دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
09 شهريور 1400 - 09:35

خوزستان را از کاغذبازی نجات دهید

آب نیست، اگر هم باشد، قابل آشامیدن نیست؛ گاهی کیفیت آب به قدری کم می‌شود که حتی نمی‌توانند دست‌هایشان را با آن بشویند! مردم اینجا گاهی برای رسیدن به آب باید چهار ساعت پیاده‌روی کنند و دبه آبی را که پرکرده‌اند با خود به خانه برگردانند.
کد خبر : 604280
خوزستان



به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، آب نیست، اگر هم باشد، قابل آشامیدن نیست؛ گاهی کیفیت آب به قدری کم می‌شود که حتی نمی‌توانند دست‌هایشان را با آن بشویند! مردم اینجا گاهی برای رسیدن به آب باید چهار ساعت پیاده‌روی کنند و دبه آبی را که پرکرده‌اند با خود به خانه برگردانند. قدر آب آشامیدن را این مردم می‌دانند که داشتن آب لوله‌کشی و تصفیه شده برایشان آرزو شده‌است.


البته این مسئله برای امروز و دیروزشان نیست، سال‌هاست که این مشکل در کنار مشکلات دیگر بخشی از زندگی روزمره خوزستانی‌ها شده و مسئولان فقط به تماشای آن‌ها ایستاده‌اند! ریشه تمام مشکلات خوزستانی‌ها را می‌توان در سرکار آمدن مدیران نالایقی دانست که کار چندانی جز پر کردن صندلی‌های مدیریتی استان انجام نداده‌اند و در این سال‌های اخیر مدیر توانمندی در خوزستان بر سرکار نیامده که دغدغه حل مشکلات خوزستان را داشته باشد.


در تمام این سال‌ها، گروه‌های جهادی و خیرین بسیاری آستین همت بالا زده‌اند و با دستان خالی به کمک این مردم آمده‌اند. رئیس‌جمهور و برخی از اعضای دولت جدید در اولین سفر خود، جمعه گذشته غیرمنتظره به خوزستان رفتند تا بلکه این سفر شروعی برای پایان مشکلات خوزستان باشد. برای آگاهی از وضعیت خوزستان و ارائه تصویر آن به مردم و مسئولان جهت کمک به این استان زرخیز، اما مظلوم گفت و گویی را از دل خوزستان تدارک دیده‌ایم.


خانم مریم بیک‌پور، یکی از جهادگرانی است که چندین سال است کنار خوزستانی‌ها آمده تا بخشی از درد و رنج آن‌ها را بکاهد. او در یکی از کانکس‌های یادمان شهدا در کنار همسر و پدر همسرش زندگی می‌کند و معتقد است با این سبک زندگی می‌تواند به زندگی‌اش معنا ببخشد. در ادامه، گفت‌وگوی را با این خانم جهادگر می‌خوانید.


خانم بیک‌پور! چه شد که تصمیم گرفتید به مشکلات خوزستان رسیدگی کنید؟


اجازه بدهید ابتدا توضیحی را خدمتتان عرض کنم که در ادامه به کار گفت و گویمان می‌آید. من ۱۱ سال است ازدواج کردم. بعد از ازدواج با حسن‌آقا که پاسدار هستند به تهران آمدم. از همان اول زندگی را ساده می‌گرفتم و به پیشنهاد خودم در خانه پدر همسرم و در کنار ایشان زندگی مشترکمان را شروع کردیم. سال ۹۳ و بعد از گذشت حدود سه سال از زندگی مشترکمان، پدر همسرم (که در میان خوزستانی‌ها به حاج قاسم معروف شده‌اند)، به ما گفتند یکی از مناطق دفاع مقدس گمنام در آبادان شناسایی شده که نیاز به پاکسازی و بازسازی دارد.


او گفت که صحبت‌های اولیه انجام شده و باید برای کارهای اجرایی به آنجا برود و از من و همسرم پرسید ما هم می‌خواهیم همراه ایشان به آن منطقه برویم؟ از آنجایی که هر دوی ما از این موضوع استقبال کردیم، راهی خوزستان شدیم.


