دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
08 اسفند 1393 - 18:17
در برنامه شناسنامه مطرح شد؛

آقاتهرانی در شناسنامه چه گفت؟/ از ماجرای گرین کارتش تا اظهارنظر درباره احمدی‌نژاد

دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه «تراز ما رهبرمعظم انقلاب است و هرکس در انتخابات آتی جلو بیاید یکسان می‌بینیم»، تصریح کرد: جبهه پایداری در انتخابات 96 از احمدی‌نژاد حمایت نمی‌کند، مگر آنکه تغییر جدی داشته باشد.
کد خبر : 5745

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، برنامه این هفته «شناسنامه» با حضور حجت‌الاسلام مرتضی آقاتهرانی، دبیرکل جبهه پایداری و نماینده مردم تهران در مجلس، از شبکه سوم سیما پخش شد.


آقاتهرانی در ابتدای این برنامه در مورد ورودش به فضای سیاست، گفت: به حسب ظاهر هر مسلمانی سیاسی هم هست؛ چون در مباحث سیاسی دخالت می‌کند و نظر می‌دهد و همچنین باید رأی دهد. به شکل طبیعی من هم از دوران قبل از انقلاب در این فضا حضور و به آن علاقه داشتم. بودنم در این فضا را هم وظیفه خود می‌دانستم. پیش از حضور در حوزه علمیه هم در دبیرستان در کلوب دینی حضور داشتم.


وی درباره حضورش در مجلس هشتم یادآور شد: دلم نمی‌خواست به مجلس بیایم. آن زمان دولت نهم سر کار بود و من به جلسه اخلاق دولت برای تدریس می‌رفتم. حدود هفت ماه مانده به انتخابات، احمدی‌نژاد گفت به فکر مجلس باشید. فکر می‌کردم منظورش رای دادن و معرفی افراد خوب بود. در زمان ثبت‌نام من اسم‌نویسی نکردم چون قصد حضور در مجلس را نداشتم.








هفت ماه پیش از انتخابات مجلس احمدی‌نژاد به من گفت برای انتخابات آماده باشم.

دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی گفت: مهلت ثبت‌نام همزمان شده بود با ایام محرم و من برای تبلیغ به بندرعباس رفته بودم. در ارتباط تلفی که با احمدی‌نژاد داشتم، او به من گفت چرا ثبت‌نام نکردی؟ من گفتم قصد ثبت‌نام نداشتم. او اصرار کرد و من پاسخ دادم باید احساس وظیفه کنم تا بیایم. من داشتم بی‌مشکل کاری که بلد بودم را انجام می‌دادم و کسی هم با ما کاری نداشت. احمدی‌نژاد گفت موقتا ثبت‌نام کن اگر نخواستی بعدا انصراف بده. احمدی‌نژاد یا الهام بعدا به من گفتند که با آیت‎الله مصباح هم در مورد نمایندگی من در مجلس صحبت کردند و او گفته بود که با تشخیص خودش باید این کار را انجام دهد.


آقاتهرانی افزود: پس از برگشتم از بندرعباس، جلساتی را با آیت الله مصباح داشتم و به نتیجه نرسیدم که حتما باید بیایم. آخر امر به من گفتند خوب است استخاره کنی و من گفتم نیاز به این کار نیست چون احساس می‌کنم هنوز عقلم می‌رسد. یکدفعه گفتند با آیت‌الله بهجت مشورت کن. من گفتم خوب است. به ذهنم آمد که من می‌گویم و ایشان می‌گویند نه و من می‌روم سر کارهایم. در آن زمان یک برنامه تربیت مربی اخلاق راه‌اندازی کرده بودیم و دلم خیلی به آن خوش بود. متنی به ایشان نوشتم و شرایطم را توضیح دادم. ایشان جواب داده بودند که «ورود در مناصب عالیه دانیه متوسطه اگر بدانی به گناه می‌افتی حرام است. اما شما. این جایی که می‌گویید محل عناوین ثانویه است و ورود مقام زعیم (ولایت فقیه) را می‌طلبد و امثال شما وظیفه دارید نظرات ایشان را بدانید. او جزافه نمی‌گوید و بر مبنای استدلال و مبانی نظر می‌دهد اما بسیاری نمی‌دانند چرا. این موضوع را برای نمایندگان حل کنید که مستدلا بدانند جهت نظر ایشان به چه دلیل و برهانی است.»


وی گفت: آیت‌الله بهجت موضوع جالبی را مطرح کردند و من اصلا نمی‌دانستم این چنین موضوع هم لازم است. چند مورد دیگر هم در نامه بعد از آن داشتند. این موضوع باعث شد که ورودم وظیفه شد چون من به ایشان ایمان داشتم و هیچ نفسانیتی در وجودشان نبود.


