امید هنردوستان به «شورای نظارت بر ساخت و نصب مجسمههای شهری»/ لطفاً بساط تندیسهای مضحک را جمع کنید
به گزارش خبرنگار حوزه هنرهای تجسمی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، در جلسه اخیر «شورای نظارت بر ساخت و نصب مجسمه و یادمان در اماکن عمومی و میدانهای شهری» که با حضور معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اعضای شورا برگزار شد،، پرونده شوراهای پیشنهادی نظارت بر ساخت و نصب مجسمه و یادمان در اماکن عمومی و میدانهای شهری هفت استان اردبیل، خراسان شمالی، خراسان جنوبی، سمنان، قزوین، کردستان و یزد تأیید گردید.
سید مجتبی حسینی، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس شورای نظارت بر ساخت و نصب مجسمه و یادمان در اماکن عمومی و میدانهای شهری، هادی مظفری، مدیرکل هنرهای تجسمی و دبیر شورا، برزین ضرغامی، رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران، طاهر شیخ الحکمایی، نماینده فرهنگستان هنر، اسماعیل زیارتی نماینده وزارت کشور، کاوه خورابه نماینده انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مسعود فکری، نماینده وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری و یعقوب سلیمانی نماینده بنیاد شهید و امور ایثارگران در این جلسه حضور داشتند.
در این جلسه، با توجه به تشکیل شورای نظارت بر ساخت و نصب مجسمه و یادمان اماکن عمومی و میادین شهری در اسفندماه سال ۹۹، به منظور تسهیل و تسریع در بررسی تقاضاهای استانی برای ساخت و نصب مجسمه و یادمان در اماکن عمومی و میادین شهری، مقرر شد شوراهای استانی تشکیل شود و بررسی ساخت و نصب مجسمهها و یادمانها در اماکن عمومی استانها به شوراهای استانی واگذار شود.
این اتفاق در حالی رقم میخورد که در سالهای گذشته کیفیت پایین ساخت مجسمههای شهری مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان و رسانهها قرار گرفته بود.
تندیسهایی به نیت تقدیر و با نتیجه تحقیر!
زمانیکه بخواهند از یک چهره بسیار محبوب در بین افکار عمومی قدردانی کنند، این مثال را زیاد میشنویم که باید «مجسمه فلانی را بسازند» یا در شکل سلبی و انتقادی آن «اگر فلانی در کشور دیگری زندگی میکرد، مجسمهاش را میساختند».
ساختن مجسمه شامل سردیسها، تندیسها و یادمانهای حجمی از مشاهیر و مفاخر یکی از راههای مرسوم و مؤثر برای تقدیر از آنها و زنده نگه داشتن یاد و خاطره این بزرگان است. این موضوع تقریباً در همه جای دنیا روشی پسندیده و مرسوم به حساب میآید. در کشور ما نیز از حدود یک قرن پیش و با تلاش هنرمندان و اساتیدی همچون ابوالحسن صدیقی، علیاکبر صنعتی، فریدون صدیقی، هوشنگ سیحون و پرویز تناولی هنر مجسمهسازی شکلی نوین و روشمند به خود گرفت.
بااینحال، در سالهای اخیر، برخی تندیسها و مجسمههایی که از چهرهها و مشاهیر ساختهشده، کمترین شباهتی به چهرههای واقعی آنها ندارند.
این روند شاید پیش از این هم در نقاط مختلف کشور رخ میداد، اما کمتر کسی از آن با خبر میشد اما با گسترش وسایل ارتباطی و افزایش قدرت رسانههای رسمی و غیررسمی در سالهای اخیر بارها تصاویر و خبرهای مربوط به این موضوع در فضای مجازی و رسانهها منتشر شد.
پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی در بسیاری از شهرستان و اماکن، مجسمهها و تندیسهایی در یادبود این شهید بزرگوار رونمایی شد. در این میان برخی از این تندیسها آنقدر از چهره اصلی سردار سلیمانی فاصله داشت که مایه تعجب و مضحکه ناظران شده بود. به این ترتیب آسیب مزمن مجسمههای بیکیفت باردیگر خودنمایی کرد.