در نهایت ما تصمیم گرفتیم ادامه این زندگی مشترکمان را به آبادان و در یکی از مناطق گمنام دفاع مقدس منتقل کنیم. در آن منطقه که تماماً بیابان بود، خانه‌ای وجود نداشت و در یک کانکس زندگی کردیم، البته هنوز هم بعد از حدود هفت سال در همان کانکس زندگی می‌کنیم؛ کانکسی ۱۵ متری که یک آشپزخانه کمتر از یک متر مربع دارد و من در همین آشپزخانه برای جهادگران، کارگران و حتی زائران غذا می‌پزم.


شما که برای پاکسازی و بازسازی منطقه گمنام دفاع مقدس رفته بودید، چه شد برای حل مشکل خوزستانی‌ها دغدغه‌مند شدید؟


روزهای اول روایت شهدا را برای دانش‌آموزان و خانواده شهدا در بخش بانوان انجام می‌دادم. پاییز سال ۱۳۹۴ بود که راهیان نور دانش‌آموزی به یادمان شهدا آمدند. این کاروان مشغول غذا خوردن بود که یک خانمی آمد و ظروف غذای دور ریخته شده را زیر و رو می‌کرد و غذاهای مانده را در قابلمه‌ای که همراهش بود، می‌ریخت! از دیدن این صحنه ناراحت شدم. جلو رفتم و به او گفتم این کار را نکند و قصد داشتم که به او غذای تازه و تمیز بدهم، اما او در جواب به من گفت: «غذای زائر یادمان برابر است با غذای زائر اباعبدا...» این جمله‌من را به‌شدت تکان داد و تصمیم گرفتم که بعد از آن حواسم برای غذاها جمع باشد تا اسراف نشود.


اینکه هر کسی به اندازه نیازش غذا بردارد و بخورد و آن غذاهایی را که دست نخورده باقی می‌ماند برای محرومان اطراف یادمان ببرم. بعد از آن بود که ماه رمضان از راه رسید و بچه‌های روستا مشغول بازی در پارک بودند، پارکی که هیچ وسیله‌ای برای بازی ندارد! هنوز یادم نرفته که یکی از دختر بچه‌ها آمد و از من پرسید در تهران هنگام سحر و افطار چه چیزی می‌خورند؟ برای او از سفره افطار گفتم و اینکه شیربرنج، فرنی یا آشی تهیه می‌شود و روزه‌دار از آن می‌خورد، گفتم! او دوباره پرسید اگر این‌ها را نداشته باشند، چه می‌خورند؟ گفتم فقط نان و پنیر و سبزی می‌خورند.


چند لحظه بعد، یکی از دوستان این دختربچه به من گفت که او یتیم است و در ماه رمضان هم روزه می‌گیرد، اما هیچ چیزی ندارد که برای افطار بخورد! از آن روز بود که زندگی من تغییر کرد. اولین تلنگر برای من دیدن خانمی بود که از غذاهای دورریخته شده برای بچه‌هایش غذا می‌برد و دومین تلنگر هم گشنه بودن دختربچه روزه‌داری که برای افطار هیچ‌چیز نداشت بخورد. از همان موقع فعالیت من برای شناسایی مناطق محروم و جمع‌آوری کمک برایشان شروع شد.


چند نفر از محرومان را شناسایی کرده‌اید و از آن‌ها حمایت می‌کنید؟


در حال حاضر به طور ثابت از هزار خانوار حمایت می‌کنیم که تعداد آن‌ها روز به روز بیشتر می‌شود.


هزینه این کارهای خیر از کجا تأمین می‌شود؟


از آنجایی که هر روز به تعداد این افراد اضافه می‌شود، خودم هم دغدغه تأمین هزینه‌های رسیدگی به این خانوارها را داشته و دارم. روزهای اول بخشی از حقوق حاج‌قاسم و همسرم را می‌گرفتم. به مرور زمان آن‌هایی که به یادمان می‌آمدند و مشکلات این مردم را می‌دیدند، برای تأمین هزینه‌ها کمک کردند. در حال حاضر خیرین زیادی با من در ارتباط هستند تا به هر مناسبتی و هر زمانی که قصد انجام کار خیر دارند، آن را صرف حل مشکلات و تأمین هزینه‌های محرومان این منطقه کنند.