این نماینده مجلس هشتم در پاسخ به این سؤال که «آیا ورود شما به عرصه سیاست باعث نشده است که تعداد پامنبری‌های شما کم شود»، گفت: قبلا نمی‌شمردم که الان هم بشمرم. البته الان کمتر برای این کار وقت می‌کنم.برخی‌ها فکر می‌کنند هرکس در سیاست نرود عدالتش ثابت شده‌تر است. قدیمی‌ها اینگونه بودند که هرکس به سیاست ورود می‌کرد دیگر او را عادل نمی‌دانستند. امام خمینی این قرق را شکست و گفت سیاست و دیانت دو موضوع جدا نیست و ورود به سیاست وظیفه است. بعید نیست هنوز هم کسانی اینگونه فکر کنند ولی من به این حرف‌ها اهمیت نمی‌دهم.








برخی اینگونه بودند که هرکس به سیاست ورود می‌کرد دیگر او را عادل نمی‌دانستند، امام خمینی این قرق را شکست.

آقا تهرانی با اشاره به دوران تحصیلش در مدرسه حقانی گفت: در آن زمان حسینی، پسر آقای مصباح، علی حقانی، کاظمی، حجازی، شهید میثمی، شهید ردانی و شهید شهاب در مدرسه ما بودند.


وی در پاسخ به این سؤال که «آیا پیش از انقلاب اسلامی دستگیر شده‌اید»، گفت: دنبال من بودند، ولی دستگیر نشدم.


مجری این برنامه در ادامه خطاب به آقاتهرانی گفت: شما در سال 57 یعنی آخرین سال تحصیل در مدرسه شهید حقانی به پابوس امام رضا(ع) می‌روید و از ایشان درخواست می‌کنید یک همسر خوب با هفت ویژگی به شما بدهند. دو، سه دقیقه بعد پیرمردی دست شما را می‌گیرد و پدرزن شما می‌شود. تا اینجایش را که درست گفتم؟ لطفا ادامه‌اش را هم خودتان بگویید.


شروط آقاتهرانی برای ازدواج


آقاتهرانی گفت: من به امام رضا(ع) گفتم که می‌گویند حاجت اول پیش شما رواست. من یک حاجت دارم با هفت شرط. من می‌خواهم همسری داشته باشم با این هفت شرط. اول اینکه تا دو دقیقه دیگر جوابم را بدهید. ویژگی‌های دیگر را هم گفتم. اینکه سیده نباشد چون من بد اخلاق هستم و می‌ترسم با او تندی کنم و آبروی من پیش حضرت زهرا(س) برود. اینکه شما او را تأیید کنید. طلبه باشد اما غرور طلبگی نداشته باشد. بقیه شروط را هم گفتم و گفتم اگر من در موردی اشتباه می‌کنم خودتان آن را اصلاح کنید. یکی از شروط من را هم ایشان اصلاح کردند که هرچقدر فکر می‌کنم اگر اصلاح نشده بود خیلی به مشکل برمی‌خوردم. من در حرم نرفتم چون زن و مرد با هم بودند و تنه‌ها به هم می‌خورد و گفتم اینگونه گناه می‌کنیم. سر قبر شیخ مهدی نجفی اصفهانی رفتم تا فاتحه‌ای بخوانم. او مرد بزرگی بود. پدر همسرم آنجا نشسته بود. می‌شناختمشان چون در مسابقات قرآن شرکت کرده بودم و دیده بودم که قرآن را خوب بلدند. به او سلام کردم و شروع کردیم به حرف زدن و بعد به ازدواج ختم شد.


وی در مورد اولین مسئولیتش بعد از انقلاب گفت: اول انقلاب کمونیست‌ها خیلی فعال بودند. ما چون طلبه مؤسسه بودیم به بحث‌های روز مسلط بودیم. مؤسسه ما را برای تبلیغ به شمال می‌فرستاد. آنها خیلی کار می‌کردند و تلاش آنها باعث شد برخی از انقلابی‌های ما التقاطی شوند. ما با انها بحث می‌کردیم. در آنجا از معلمان مدارس می‌خواستیم که جمع شوند و برای آنها کلاس می‌گذاشتیم تا اصول اعتقادی را به انها تدریس کنیم. در آن زمان، حال مناظره هم داشتم و مثل آن نبود. ما در آنجا حتی با رهبرانشان درگیر بحث می‌شدیم و همه می‌آمدند تماشا. امام خمینی(ره) هم به ما گفته بود که با این‌ها بحث علمی کنید چون هنوز اعلان جنگ مسلحانه نکرده بودند.


دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی گفت: من همان اوایل به جنگ رفتم چون وظیفه خودم می‌دانستم. ما با شهید حسین خرازی، علی زاهدی و حسین کوهرنگی و ... قرار گذاشتیم که هر وقت به ما نیاز دارید فقط با ما تماس بگیرید تا هینطوری نیایم. چون هم می‌خواستیم خوب درس بخوانیم و هم می‌خواستیم خوب بجنگیم. وقت‌هایی پیش می‌آمد که به ما طلبه‌ها نیازی وجود نداشت ولی بعد از عملیات یا قبل عملیات‌ها نیاز بود که رزمندگان با طلبه‌ها صحبت کنند. توفیقی بود برای انهایی که شرکت می‌کردند. حضور طلبه‌ها در جبهه‌ها باعث شده بود که درصد شهدای طلبه در مقایسه با جمعیت‌های دیگر درصد زیادی باشد. من هم نظامی می‌رفتم و هم طلبگی. مثلا در طول تمام عملیات والفجر 8 در جبهه حضور داشتم. حسین خرازی بعد از رفتن آقا مصطفی که هم طلبه بود و هم فرمانده جنگ، می‌گفت به حضور شما در جبهه‌ها بیشتر نیاز است چون از شما کمک فکری می‌گیرم.


وی در واکنش به این جمله که «شما دو مصطفی را در جنگ از دست دادید»، گفت: یکی از آنها برادرم بود و دیگری شهید ردانی‌پور بود. من با ردانی‌پور هم محلی بودیم. او خیلی متأثر از آیت‌الله فاضل بود.


ماجرای نامه‌نگاری‌های آیت‌الله بهجت و مقام معظم رهبری


آقا تهرانی در مورد نامه‌نگاری‌های آیت‌لله بهجت با مقام معظم رهبری پس از رسیدن ایشان به این مقام گفت: وقتی اعضای مجلس خبرگان ایشان را به رهبری انتخاب کردند، ما به مشهد مشرف شدیم. آقای مصباح هم آمده بود. او می‌گفت آمده بودم تهران تا با مقام معظم رهبری بیعت کنم. من پرسیدم در مورد مقام معظم رهبری چه چیز‌هایی می‌دانید. گفتند امام خمینی(ره) از اول نسبت به ایشان احساس داشتند و به ایشان فرموده بودند از آقای بهجت استفاده کنید. مراوده ایشان با آیت‌الله بهجت شروع شد. ایشان نامه‌هایی می‌نوشتند و من به دست آبت‌الله بهجت می‌رساندم و ایشان هم جواب می‌داد. آبت‌الله مصباح می‌گفت اولین نامه در زمان ریاست جمهوری به آیت‌الله بهجت نوشته شده بود و ایشان در برگه‌ای کوچک پاسخ داده بودند و گفته بودند این را پاکنویس کنید به دستشان برسانید. آیت‌الله مصباح گفتند من از آیت‌الله بهجت پرسیدم که اشکال ندارد من نامه را ببینم و برای خودم یک نسخه داشته باشم که گفته بودند اشکال ندارد و ایشان همه نامه‌ها را دارد. بعد از پاسخ نامه اول، دومین نامه نوشته می‌شود. مقام معظم رهبری در نامه دوم نوشته بودند که من پاسخی که دادید را می‌دانستم و می‌خواستم قدری مفصل‌تر توضیح دهید. آیت‌الله بهجت هم مفصل‌تر پاسخ می‌دهند و می‌گویند دیگر نامه‌ای ننویسید تا وقتی زمانش فرارسید، من با شما نامه‌نگاری می‌کنم. امام خمینی(ره) که به رضوان الهی رفتند، ایشان نامه‌ای مفصل برای مقام معظم رهبری نوشت. اول نامه هم خدا را شکر می‌کنند که ایشان به چنین منصبی رسیدند و می‌گویند چیزهایی که می‌خواستید این‌ها هستند. بعدش هم رفت و آمد بین مقام معظم رهبری و آیت‌الله بهجت زیاد شد و آیت‌الله بهجت خیلی علاقه نشان می‌دادند.


سه سال و نیم کانادا بودم تا فوق لیسانس بگیرم


وی در مورد سفرش به کانادا و آمریکا در سال 71 برای ادامه تحصیل و در پاسخ به این سوال که آیا به توصیه آیت‌الله مصباح به این سفر رفتید، گفت: ما از اعضای موسسه باقرالعلوم(ع) بودیم. استاد با پرفسور لندولت از دانشگاه مک‌گیل کانادا که در زمینه مطالعات اسلامی بخشی را داشت صحبتی کردند تا مبادله علمی داشته باشیم و عده‌ای از ما به آنجا بروند و تعدادی از انها به ایران بیایند. 12 نفر را حاج آقا انتخاب کرد که برویم. یکی از انها من بودم که 35 سال داشتم. من همیشه از دبیرستان زبان را ادامه می‌دادم و زبان را موقع اعزام هم کار کردیم و به حد تافل رسیدیم. من 3 تا 3 سال و نیم سال در کانادا بودم و فوق لیسانس را گرفتم.