تندیسهایی برای بهانهگیری و عیبجویی دشمنان و منکران!
آش این مجسمههای نامشابه آنقدر شور شده بود که صدای معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم درآورد.
در مهرماه سال ۹۹ سید محمد مجتبی حسینی در یادداشتی با عنوان «تندیسهایی که حس شرمساری را برمیانگیزند» که در ایسنا منتشر شد به این موضع واکنش نشان داد.
معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در ابتدای این یادداشت با یادآوری نام هنرمندان مطرح کشور در حوزه مجسمهسازی، از جمله ابوالحسن صدیقی، آورده بود: در ایران تندیسسازی به سیاقی که میشناسیم و آن را حاصل آمدوشدهای قرن اخیر میشماریم پدیدهای تازه است.
در ادامه این یادداشت آمده بود: این تازگی به پشتوانه شعور و شناخت هنری، موجب شد تا در کوتاهترین زمان چهرههایی ماندگار و آثاری ارزشمند آفریده شود و ساخت تندیس، ویژگیهایی ایرانی بیابد و شیرینکاری و تغزل و نازکخیالیِ سایر هنرها در این نمونهها نمود یابد. تا آنجا که نادرهکاری چون «ابوالحسن خان صدیقی» به قدرت قلم و سلطه بر هنر توانست، چنان شخصیتهای تاریخی و مفاخر ایران را در قاب و قالب تندیس معرفی کند که تماشاچیان بی آنکه به جستجوی دلیل باشند یا به استدلال بپردازند، باور میآورند که فردوسی و سعدی و پورسینا و ... جز آنی نبودهاند که ابوالحسن خان پرداخته است.
او با اشاره به تندیسهایی که در ماههای پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی به نیت قدردانی از این سردار شهید در نقاط مختلف کشور رونمایی شده نوشته بود: در شهرهای مختلف یکی پس از دیگری از تندیسهایی رونمایی میشود که بیش از احساس قدردانی، حس شرمساری را در مخاطب برمیانگیزد. تندیسهایی که گاه بهانه تاختن دشمن و عیبجویی منکران میشود. تندیسهایی که مشابهت، سهل است، حداقل تناسبهای لازم انسانی را ندارد، تصویرش در شبکههای مجازی به طرفةالعینی منتشر میشود و تماشاییان محب و مغرض از هر گروه که باشند از زبان خود به عرض اسف میپردازند.»
آسیبشناسی این روند نامطلوب یکی از موضوعاتی بود که گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا سال گذسته در قالب یک پرونده به آن پرداخت.
«روحالله شمسیزاده»، از هنرمندان مجسمهساز در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری آنا با اشاره به این که مجسمهسازی در ایران به مرحله فاجعه رسیده است، عنوان کرد که شهرداریها نباید در حوزه مجسمهسازی هم مجری و هم سیاستگذار باشند.
عضو هیئتمدیره انجمن مجسمهسازان ایران بر این نکته تأکید کرد که بسیاری از تندیسهای شهری، علاوه بر اینکه شباهتی با نمونه واقعی ندارد، فاقد شخصیتپردازی و تخیل هنرمندانه نیز هست!
او در ادامه گفت: شما تندیس معروفی که استاد صدیقی از سعدی طراحی کرده و مبنای همان تصاویر معروف سعدی قرار گرفته را ببینید. رندی، آن نگاه تیزبینانه و طنز شیرین و گاه گزندهای که سعدی در آثار خود دارد، در این پرتره منعکس شده است. یعنی مجسمهساز کاملاً به آثار و شخصیت سعدی تسلط دارد و آن رندی صورت و چشمها را از دل اشعار شیخ اجل بیرون آورده است.