برخی از مداحان نیز که به اینجا آمده‌بودند و فعالیت ما را دیدند، گفتند وقتی بودجه‌ای را برای کمک به نیازمندان در نظر گرفتند بهتر است که آن را ندانسته و نشناخته خرج نکنند و آن را برای حل مشکلات مردمان این منطقه واریز کنند. تعدادی از رزمندگان قدیمی گردان حبیب نیز از دیگر خیرین این منطقه هستند که به این خانوارهای محروم کمک می‌کنند، همچنین فعالیت‌ها و همکاری‌های مداوم موسسه خیریه‌ ثامن الحجج همیشه کمک‌حال مردمان خوزستان بوده است. البته کمک‌های مالی بسیار کمی را نیز از طریق فعالیت در پیج اینستاگرامی و از سوی مردم دریافت کرده‌ام.


متأسفانه شادگان معضلات بسیار زیادی دارد و من نمی‌دانم چرا در این سال‌ها و تا این حد، دولتی‌ها نسبت به شادگان و مردمانش بی‌توجه بودند! به نظر من دولت باید آنقدر به روستاییان مرزنشین رسیدگی کند تا آن‌ها با جان و دل و قدرت تمام از مرزهای کشورشان دفاع کنند، نه اینکه دولت با دست‌های خودش این مردم را ضعیف و راه را برای نفوذ معاندان کشور هموار سازد!


البته این مردمانی که من می‌شناسم حتی اگر ضعیف شوند نیز عِرق به وطن دارند و بدون نگاه به بی‌تفاوتی دولت نسبت به خودشان پای دفاع از کشورشان می‌مانند، اما انصاف نیست که زیر سایه بی‌توجهی دولت نسبت به خودشان حتی نانی برای خوردن نداشته باشند! یا در این دوران شیوع کرونا توان تهیه ماسک و مواد شوینده و ضدعفونی‌کننده نداشته‌باشند! آن‌وقت مسئولان پشت تریبون می‌آیند و آمار هولناک ابتلا به کرونا و مرگ و میر ناشی از آن را اعلام می‌کنند. خب وقتی امکانات بهداشتی در اختیار مردم قرار ندهید، توقع وضعیت بهتر از این را هم نداشته باشید. از طرفی وضعیت راه و جاده در خوزستان بسیار نامناسب و خطرناک است.


خاک زمین به‌گونه‌ای است که با یک نم باران آنقدر لغزنده می‌شود که برای همه به خصوص خانم‌های باردار مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند. این خاک که ترکیبی از ماسه، شن و نمک است و آسفالت نشده، هنگام بارندگی دچار سیل می‌شود و مردم را گرفتار می‌کند. عده‌ای تصور می‌کنند که مشکلات مردم خوزستان به دلیل کمبود و نبود آب است، اما مشکلات خوزستانی‌ها بیش از این‌ها است و وضعیت بسیار بدی دارد.


در روستای عین دو که شرایط شبیه به جنگ می‌ماند و کمتر کسی تحمل دیدن وضعیت روستاهای خوزستان را دارد! آن وقت چنین وضعیت بغرنجی را مسئولان ما می‌بینند و از آن خبر دارند، اما هیچ اهمیتی به آن نمی‌دهند و هیچ کاری برای بهتر شدن وضعیت آن‌ها انجام نداده‌اند.