آقا تهرانی اضافه کرد: زمانی که کانادا بودم آیت‌الله اراکی به رحمت خدا رفتند. من را برای سخنرانی به آمریکا دعوت کردند و من چون کارت دانشجویی داشتم بدون مشکل به انجا رفتم و سخنرانی کردم. وقتی برگشتیم کانادا دوستان آمریکا اصرار کردند که انجا برویم. بالاخره فضا به گونه‌ای شد که احساس کردم بزرگان هم می‌خواهند من به انجا بروم. قرار شد اگر دانشگاهی من را اپلای کرد به آنجا بروم چون درس برای من اصل بود. به آنجا رفتم و در چندجا ثبت نام کردم که دانشگاه سونی بینگ همتون من را قبول کرد که فلسفه بخوانم. استادهای خوبی هم انجا داشتیم. در مدتی که آنجا بودم مؤسسه اسلامی نیویورک را هم اداره می‌کردم و امام جمعه، رئیس هیئت امنا و امام جماعت انجا بودم. یکبار هم در برنامه‌های علمای مسلمان در نیویورک به عنوان رهبر حضور داشتم.


وی خاطرنشان کرد: آمریکایی ها من را به عنوان یک ضد آمریکایی می‌شناسند. من آخرین بار زمانی به آمریکا رفتم که همان اوایل احمدی‌نژاد می‌خواست به انجا برود. او گفت با ما بیا و من گفتم خودم می‌آیم و نمی‌خواهم به خرج دولت به آمریکا بیایم. سر این موضوع هم خیلی‌ها به من حرف‌هایی زدند چون گفتم گرین کارت دارم که البته باطل شد. این کارت‌ها 10 سال بیشتر اعتبار ندارد و من 14 سال است که در ایران هستم. به نظرم بعد از آن هم یکبار رفتم که خیلی من را اذیت کردند. در مرز 4 ساعت با من مصاحبه کردند. آنها می‌پرسیدند شما چرا در زمان احمدی‌نژاد درس اخلاق می‌دادید، چرا در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی درس اخلاق نمی‌دادید؟ من گفتم خوب از من دعوت نکردند. گفتم اگر بوش هم من را دعوت کند، می‌آیم برای شما هم درس اخلاق می‌گویم چون بداخلاقی ریشه همه مفاسد دنیا است. گفت جدی؟ گفتم آره.








گرین کارت به این معنا است که هر شش ماه یکبار باید به آمریکا بروم. من باید یک موسسه را در نیویورک اداره می‌کردم و برای اینکه این کار قانونی باشد گرین کارت می‌گرفتم. من دنبال گرفتن گرین کارت نبودم و هیچکدام از فرزندانم هم گرین کارت ندارند. ولی در این مورد خیلی سر و صدا کردند و راست و دروغ گفتند. گرین کارت تابعیت نیست.

این نماینده مردم در مجلس هشتم درباره اینکه داشتن گرین کارت با قوانین جمهوری اسلامی مغایرت ندارد، گفت: گرین کارت به این معنا است که هر شش ماه یکبار باید به آمریکا بروم. من باید یک موسسه را در نیویورک اداره می‌کردم و برای اینکه این کار قانونی باشد گرین کارت می‌گرفتم. من دنبال گرفتن گرین کارت نبودم و هیچکدام از فرزندانم هم گرین کارت ندارند. ولی در این مورد خیلی سر و صدا کردند و راست و دروغ گفتند. گرین کارت تابعیت نیست. برای تابعیت باید زیر پرچم آمریکا قسم خورد که منافع انها را حفظ می‌کنیم.آقاتهرانی در پاسخ به این سوال که این بار به چه دلیلی به آمریکا می‌رفتید، گفت: آقای موسوی در لس آنجلس از دنیا رفت. برای او 70 سال زندان بریده بودند و سرطان گرفت. خیلی از کسانی که انجا رفته بودند در حقش جفا کردند. او فردی انقلابی بود که جانباز هم بود. وقتی به آمریکا رفته بود اینگونه ترجمه کرده بودند که او حاضر است 45 درصد در کارهای انتحاری شرکت کند.


