جمعفرشتهها در دروازه غار
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه جام جم در این رابطه نوشت: در این گزارش، با افراد نیکوکاری همراه شدیم که درد کودکان کار را درد خود میدانند و برای کاستن از سختیهای این کودکان از هیچ کمکی دریغ نمیکنند.
اغراق نیست اگر آنها را فرشته بنامیم؛ فرشتگانی زمینی که برخلاف خیلی از افراد که چشم و گوششان از مشکلات کودکان کار پر است، هنوز نسبت به دغدغههای کودکان کار بیتفاوت نشدهاند و خود را از دست بچههایی که برای فروش گل، دستمال کاغذی یا جوراب به آب و آتش میزنند، پنهان نمیکنند. این فرشتگان در محله دروازه غار، آغوش پر از مهرشان را به روی این بچهها باز کردهاند و با حمایت معنویشان تلاش میکنند، مرهمی باشند بر زخمهای کودکان کار.
انسانهای داوطلبی که در محله دروازه غار به کودکان کار کمک میکنند، چشمداشتی به کمک مسئولان یا سازمانها و نهادهای مختلف ندارند. آنها هر روز جمله پر معنایی را با خود زمزمه میکنند؛ جملهای که به آنها روحیه میدهد و خستگی کار را از تنشان بیرون میکند؛ «خدا بزرگ است و تنهایمان نمیگذارد.»
قدیمی اما با صفا
برای رسیدن به خانه کودک مهر، باید به محله دروازه غار، انتهای خیابان ادیب، خیابان انوری، جنب مسجد فاطمهالزهرا بروید. درست در این محله، فرشتگان زمینی را با خانه کودک مهر زنده نگه داشتهاند.
هرچند ساختمان خیلی قدیمی است، اما خیران، این پناهگاه امن را برای بچهها با رنگهای شاد و شعارهای قشنگ نقاشی کرده و کوشیدهاند با این روش، قدیمی بودن ساختمان کمتر به چشم بیاید.
در ورودی این ساختمان نیز یک کتابخانه شیشهای پر از کتابهای مختلف قرار دارد. البته در قفسههای این کتابخانه باز است و هیچ قفل و ناظری ندارد. هدف این است که بچهها آزادانه بتوانند این کتابها را بردارند و بخوانند. اتاقی کوچک نیز حکم دفتر مدیر و معلمان داوطلب را دارد؛ دفتری کوچک که سرشار از انرژی مثبت افراد داوطلبی است که کمر به حل مشکلات کودکان کار بستهاند.
ژیلا بشیری خوشرفتار، مدیر و به قول معروف، بانی این موسسه است. او درباره تاریخچه شکل گرفتن این مرکز میگوید، 17 سال پیش با کمک برادرش تصمیم گرفت برای کودکان کار، کاری کند.
او ادامه میدهد: برای شروع نه دفتر داشتیم و نه حمایت مالی. رفتیم داخل پارک و با خودمان دفتر و مداد بردیم. همانجا به یکی از بچههای کار گفتیم آیا دوست دارد خواندن و نوشتن یاد بگیرد؟ و او با خوشحالی، مداد در دست گرفت. فردای آن روز دیدیم، دو تا از دوستانش را با خودش آورده و بعد تعداد بچهها روزبهروز بیشتر شد تا این که با صبر و حوصله برای بچهها محیطی را فراهم کردیم. در طول این سالها با کمک برادرم مشغول سر و سامان دادن به این بچهها هستیم.
هدف بشیری فقط یاد دادن سواد به بچهها نبوده و نیست، بلکه دلش میخواهد اعتماد به نفس کودکان کار را بالا ببرد.
خانهای برای 100 کودک
موسسه حمایتی خانه مهر، سال 86 راهاندازی شد و اکنون یکصد کودک کار را تحت پوشش دارد. ساختمان این مرکز نیز از سوی شهرداری در اختیار نیکوکاران قرار گرفته است.
در گوشهای از خانه مهر، دختر داوطلبی به تکتک بچههایی که وارد مرکز میشوند، خوشامد میگوید تا آنها در کلاس درس حاضر شوند. داوطلب جوان دلش نمیخواهد نامش مطرح شود، اما توضیح میدهد که داوطلبهایی مثل خودش و معلمان نیکوکار هر روز به این مرکز میآیند و به بچهها آموزش میدهند. او ادامه میدهد: بچههای کار شرایط عادی ندارند و آنقدر انرژیشان در طول روز گرفته میشود که گاهی سر کلاس از شدت خستگی چرت میزنند. به همین علت کسی که داوطلب آموزش به آنها میشود باید بسیار صبور و پرحوصله باشد. خانه کودک مهر، علاوهبر آموزش کودکان، در آغاز تاسیس برای بهبود تغذیه کودکان کار نیز تلاش میکرد. به این شکل که هفتهای یک بار به بچهها شیر میداد، اما اکنون این آمار بهتر شده و به هفتهای سه بار رسیده است.
داوطلب جوان توضیح میدهد: اغلب این بچهها سوء تغذیه شدید دارند و بسیار گرسنه و ضعیف هستند و به سرعت بیمار میشوند.
بشیری گفتههای دختر داوطلب را تایید میکند و میافزاید: شخصا با نهادهای مختلف تماس گرفته ام، ولی هیچکس حاضر به کمک نشده است. خدا را شکر میکنم که تا امروز توانستیم این بچهها را پوشش بدهیم و از این به بعد هم خدا بزرگ است.
بدون شناسنامهها به صف
در خانه کودکان مهر، بچهها تا ساعت یک ظهر به برنامههای آموزشی سرگرم هستند و بعد از این ساعت سر کار میروند. دختران و پسران در این مدرسه از مقطع پیشدبستانی تا پایان دبستان تحصیل میکنند و به آنها مدرک رسمی داده میشود.
یکی از مسئولان این مرکز یادآور میشود: وقتی بچهها برای ثبتنام مراجعه میکنند، حتما از والدینشان میپرسیم که وسایل منزلشان تا چهاندازه است و کارشناس موسسه هم سر زده به منزل بچهها میرود که مبادا والدین دروغ گفته باشند.او درباره ثبتنام بچههایی که شناسنامه ندارند، میگوید: متاسفانه گاهی بچهها حاصل ازدواجهای موقت هستند و مادرهایشان به خاطر حرف و حدیث مردم به دنبال شناسنامه نرفتهاند، اما ما آنها را ثبت نام میکنیم و بعد پیگیر گرفتن شناسنامه میشویم.آنطور که این فرد داوطلب میگوید، گاهی گرفتن شناسنامه برای کودکان کار سه تا چهار سال طول میکشد، اما آنها کودکان را آموزش میدهند و بعد از گرفتن شناسنامه، مقدمات گرفتن امتحان و ارائه مدرک را از سوی آموزش و پرورش فراهم میکنند.
کودکان بااستعداد
کودکان کار مانند سایر کودکان، استعدادهای بینظیری دارند که اگر به موقع شناخته و پرورش داده شود، میتواند بسیاری از نیازهای جامعه را بر طرف کند. اگر از مسئولان خانه مهر در این باره پرس و جو کنید، آنها میگویند یکی از بچههایی که در این مرکز آموزش دیده، اکنون مشغول ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته مهندسی عمران است.
پس از گذشت چند ساعت حضور در خانه کودکان مهر، صدای زنگ تفریح به گوش میرسد و بچهها با شوق و هیاهوی فراوان، وارد حیاط کوچک این مرکز میشوند. آنها مشغول بازی کردن هستند. یکی از آنها که علیرضا نام دارد و یازده ساله است، میگوید با این که سن و سالش کم است، در یک تولیدی کفش کار میکند و هفتهای صدهزارتومان درآمد دارد. وقتی میخندد معصومیت در چهرهاش موج می زند. علیرضا یک خواهر بزرگتر و یک برادر کوچکتر از خودش دارد. او آرزو میکند مانند دوستش شیرزاد برادر بزرگتر داشت تا او مجبور نمیشد در کنار درس و مدرسه کار کند. علیرضا از صبح تا ساعت یک در مدرسه است و بعد از تعطیل شدن از خانه مهر به کارگاه کفاشی میرود و تا ساعت شش عصر کار میکند. او درباره این که دوست دارد در آینده چه کاره شود، میگوید: به نظر شما هیکلم ورزشکاری نیست؟ دوست دارم در آینده ورزشکار شوم، آن هم از نوع والیبالیست. پسرک هر روز بخشی از فاصله مدرسه تا محل کارش را میدود تا بدنش را مانند یک ورزشکار قوی نگه دارد. قصه پر غصه کودکان کار به آخر نمیرسد، چون سیاستهای مناسبی برای رفع مشکلات این گروه از جامعه در نظر گرفته نشده است. به اعتقاد کارشناسان برای حل مشکل این افراد باید بیش از پیش به حمایت از خانواده پرداخت، زیرا تا زمانی که خانوادهها به دلیل فقر یا اعتیاد، کودکان خود را مجبور به کار میکنند، نمیتوان به حل این مشکل امیدوار بود.
بچهها ازتعطیلیمدرسه خوشحال نمیشوند
کودکان کار در معرض آسیبهای جدی اجتماعی قرار دارند، اما آدم بزرگها گاهی یادشان میرود این بچهها گناهی ندارند که در خانوادهای به دنیا آمدهاند که پدر ، مادر و اقوام نزدیکشان معتاد یا فقیر هستند. در نتیجه آنها باید شبانهروز کار کنند تا چرخ زندگی خانوادهشان از حرکت نایستد.
داوطلبانی که دراین مرکز فعالیت میکنند بارها شاهد بودهاند که بچهها به خاطر این که بهاندازه کافی درآمد نداشتهاند، از طرف والدین داغ شده یا مورد آزارقرار گرفتهاند. بههمیندلیل این بچهها برخلاف کودکان معمولی از تعطیل شدن مدارس استقبال نمیکنند. در واقع آنها مدرسه را بیشتر از خانه دوست دارند.
انتهای پیام/