شما چند سال است در استان مستقرید و مشکلات را از نزدیک مشاهده می‌کنید. عمده مشکلات آبی مربوط به کجاهاست؟ به نظر شما این مشکل را چطور می‌توان حل کرد؟


باغملک چندین روستا دارد. یک روستا که اسمش ابوالعباس و دیگری رباط است که این دو روستا منشأ آبی ۱۱ روستای دیگر است، اگر برای آب این دو روستا مشکلی ایجاد شود، ۱۱ روستای دیگر نیز با مشکل مواجه می‌شوند. چند ده سال بود که روستای آرزو لوله‌کشی آب نداشت و فقط یک تانکر داشت که از اداره آب به آنجا می‌آمدند و تانکر را آب می‌کردند. به دلیل جمعیت بالای این روستا آب تانکر در کمتر از یک روز تمام می‌شد و ساکنان آن مجدد با مشکلات بی‌آبی مواجه می‌شدند. مسئولان که هیچ کاری نکردند، تصمیم گرفتیم به کمک بسیج جهادی سپاه باغملک از ارتفاعات صعب‌العبور، لوله‌کشی آب را انجام دهیم.


در این مدت، اما هیچ‌کدام از مسئولان باز هم به کمک ما نیامدند، در حالی که ما می‌خواستیم با این کار، دولت را با مردم آشتی بدهیم و با اینکه اولین قدم را برای رفع مشکل آبی این روستا برداشتیم، آن‌ها حتی یک درصد هم در این پروژه به ما کمک نکردند. البته با پیگیری‌های مستمر و بعد از گذشت حدود دو ماه، هلیکوپتر هلال احمر بخشی از لوله‌کشی را که نمی‌توانستیم با پای پیاده انجام دهیم به بالای کوه برد و به چشمه متصل کرد. مابقی کار را مردم داوطلب روستا و بسیجی‌ها انجام دادند و لوله‌ها را روی دوش می‌گذاشتند و به بالای کوه می‌بردند.


روستاهایی در این منطقه داریم که نه تانکر دارند و نه لوله‌کشی آب! مردمان این روستا برای تأمین آب موردنیاز خود ناچارند که چهار تا پنج ساعت راه بروند و فقط چند دبه آب برسانند. در صورتی که در نزدیکی این روستاها، رودخانه و چشمه قرار دارد و با لوله‌کشی آب می‌توانند از این نعمت الهی بهره‌مند شوند.


دولتی‌ها هیچ کاری نکردند؟! پس چطور از کمک‌هایی که به مردم خوزستان شده‌است، خبر می‌دهند؟


ساده‌ترین مسئله را می‌خواهم برای شما بگویم تا پاسخ سؤالتان را بگیرید. نخل‌های کشاورزان بار آمده‌است، اما وزارت کشاورزی به آن‌ها سم نمی‌دهد! وقتی هم سم نرسد، درختان آفت می‌زند و محصولات از بین می‌رود. کاری به این سادگی انجام نمی‌شود و مشکلات جبران‌ناپذیری اتفاق می‌افتد، آن وقت شما توقع دارید باور کنیم که به این مردم کمکی شده‌است؟!


گاهی مسئولان پز می‌دهند که مثلاً «موتور آب» برای حل مشکل خوزستان داده شده‌است، کاش بگویند این موتور آب به چه کسانی داده می‌شود که ما آن را ندیدیم! یا مثلاً اعلام کردند که عیدی‌های پرداخت شده در عیدفطر برای ایتام هزینه شده‌است، این عیدی به دست هیچ کدام از ایتامی که من می‌شناسم نرسیده است. یا مثلاً سبدکالایی که اعلام می‌شود داده شده، تا امروز در حوزه‌ای که من در آن کار می‌کنم هیچ سبد کالایی را ندیده‌ام.


به نظر شما چطور می‌شود این مشکلات را حل کنیم؟


من و امثال من اگر در اینجا حضور داریم می‌توانیم شبیه به مسکن برای دردهای مردم این منطقه عمل کنیم. مسئله آب خوزستان و دیگر مشکلاتشان، چون ریشه‌ای است، باید برای حل آن، اقدام اساسی از سوی دولت انجام شود. سازمان منطقه آزاد برای این مردم دغدغه‌ای ندارد و به جای وزارت راه و شهرسازی، بچه‌های سپاه هستند که راه‌ها را آسفالت می‌کنند! متأسفانه همه مسئولان به خوابی عمیق فرو رفته‌اند.