وی در مورد این شبه که آیت‌الله مصباح اعتقاد به رای مردم ندارند و می‌گویند متخصصان امر باید در هر زمینه‌ای رای دهند، گفت: اگر اینگونه است پس چرا خود ایشان رای می‌دهند. وقتی که می‌بینیم که خودشان پای صندوق رای گیری می‌روند پس معلوم می‌شود این موضوع نیست. در بحث نظریه‌پردازی این قابل بحث است که نظام پارلمانی بهتر است یا نظام‌های دیگر و ... این موضوع را خود مقام معظم رهبری هم مطرح می‌کنند. این در بحث علمی است اما آن چیزی که برای ما حجت است، آنی است که مقام ولایت فقیه زیرش را امضا کرده است. مشروعیت نظام هم به همین موضوع است. ولی این راه بسته نیست که اگر در آینده فکرش را بکینم دیگر نشود.


احمدی‌نژاد را تا قبل از سال 84 ندیده بودم


آقاتهرانی در خصوص حمایتش از احمدی‌نژاد گفت: احمدی‌نژاد را من قبل از 84 ندیده بودم. اولین بار او را زمانی دیدم که در رفسنجان سخنرانی می‌کردم. او برای تبیلغ ریاست جمهوری آنجا امده بود. قبلش هیچ جلسه‌ای با احمدی‌نژاد نداشتم. وقتی شعارهای او را شنیدم، دیدم که بهترین شعارها است. همین که می‌خواستند گفتمان انقلاب را زنده کنند، این گمشده ما بود. عده‌ای می‌خواستند مدینه فاضله غرب را در ایران بسازند اما انجا هم مدینه فاضله نیست. عده‌ای از دور تصور می‌کنند مدینه فاضله است، اما ما دیدیم که نیست.


وی افزود: وقتی احمدی‌نژاد رای آورد من با حقانی برای تبریک پیشش رفتیم. او از من دعوت کرد که برای دولت درس اخلاق بگویم. درس اخلاق را اول با این بحث آغاز کردم که امام عصر چه حکومتی را می‌پسندد. بعد از آن به کتاب مکارم الاخلاق امام سجاد(ع) رجوع کردیم و آن را بازگو کردیم چون سطح بالاتری از اخلاق است.


این مدرس اخلاق در پاسخ به این سوال که شاگردان خود را در دولت چگونه ارزیابی می‌کنید و چرا سکان را بعد از آن به آیت‌الله حائری شیرازی دادید، گفت: شاگردان خوبی بودند. وقتی جریان خانه نشینی احمدی‌نژاد پیش آمد من از طرف مجلس چین بودم. وقتی رسیدم اینجا خانواده‌ام به من گفتند که چه اتفاقی افتاده است. چند روزی بود احمدی‌نژاد سر کار نمی‌رفت. فردایش من رفتم مجلس که آقای حداد گفتند چرا اینجا نشستی؟ مگر نمی‌دانی احمدی‌نژاد چه کار کرده است؟ او هیچکس را راه نمی‌دهد که بدانیم چه شده است. شما برو ببین چه اتفاقی افتاده است. من رفتم ولی چون مجلس از اکثریت می‌افتاد به من اجازه خروج ندادند. خود من هم در پی بهانه‌ای بودم که نروم.


وی افزود: سیاست وادی پیچیده و عجیب و غریبی است و باید فقط به وظیفه عمل کرد چون حرف و نقل زیاد است. دیدم آقای باهنر آن طرف در است. به او گفتم بیا داخل تا من بروم. من رفتم آنجا ولی گفتند کسی حق ملاقات ندارد. من پرسیدم احمدی‌نژاد کجاست؟ هرکسی پاسخی داد. من آمدم در خانه و به نگهبان گفتم که می‌خواهم او را ببینم. نگهبان گفت ما اجازه نداریم. به او گفتم به احمدی‌نژاد بگو من اینجا هستم شاید اجازه دهد. ظهر بود که به من گفتند خبرتان می‌کنم. عصر بود که به من زنگ زدند بیایید. دکتری هم آنجا بود که به من گفت حال احمدی‌نژاد خوب نیست و زیاد با او بحث نکنید. من بعدا هم این حرف را زدم ولی گفتند من دروغ می‌گویم. او خوابیده بود روی تخت و یک مقدار حرف زد.


آقاتهرانی اضافه کرد: مدتی که حرف زد من بلند شدم که بیایم بیرون. به او گفتم برای این اینجا آمده بودم که بگویم از خانه بیرون بیا چون مردم فکر می‌کنند خدایی نکرده تو با آقا مشکلی دارید و این خیلی بد است. من روی این موضع خیلی حساس بودم که ما رفتارمون باید به گونه‌ای باشد که موید مقام معظم رهبری باشد چون او پدر خانه است. من رفتم اصفهان به دیدن آیت‌الله مظاهری چون من خیلی مدیون او هستم. او حال احمدی‌نژاد را پرسید و من هرچه دیده بودم، بازگو کردم. ایشان به من گفت به دیدن احمدی‌نژاد برو و سلام من را برسان و بگو هر اتفاقی افتاده است برای من مهم نیست، فقط شما به دیدن مقام معظم رهبری برو و دست ایشان را ببوس و بگو من با شما مشکلی ندارم. اگر این کار را انجام دهید من تمام قد پشت شما می‌ایستم.