تخیّل بهانه فرار از مسئولیت نباشد
وی تأکید کرد: یک منطق پژوهشی پشت این کار وجود دارد که منجر به خلق اثر میشود. یک برداشت تخیلی ساده نیست و به پژوهش و مطالعه درباره پیشینه آن نیاز دارد تا بتوان از دل آن یک پرتره خوب را بیرون آورد. برای همین است که بین مجسمه خیام، سعدی و فردوسی این همه تفاوت میبینیم. چون بر اساس آن کاراکتر و شخصیت این مجسمه ساخته شده و ارجاعاتی به زمینه های تاریخی و شخصیتی دارد.
این استاد مجسمهسازی عنوان کرد: این تخیل و ذوق هنری نباید محملی برای فرار از مسئولیت و توانمندی هنری باشد. شخصیتپردازی هوش و سواد هنرمند را میطلبد. یعنی مثلاً یک مجسمهساز که میخواهد تندیس فردوسی را بسازد، حتماً باید با ادبیات حماسی آشنایی داشته باشد، محتوای شاهنامه را بداند و از زندگی و زمانه حکیم ابوالقاسم فردوسی مطلع باشد.
مجسمه؛ نگین انگشتری شهر
دبیر اجرایی ششمین سمپوزیوم بینالمللی مجسمهسازی تهران با تأکید بر این که مجسمهها، نگین انگشتر شهر هستند افزود: مسئله ما فقط شهر تهران نیست و بحران اصلی مجسمهسازی در شهرستانها رخ داده است. بارها اتفاق افتاده که شهردار یا شورای شهر در این مناطق بدون کمترین شناختی نسبت به دانش مجسمهسازی، سیاستگذار و مجری میشوند و خودشان تصمیم میگیرند؛ سپس یک هنرمند محلی را انتخاب میکنند؛ آن فرد هم بدون درنظرگرفتن استانداردهای لازم کار را میسازد. مجسمه در شهر نصب میشود و آن اتفاقات عجیب و غریب میافتد که نمونهاش را در این چند سال در اخبار و فضای مجازی دیدهایم.
شمسیزاده در این گفتگو بر ضرورت وجود یک نهاد متمرکز و تخصصی برای نظارت بر ساخت تندیس مشاهیر تأکید کرد و انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران را که حدود ششصد عضو از بین هنرمندان مجسمهساز دارد نهادی مناسب در این زمینه دانست.
لزوم بازنگری در آموزش مجسمهسازی
حمید شانس یک دیگر از اساتید مجسمهساز نیز معتقد بود که پرتره مشاهیر جای آزمایش و آموزش به هنرجویان نیست! او با تأکید بر این که معنا و نتایج جوانگرایی در هنر متفاوت است عنوان کرد: چه بسا یک هنرمند گاهی در پنجاه سالگی به بازدهی کامل برسد.
این استاد مجسمهسازی درباره کاهش کیفیت آثار مرتبط با پرتره مشاهیر بر عنصر «آموزش» تأکید کرد و افزود: مجسمهسازی در مملکت ما، خُرد، حقیر و کنترلشده تعریف شده است. چگونه است که ما در سال نزدیک پنجهزار دانشجوی نقاشی میگیریم، اما برای مجسمهسازی ۷۰ نفر را هم به زور میگیریم؟! بیش از بیست سال است که ما درگیر ایجاد دورههای فوق لیسانس هستیم. دوره کارشناسی ما دوره بسیار مطلوب و خوبی است اما سالهاست امکانات دوره کارشناسی ارشد را نداریم. مگر بین ترم هشت و ۹ چقدر فاصله است؟ واقعیت این است که جامعه مجسمهسازی کوچک و حقیر تعریف شده است.
با توجه به تشکیل شورای نظارت بر مجسمه های شهری در استانهای کشور که در بدو امر در هفت استان کلید خورده است، انتظار میرود وضعیت آشفته طراحی و ساخت مجسمههای شهری بهبود پیدا کند. تحقق این موضوع به این معنا خواهد بود که مجسمه های شهری و تندیسهای مشاهیر، کارکرد اصلی خود که نکوداشت چهرهها و رویدادهای معتبر است را ایفا خواهند کرد.
انتهای پیام/۴۱۰۴/
انتهای پیام/