محمد سرور رجایی؛ ادیبی روزنامهنگار و روزنامهنگاری ادیب/ مردی که آرمان قرابت فرهنگی در دل داشت
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، یک سال پیش و در آخرین روز تیرماه بود که کرونای منحوس، اهالی فرهنگ و رسانه را در غم فقدان روحالله رجایی، روزنامهنگار و فعال رسانهای سیاهپوش و داغدار کرد. جوانی از تبار خوبان که فعالان عرصه رسانه از هر اندیشه و بینشی به مهارت، دقت، جوانمردی، عملکرد جهادی و اثرگذار و صمیمت و اخلاص او معترف بودند. معترف و البته حیران از این که دست اجل چگونه با داس بیرحم کرونا آن خوشه پرثمر را از بوستان فرهنگ برچید به تعبیر بهتر پرپر کرد.
اما هفته گذشته و در حالی که فرهنگدوستان و فعالان فرهنگی بهتازگی اولین سالگرد پر کشیدن رجایی پرتلاش را پشت سرگذاشته بودند، همزمان با عید غدیر عروج یک رجایی دیگر آن هم با بهانه تلخ این روزها یعنی کرونا بازهم چشمها را خیس و دلها را اندوهگین ساخت.
کرونای سیاه باز هم به اردوگاه اهالی فرهنگ شبیخون زد و این بار قربانی خود را از بین ستارگان سپهر شعر و ادب انتخاب کرد. محمد سرور رجایی، دلسوختهای از افغانستان زخمخورده، مردی از جنس درد و اندیشه که ریشه در خراسان بزرگ فرهنگی داشت و حدود سه دهه بود که در کنار وطنداران اندیشمندی همچون نجیب مایل هروی، محمدآصف فکرت، محمدکاظم کاظمی و ابوطالب مظفری عَلم شعر و ادبیات افغانستان در ایران را پابرجا نگه داشته بود؛ با این تفاوت که در کنار بهرهگیری از ذوق ادبی و طبع شاعرانه، در عرصه مطبوعات ادبی و فرهنگی نیز چهرهای شناختهشده بود.
شاعر کوچ و غربت و قرابت
محمد سرور رجایی متولد ۲۸ مرداد ۱۳۴۸ در کابل بود. تحصیلات مقدماتی خود را در همین شهر انجام داد. از ۱۵ سالگی به عضویت احزاب جهادی درگیر با اشغالگران شوروی درآمد، اما وارد فاز نظامی نشد و به علاقه خود یعنی فرهنگ و ادبیات پرداخت. با پایان اشغال شوروی او نیز همچون بسیاری از مجاهدان افغانستانی امیدوار به آیندهای روشن و سرشار از آرامش برای این کشور بود، اما این امید خیلی زود رنگ باخت. با افزایش درگیریها و بیثباتی در این کشور، رجایی بر خلاف میلش در سال ۱۳۷۳ و در ۲۶ سالگی به ایران مهاجرت کرد.
آشنایی با مهاجران افغانستانی دوستدار فرهنگ در ایران باعث شد تا او فعالیتهای فرهنگی و ادبی خود را با جدیت پی بگیرد. تأسیس خانه ادبیات افغانستان در سال ۱۳۸۲ ثمره این تلاشها بود. نهادی که زندهیاد رجایی عضو هیئتمدیره و یک از چهرههای اصلی آن بود.
بیشتر بخوانید:
شاعران کشورهای منطقه برای ادبیات انقلاب عطش دارند
او همچنین مدیر دفتر شعر و داستان افغانستان در حوزه هنری انقلاب اسلامی بود که در سالهای اخیر نقش قابلتوجهی در جذب نویسندگان و شاعران جوان افغانستانی ساکن ایران داشت. علاوه بر اینها، مدیرمسئولی مجله «باغ» که برای مخاطبان کودک و نوجوانان افغانستانی منتشر میشد نیز در کارنامه این ادیب فقید دیده میشود.
مسئول اجرایی هفت دوره جشنواره ادبی قند پارسی، دبیر چهار دوره همایش فرهنگی هنری «روایت همدلی»، عضویت در هیئت تحریریه مجله فرهنگی تحلیلی «راه» وابسته به دفتر جبهه فرهنگی مطالعات انقلاب اسلامی و فصلنامه «روایت»، همکاری قلمی با مجلههای سوره، شعر، مهر نو، پنجره، برنامه همزبانان رادیو فرهنگ تهران و روزنامههای کیهان، اعتماد، سرمایه، شهرآرا و خبرگزاریهای معتبر ایران و افغانستان در مقاطع مختلف از جمله فعالیت های او در این دو دهه بود.
تلاش برای تعامل فرهنگ دو ملت فارسیزبان
این شاعر افغانستانی همواره تلاش داشت تا بین حوزه رسانه و ادبیات پل بزند و روی این پل سترگ، ارتباط میان فرهیختگان فرهنگی دو کشور افغانستان و ایران را برقرار سازد.
او در یکی از گفتوگوهای خود چنین عنوان کرده بود که اغلب رسانهها به واسطه نگاه حرفهای و مبتنی بر جذب مخاطب اشتراکات عمیق تاریخی دو کشور را دنبال نکردهاند و بیشتر دنبال خبرسازیهای شایعهساز بودهاند.در این فضا برخی از خبرگزاریها یا بعضی از فرهنگیانِ دو طرف غیرحرفهای عمل کردهاند و بر اساس سلایقی که داشته و دارند عکسالعمل نشان دادهاند. در چنین فضایی، کار هنری فردی جدا از مجموعهها تاثیرگذاری بیشتری در بین دو ملت ایران و افغانستان داشته است.
رجایی گفته بود:«مثلاً به کتاب «جانستان کابلستان» رضا امیرخانی دقت کنید. این کاری فردی است که وقتی منتشر شد هم در بین جوانان فرهنگی ایران هم در بین جوانان فرهنگی افغانستان تاثیرگذار بود چون میبینم که پس از انتشار این اثر نمونههایی از سفرنامهنویسی فردی به نوعی آغاز شد. کارهای هنری بسیاری از این دست داریم که تک شعرهایی از یک شاعر افغانستانی سروده شده که اقبال فراوانی در بین ایرانیان پیدا کرده است».
او با درک جایگاه رسانهها در انعکاس رخدادهای ادبی معتقد بود که رسانههای جمعی به تولیدات هنری و ادبی مربوط به فرهنگ دو کشور ایران و افغانستان بها نمیدهند و آثار خوب فردی تکثیر نمیشود؛ در نتیجه دیده هم نمیشود و وقتی دیده نشود جایگاه اثرگذار خودش را زود از دست خواهد داد.
رجایی در همان گفتوگو مثال به مثال دیگری اشاره میکند:«آقای محمدحسین جعفریان به صورت فردی با همه تلاش و زحمتی که انجام می دهد و یادداشت در افغانستان می نویسد و در گزارش های خبری و تصویری تمام قد از مردم افغانستان دفاع می کند و اینها کارهای ارزشمندی است که صورت می گیرد اما به نظرم یک اشکال اینجا هست که باز هم متوجه رسانهها است. رسانه های جمعی این موارد را پوشش نمی هند».
زندهیاد رجایی همواره بر تعامل فعالان نشر و کتاب در دو کشور ایران و افغانستان تاکید داشت: «با وجود علاقهمندی و استقبال مردم افغانستان از کتابهای ایرانی، مسیر انتقال کتاب از ایران به افغانستان با موانع بسیاری روبهرو است و این موضوع باعث میشود تا کتاب با قیمتی گران به دست مخاطبان در افغانستان برسد. این در حالی است که وضع اقتصادی بسیاری از مردم افغانستان برای خرید کتابهای گران، مناسب نیست، اما جالب است بدانید که با این مشکلات بازار کتاب افغانستان در اختیار کتابهای ایرانی است».
او با نگاهی آسیبشناسانه در این زمینه معتقد بود: «ساختار و کیفیت کتابها یکی دیگر از عواملی است که مردم افغانستان به کتابهای ایرانی روی میآورند؛ چراکه برخی کتابهای فارسی در کشور پاکستان هم چاپ میشوند اما به لحاظ کیفیت چاپ، صحافی، حروفچینی و سایر مسائل به پای کتابهای ایرانی نمیرسند و به همین دلیل مورد استقبال مخاطبان در افغانستان قرار نمیگیرند».
راوی خاطرات رزمندگان افغانستانی
«در آغوش قلبها؛ اشعار و خاطرات مردم افغانستان درباره امام خمینی»، «از دشت لیلی تا جزیره مجنون»، «ماموریت خدا: هفت روایت از احمدرضا سعیدی، شهید ایرانی جهاد اسلامی افغانستان»، «گرگهای مهربان کوه تخت؛ داستانی از افغانستان» و «سفیدتر از آفتاب؛ گزیده شعرهای حیدری وجودی» از جمله آثاری است که از این ادیب فرهیخته به یادگار مانده است.
مرحوم رجایی در کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» که در سال ۱۳۹۷ منتشر شد، با ارائه مستندات تصویری، خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس را روایت کرد که به گفته خودش تحقیق، پژوهش و گردآوری مستندات و مطالب این کتاب، ۱۰ سال طول کشیده بود.
این نویسنده فقید در باره انگیزهاش از نگارش این کتاب گفته بود:«من اصلاً ندیدهام جایی از شهید و یا رزمنده و جانباز افغانستانی در کتابی صحبت شود. با اینکه خیلیها میگویند افغانستانیها در جنگ ایران حضور داشتهاند اما این رزمندگان مغفول ماندهاند و تا به حال اثری درباره آنها منتشر نشده است. من میخواستم با نوشتن این اثر چهره مغفول افغانستانیهایی را که در جنگ ایران شرکت کردند، بر سر زبانها بیندازم و مردم ایران بدانند افغانستانیها در روزهای سخت کنار مردم ایران بودند و در جنگ هم خون دادند و هم جانباز و اسیر شدند».
در کنار این فعالیتهای ادبی و مطبوعاتی باید به حضور صمیمانه و خاطرهانگیز او در دو برنامه پرمخاطب خندوانه و کتابباز اشاره کرد که باعث شد چهره و افکار این شاعر دلسوخته برای مخاطبان عام نیز بیشتر شناخته شود.
محمد سرور رجایی، ادیبی روزنامهنگار و روزنامهنگاری ادیب بود که به دور از حاشیه به دنبال تقویت قرابت فرهنگی ایران و افغانستان و احیای فرهنگ مقاومت و شهادت بود او در این مسیر از قلم، این ارزشمندترین ودیعه الهی به خوبی بهره گرفت، اما دست تقدیر امان نداد و در اوج شکوفایی فکری و کاری، جامعه ادبی فارسیزبانان ایران و افغانستان را از داشتن اندیشمندی دلسوز و موثر محروم کرد.
یادش همواره گرامی و آثارش همچون امروز پرخواننده باد.
انتهای پیام/۴۱۰۴/پ
انتهای پیام/