زیر سایه این غفلت‌ها در روستاها گراز می‌آید و به زنان و بچه‌ها حمله می‌کند و به آن‌ها آسیب می‌زند، یا با بارش باران، معابر و گودال‌ها پر از آب می‌شود و مشکلات زیادی از جمله غرق شدن کودکان در گودال‌هایی که ندانسته پا روی آن می‌گذارند، اتفاق می‌افتد و مسئولان هیچ کدام از این‌ها را نمی‌بینند.


مشکل اینجاست که هر وزیر و نماینده مجلسی که به قدرت رسید درگیر چارچوب و کاغذبازی شد، در صورتی که مشکلات مردم به قدری بغرنج است که هر ثانیه هم برای آن‌ها یک ثانیه است! متأسفانه از زمانی که دچار کاغذبازی شدیم و از خط اصلی امام (ره) که رسیدگی به مردم مستضعف است، دور شده‌ایم، به جای حل مشکلات مردم برایشان مشکلات بیشتری درست کردیم.


خوزستان ظرفیت چه مشاغلی را دارد؟ آیا نمی‌توان در این استان درآمدزایی کرد و با همان پول این استان را ساخت؟


به طور حتم این کار شدنی است. پساب نیشکر که بلای جان خوزستانی‌ها شده و یک تهدید برای محیط زیست است، با یک مدیریت صحیح و قوی می‌توان آن را تبدیل به فرصت کرد. همچنین می‌توانیم از مهندسان جوان بخواهیم که به خوزستان بیایند تا گل رودخانه‌ها را لایروبی کنند و به جای اینکه با بی‎‌تفاوتی اجازه دهیم که این گل به محیط‌زیست آسیب بزند از آن درآمد کسب کنیم. آن‌ها می‌توانند از این گل‌ها درآمد بسیار زیادی کسب کنند.


هر چند که ممکن است چند وقت دیگر یک خارجی پیدا شود و برای آن دست به کار شود و بگوید من دریا را پاکسازی می‌کنم و آن را از ما به قیمت مفت بخرد، مسئولان هم بادی به غبغب بیندازند و بگویند به بهترین شکل ممکن خوزستان را نجات داده‌اند! در کنار همه اینها، حصیر آبادان نمونه است و قطر و کویت، مشتاق خرید آن هستند.


متأسفانه هیچ‌کس به اینجا نیامده تا حصیربافی را به طور اصولی راه بیندازد و شهرک صنعتی اینجا نیز از کار افتاده‌است. به غیر از همه اینها، خرمای خوزستان در تمام دنیا معروف است که با نرساندن به موقع سم از سوی دولتی‌ها در حال نابود شدن است. اگر به آن رسیدگی شود و کارخانه اصولی برای بسته بندی شکیل آن‌ها و صادراتش به خارج از کشور راه‌اندازی شود، منبع درآمد بسیار خوبی در این مناطق خواهد بود.


در حالی که شاهد آن هستیم که این مناطق تبدیل به جولانگاه دلالان شده‌است که خرماها را به قیمت ارزان می‌خرند و با یک بسته‌بندی ساده به خارج از کشور می‌فرستند که ضرر همه این سوءمدیریت‌ها به مردم خوزستان بازمی‌گردد. از طرفی حتی ضایعات خرما و نی هم درآمدزا خواهد بود، زیرا می‌توان کارخانه تولید نئوپان و کود از ضایعات خرما و نی راه‌اندازی و از این راه کسب درآمد کرد. بنابراین اولین و اصلی‌ترین مشکل ما سوءمدیریت و در مرحله دوم مسئله تأمین پول است.


در حال حاضر شاهد آن هستیم که رئیس دولت سیزدهم اولین سفر استانی خود را به خوزستان انجام داده است، امیدواریم ایشان که درکی از مشکلات و شرایط سخت زندگی خوزستانی‌ها را داشتند، درصدد حل آن‌ها برآیند و وزرای جدید انتخاب‌شده نیز هر کدام دغدغه حل مشکلات این مردم نجیب و مظلوم را داشته باشند.


منبع: روزنامه جوان


انتهای پیام



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب