالت سازمان بر ضرورت استمرار بقای آن تأکید شده است.
رایزن فرهنگی اسبق ایران در اتیوپی با اشاره به اینکه بسیاری از مسئولان فرهنگی کشور و مدیران و کارشناسان سازمان فرهنگ و ارتباطات به این حقایق اذعان دارند، بیان داشت: «اینرسی دیوانسالارانه» برای بقا در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی استوارتر و ریشهدارتر از آن است که شماری از ناقدان و مصلحان بتوانند تغییرات اساسی در آنها پدید آورند. البته، وجود مشکلات و چالش در سازمانهای مختلف امری رایج است و در صورتی که مدیران عزم جدی برای غلبه بر مشکلات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی وجود داشته باشند، باید با اذعان به وجود چالش، برای حلوفصل آنها چارهجویی کنند. آیا مسئولان فرهنگی کشور و مسئولان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی هوشمندی و جسارت لازم را برای بازسازی ساختار روابط فرهنگی کشور دارند؟
این استاد حقوق بین الملل و پژوهشگر حقوق بشر اسلامی در ادامه با اشاره به آینده این سازمان خاطرنشان کرد: ممکن است عدهای در فکر فتح مجدد این قلعه باشند، اما این سازمان ظرفیت فتح مجدد را ندارد. ابتدا باید مسائل و تعارضات گفتمانسازی و تصویرسازی خود را از منظر مفهومی تبیین بکنیم. این سخنان یک نگاه نقادانه تلخ به این تجربه بوده تا با بررسی علل رسیدن به وضع موجود بتوانیم نسخهای دقیق و درست برای آینده ارائه دهیم. راه خروج از دور باطل آزمونوخطای نظریاتی که همواره در محافل دربسته تدوین شده و هرگز در معرض تفکر نقاد کارشناسان و محققان قرار نگرفته، اقرار به شکست است.
وی گفت: اذعان به شکست رویکردهایی که در بیستوچند سال گذشته روابط فرهنگی را با بحران مواجه ساخته است. اما چنانچه مسئولان فرهنگی کشور همچنان به آمار و ارقام ارائه شده در گزارشهای عملکرد خشنود باشند، روابط فرهنگی از وضعیت خمودی و رکود خارج نخواهد شد، ارتباطات اسلامی رونق نخواهد گرفت و دیپلماسی فرهنگی فرصت بروز و ظهور نخواهد یافت.
مظفری اظهار داشت: اینک بار دیگر کشور در دوران تازهای قرار گرفته و بار دیگر فرصتی برای تحول فراهم شده است. فرصتی که ممکن است به نوزایی در روابط فرهنگی بیانجامد. به شرط آنکه کسانی که روابط فرهنگی را به وضعیت امروز کشاندهاند، شهامت داشته باشند که به ناکامی رویکردهای قبلی اقرار کنند. رسالت این تحول و نوزایی برعهدة کارشناسانی است که در اجرای آزمونوخطای نظریات بحرانساز قبلی مشارکت نداشتهاند.
لازم به ذکر است این سلسله نشستها با حضور خبرگان اجرایی و علمی حوزه روابط فرهنگی بینالمللی و با هدف فهم عمیقتر عملکرد سازمان فرهنگ و ارتباطات – بهعنوان دستگاه اصلی دیپلماسی فرهنگی کشور- و کمک به حل مسائل آن، طراحی و اجرا شده است.
انتهای پیام/
انتهای پیام/