وی افزود: بعد از ان به قم آمدم و آیت‌الله مصباح با من حرف زد و بعد از شنیدن ماجرای آیت‌الله مظاهری به من گفت عین این حرف را از طرف من هم به احمدی‌نژاد بگو. من دنبال این بودم که این پیام‌ها را برسانم. ما به دیدن او رفتیم. برخی دوستان خیلی تند حرف زدن که چرا اینگونه رفتار می‌کنید. وقتی این حرف‌ها را زدیم، خداحافظی کردیم که برویم که من یادم آمد می‌خواستم این پیام‌ها را برسانم. دوباره رفتم داخل و پیام‌ها را رساندم و احمدی نژاد گفت در این مورد فکر می‌کنم. فردای ان روز من رفتم درس اخلاق را گفتم برای دولت. وقتی بیرون آمدم دیدم که احمدی‌نژاد دارد برای جلسه دولت می‌آید. بختیاری به من گفت بیا داخل. جلسه دولت شروع شد. وزاری خانم شروع به حرف زدن کردند. آقایان چیزی نمی گفتند. من شروع به حرف زدن کردم.








بعد از ماجرای خانه نشینی احمدی‌نژاد دیگر دلم نیامد که درس اخلاق را ادامه دهم

این استاد اخلاق ادامه داد: من گفتم درس اخلاقم را و بعد گفتم بجاست که چند کلمه‌ای حرف بزنم. رفاقت من و جناب عالی بر مبنای ولایت مداری و ولایت فقیه است و آن هم به ولایت شخص سید علی خامنه‌ای. اگر روزی شنیدید آقاتهرانی از این اصل عدول کرده است، او را کنار بگذارید. من هم بر این میثاق هستم. البته اینکه می‌گویند این جریان برای مخالفت با آقا است من قبول ندارم. چند دفعه هم گفتم از اینکه مورد تهمت قرار بگیرید بپرهیزید. بعد از این جریان دیگر دلم نیامد که درس اخلاق را ادامه دهم.


آقاتهرانی درباره ادعای رحیمی، معاون اول رئیس جمهور پیشین در مورد دادن پول به نمایندگان مجلس و در پاسخ به این سؤال که آیا شما هم پولی گرفته بودید، گفت: من از جعفرزاده، نماینده رشت شنیدم که وقتی گفته شد اسم این نمایندگان معرفی شود، اعضای جبهه ‌پایداری اظهار ناراحتی کردند. من فردایش او را دیدم. او از افراد خوب مجلس است و جانباز هم هست. به او گفتم من را عضو پایداری می‌دانی؟ او گفت بله، من گفتم نه تنها ناراحت نمی‌شوم بلکه خوشحال هم می‌شوم. بگویید اسامی را اعلام کنند. من یک ریال پولی از کسی نگرفتم. در ضمن مردم باید خودشان به این بلوغ برسند که به چه کسی رأی دهند.


وی در پاسخ به این سؤال که «آیا شما در مجلس هشتم از ریاست لاریجانی بر مجلس حمایت کردید»، گفت: من الان یادم نیست. من حداد عادل را اصولگرای خوبی می‌دانم. به نظرم به آقای حداد رأی دادم و تعجب هم کردم که چرا احمدی نژاد متمایل به لاریجانی شده است. من هرچند وقت یکبار متنی را می‌نوشتم و حدود 30 نکته از نقاط قوت و نقاط ضعف ریاست جمهوری احمدی‌نژاد را یادداشت می‌کردم و این نکات را برای او بازگو می‌کردم و جواب هم نمی‌خواستم از او. در این مورد نظر ما یکی نبود.


اختلافات لاریجانی و احمدی‌نژاد، همه را ناراحت کرد


این نماینده مجلس هشتم در پاسخ به این سؤال که «چرا روابط مجلس و دولت به قدری بد شد که کار به یکشنبه سیاه کشیده شد»، گفت: این موضوع را باید از خود احمدی‌نژاد و لاریجانی پرسید. نباید این کار را می‌کردند. همه را ناراحت کردند. خیلی ها تلاش می‌کردند که این دو را از این حالت خارج کنند. نمی‌دانم هم چرا آنها اینگونه با هم رفتار کردند. خیلی هم بد بود. غیر از آثار بد این موضوع روی جامعه و آزردگی مقام معظم رهبری از موضوع، من برای سالگرد فوت یحیی‌زاده نماینده یزد رفتم، او همه چیز را می‌نوشت و فرد دقیقی بود. وی در دفتر خاطراتش نوشته بود که بعید است من از این ماجرا جان سالم به در ببرم و سکته‌اش هم همان زمان رخ داد.


وی در در این خصوص که رفتار احمدی‌نژاد را در مناظره‌های سال 88 چگونه دیدید؟ گفت: من تابحال قضاوتی در این مورد نکردم. ولی این رفتارشان تند بود و من در این مورد به او تذکر دادم. اینکه او قبول می‌کند یا نه برای من مهم نبود چون این به خود فرد باز می‌گردد. من باید به عنوان وظیفه می‌گفتم.








احمدی‌نژاد در مناظره‌ها تند بود و من در این مورد به او تذکر دادم

این استاد اخلاق ادامه داد: خواص نقش زیادی در خراب کردن فضا داشتند. عوام کجا اشتباه کردند. بیچاره مردم، همین که مردم فهمیدن که این حوادث چه مخاطراتی دارد ریختند بیرون.


موضوع شکل‌گیری حزب پایداری از خانه‌نشینی احمدی‌نژاد شروع شد


آقاتهرانی در مورد اینکه «چگونه جبهه پایداری را تشکیل دادند»، گفت: این موضوع برای مجلس نهم نبود. عمده آن بعد از داستان خانه‌نشینی احمدی‌نژاد بود که ما موضوع پایداری در ولایتمداری را مطرح کردیم.


وی در مورد انتساب جبهه پایداری به آیت‌الله مصباح گفت: ایشان از قبل از انقلاب فعالیت سیاسی داشتند. خیلی از آقایانی را که گرفتند به دلیل ارتباط با مجله‌ای بود که ایشان می‌نوشتند، هرچند ایشان اهل گفتن این مطالب نیست. فعالیت سیاسی داشتن هم بد نیست.


دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی در پاسخ به این سؤال که «آیا ورود آیت‌الله مصباح به این مسائل سیاسی خلاف شأن‌شان نیست؟ و اینکه گفته می‌شد که اظهارنظرهای ایشان در مورد اصلح بودن لنکرانی و بعد تغییر حرف‌شان باعث لطمه زدن به وجهه علمایی ایشان شده بود»، گفت: اگر در مسائل جزئی ورود کردید همین مسائل پیش می‌آید. اما اگر کلیات را بگویید فرق می‌کند. این واکنش‌ها طبیعی است، مگر اینکه فرد در عرصه نیاید. در مورد حمایت از لنکرانی و جلیلی در انتخابات باید بگویم که اکثریت اعضای جبهه پایداری به انتخاب لنکرانی رسیده بودند. وقتی به استاد گفتم، او گفت این موضوع کافی نیست و باید به اجماع برسید. همه باید بحث کنید و در این مورد فکر کنید. ما خیلی قبلتر از انتخابات تصمیم گرفتیم اسامی افراد مناسب را بنویسیم و حتی سراغ انها برویم. در مورد لنکرانی هم این کار را نکردیم. ما محضر آیت‌الله خوشوقت رفتیم و گفتیم ما پنج فرد اصلح در لیست داریم که هیچکدام از آنها حاضر نمی‌شوند که جلو بیایند. ایشان گفت باید بروید دنبال آنها و بیاوریدشان. ما این کار را هم کردیم.


شورای نگهبان لنکرانی را تأیید کرده بود، اما یکباره گفتند این فرد مشکل دارد


وی افزود: وقتی به اجماع رسیدیم، موضوع را به استاد گفتیم. گفتند نتیجه را مکتوب کنید. نتیجه اجماع را نوشتیم و امضا کردیم و آیت الله مصباح گفت حالا که جمعی از متخصصان به این نتیجه رسیدید، من آن را اعلام می‌کنم. جالب است ما در مورد او از شورای نگهبان هم نظر گرفته بودیم و گفته بودند لنکرانی مشکلی ندارد ولی یکدفعه گفتند این فرد مشکل دارد. ما خیلی زودتر شروع کرده بودیم ولی به این مشکل برخوردیم.


آقاتهرانی در پاسخ به این سؤال که «برخی می‌گویند فعالیت جبهه پایداری در مجلس نهم آغاز انشقاق بین اصولگرایان بود که انتخابات 92 را رقم زد»، گفت: ما آنجا هم با برخی دوستان نشستیم و سر 23 نفر توافق کردیم اما دوستان زیر توافقات خود زدند. شما فکر می‌کردید اگر ما اصلا ورود نمی‌کردیم همه چیز خوب بود. الان هم به نظر شما ما نباید ورود کنیم. الان هم ما با اصولگرایان جلسات زیادی گذاشتیم که بیایید با هم صحبت کنیم، اختلافاتی که برخی می‌گویند بین ما وجود دارد، حقیقت ندارد و بیشتر سوء تفاهم است.


دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی در پاسخ به این سؤال که «چرا اصولگرایان مانند انتخابات شهردار تهران، در انتخابات ریاست جمهوری کنار هم نایستادند»، گفت: قبول دارم اشکالات زیادی بود و به همه هم وارد بود اما مقدار آن تفاوت دارد. هیچکس منکر این نیست که اعضای جبهه پایداری اصولگرا هستند. حتی برخی مواقع می‌گویند خیلی اصولگرا هستند. امیدورام برای مجلس دهم این مشکلات نباشد. من همگرایی را خوب می‌بینم و به نشست‌ها با ایثارگران، موتلفه و ... خوش بین هستم.


وی در مورد مهمترین مانع که باعث عدم ایجاد وحدت بین اصولگرایان شود، گفت: در جنگ رزمندگان و فرماندهان دعواهای زیادی داشتند اما در شب عملیات همه چیز فرق می‌کرد. هیچکس حرفی نمی زد، عملیات استف می‌خواهیم اسلام را آبرو مندانه جلو ببریم. متاسفانه الان برعکس است. قبل از عملیات رفیق هستیم اما شب عملیات همه چیز متفاوت می‌شود.


جبهه پایداری از احمدی‌نژاد در انتخابات 96 حمایت نمی‌کند، مگر اینکه تغییر جدی‌ کند


آقاتهرانی در پاسخ به این سؤال که «اگر احمدی‌نژاد در انتخابات 96 شرکت کند، آیا جبهه پایداری از او حمایت می‌کند»، گفت: من گفتم که تراز ما مقام معظم رهبری است و هرکس هم که جلو بیاید با یک چشم می‌بینیمش.


وی در پاسخ به این سوال که فکر می‌کنید احمدی‌نژاد جلو بیاید گفت: گویا از دهه فجر آغاز به سخنرانی در جاهای مختلف کردند. ما افراد و خودمان را با طراز مقام معظم رهبری می‌سنجیم.


دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی در پاسخ به این جمله مجری برنامه که «پس احمدی‌نژاد فعلی مورد تأیید شما نیست»، گفت: نه نیست، مگر اینکه تغییر جدی در خود ایجاد کند. برخی‌ اشکالات را منتسب به اطرافیان احمدی‌نژاد می‌دانستند ولی من معتقدم ما به اطرافیان او که رای ندادیم ما به احمدی‌نژاد رای دادیم.


آقاتهرانی در پاسخ به این سؤال که «در 14 خرداد 89 شما با نظر خودتان به منزل سید حسن خمینی رفتید یا از شما خواسته بودند این کار را کنید؟» گفت: دو هفته قبل از آن به من خبر دادند که مجلسی با سید حسن خمینی داشته باشید خوب است. قرار گذاشته شد و سید حسن به خانه ما آمدند و یکی دو ساعت صحبت کردیم. این ماجرا تمام شد و به سالگرد رحلت امام(ره) رسیدیم. قرار بود یک هفته بعد از آن ما به دیدن سید حسن برویم. داستان حرم امام(ره) پیش آمد و کسانی گفتند شما نروید ولی من گفتم من قرار گذاشتم و باید بروم. من طبق قرار رفتم. جلسه خوبی بود. از من خواستند که محتویات جلسه پخش نشود و من هم قبول کردم. بعد عده‌ای در مورد آن جلسه حرف زدند و من پیغام فرستادم که اگر قرار است گفته شود پس من هم بگویم. ولی دیدم گفتند نه چیزی نیست.


وی در پایان گفت: در این جلسه، ابتدا در مورد خود او و همان ماجراهای 14 خرداد حرف زدیم. من گفتم نقدی به شما دارم. اگر شما من را به عنوان یک سخنران باتجربه قبول دارید، چرا با سکوت اجازه دادید، افرادی آنجا شعار بدهند و سخنرانی را خراب کنند؟ ایشان این موضوع را نسبت می‌داد به یک نفر که پول داده است و گفته این شعارها را بدهند. من گفتم اولا آن فرد این کار را نمی‌کند و ثانیا مگر چه شعارهایی داده بودند؟ مرگ بر ضد ولایت فقیه چه اشکالی دارد؟ چرا حساسیت نشان دادید؟ شما هم چند تا روی شعارهای آن‌ها شعار می‌دادید تا آنها ضایع شوند. ولایت فقیه را همه باید پاس بداریم.


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب