دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
آینه جادو - ۴ - گفتاری از سیدمرتضی آوینی درباره فرهنگ، تبلیغات و مفهوم حقیقی هنر

تلویزیون دست انقلاب نیفتاده است

همه تلویزیون‌های دنیا از سوی چند اتحادیه صهیونیستی اداره می‌شود. غیر از ایران، که بعد از انقلاب کار به دست جمهوری اسلامی و انقلاب افتاد. اما چه دست انقلاب افتادنی!... که اصلاً تلویزیون دست انقلاب افتاده یا نه؟ بماند. می‌دانیم تلویزیون از نظر فرهنگی لطمه‌های زیاد و تأثیرهای منفی در جامعه دارد و به آسانی نمی‌شود تأثیرهای عمیق فرهنگی آن را خنثی کرد. فحشایی که در جامعه ما گسترده شده، محصول اصلی تلویزیون است.
کد خبر : 573204
تلویزیون

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا؛ گفتاری از سیدمرتضی آوینی - جاذبه اقسام گوناگون دارد و از دو جنبه قابل تقسیم‌بندی است: جاذبه کاذب و حقیقی و جاذبه‌های غریزی - حیوانی و فطری - روحانی.


هر نوع گرایشی که همسو با تکامل معنوی انسان باشد، جاذبه حقیقی است و گرایشی که با تکامل معنوی انسان همسو نباشد، جاذبه کاذب است. به این ترتیب در فرهنگ غربی و هنر و تبلیغاتی که در جامعه غربی می‌بینیم، اصل بر جاذبه‌های کاذب است. یعنی مبنا بر این است که از طریق جذابیت‌های غریزی و حیوانی یا جاذبه‌های کاذب، بشر را به خودشان جذب کنند و مبنای تبلیغات همین است.


گرفتار منورالفکرهای وطنی شده‌ایم


در صحبت از هنر اسلامی و تبلیغات اسلامی بحث بر سر این است که اگرج بگوییم «هنر اسلامی»، گویی هنر دیگری جز اسلام موجود است یا اگر بگوییم تبلیغات اسلامی، انگار تبلیغات دیگری غیر از اسلام هست که ما حالا نوع اسلامی را مد نظر قرار می‌دهیم، در حالی که این‌طور نیست. معتقدیم اگر هنر، هنر باشد؛ حتماً اسلامی است و اگر تبلیغات، واقعاً تبلیغات باشد، باز هم حتماً اسلامی است. اصلاً به این پسوند «اسلامی» نیازی نیست.


زمانی به پسوند اسلامی احتیاج است که چیزی که می‌خواهیم تعریف کنیم یا پسوند برایش بیاوریم و ترکیب اضافی تشکیل دهیم، موجودیتی جدا از اسلام داشته باشد، در حالی که هنر یا تبلیغات موجودیتی جدا از اسلام ندارد.


بیشتر بخوانید:


اعتراض کارگردان «روایت راوی» به سازنده «آقا مرتضی»


مراقب گوش‌هایتان باشید


۲۸ سال بعد از آوینی


حقیقت اگر به صورت هنر متجلی شود، هنر واقعی است و اسلامی هم هست. این اصلاً نیاز به پسوند «اسلامی» ندارد.


پسوند «اسلامی» این شبهه را برای جامعه روشنفکرمآب یا جامعه غرب‌زده ما به وجود آورده هنر به معنای تخیل آزاد است و اصلاً هنر از تخیل آزاد نتیجه می‌شود. و هر جور تعهدی، آزادی را به خطر می‌اندازد که اسلام تعهدی اضافه بر هنر تحمل می‌کند و می‌گویند هر جور تعهدی. حالا ممکن است این تعهد، اسلامی باشد یا غیراسلامی، تعهد مذهبی یا سیاسی. اینها تعهد را غیر از ذات هنر می‌دانند و ذات هنر را جدا از تعهد لحاظ می‌کنند. این حرف صددرصد مزخرفی است.


اگر در جامعه حقیقی زندگی می‌کردیم، این‌جور حرف‌ها اصلاً جای بحث نداشت. حتی وقت گذاشتن برای بحث درباره این حرف‌ها اسراف است، منتها از آن‌جایی که ما در این روزگار گرفتار این جماعت غرب‌زده و منورالفکرهای وطنی هستیم، متأسفانه باید جواب این جماعت را بدهیم.


برای جذابیت، سراغ فطرت‌ها بروید


ما به این‌جور جاذبه‌ها اعتقادی نداریم. هنر اسلامی جاذبه‌های فطری و روحانی دارد. برای کشف جاذبه‌های فطری و روحانی بشر، باید سراغ فطرت بشر برویم. ببینیم فطرت و فطریات بشر چیست. این یکی از مهم‌ترین مباحث مربوط به هنر است. وقتیه سراغ فطریات بشر رفتیم و آنها را شناختیم، می‌توانیم جاذبه‌های حقیقی را از جاذبه‌های کاذب تشخیص دهیم.


دلیل اصلی این است که جهان در یک حرکت هماهنگ و کلی و در یک صیرورت کلی به سمت هدف مشخصی در حرکت است. این هدف مشخص در قرآن با تعبیر «یوم‌الدین» آمده است. «یوم‌الدین» روزی است - اگر تعبیر روز درست باشد - که جهان به هدف واحد خود رسیده، یعنی صیرورت جهان کامل شده و نظام جدیدی در عالم برقرار شده. این حرکت کلی را در این آیه کوچک قرآن به صورت خلاصه و فشرده می‌بینیم. آیه ضمن اختصار، از کمال برخوردار است:


«انا لله و انا الیه راجعون».


این آیه، بیان فشرده همین صیرورت کلی است که درباره آن صحبت کردیم. بخش دوم آیه «انا الیه راجعون» مورد نظر است. مؤمنان معمولاً هدف از خلقت انسان را تکامل معنوی می‌دانند و نهایت تکامل معنوی را پیوستن به الله. ما همیشه درباره همین بحث می‌کنیم.


اگر در جست‌وجوی حاکمیت الله در کره ارض هستیم (حاکمیت الله که به هر شکل هست، منظورم حاکمیت احکام شرع در کره ارض است)، برای این است که تکامل معنوی اتفاق بیفتد. هیچ چیز مانع این تکامل معنوی نباشد. تکاملی که در آن، بشر به سوی الله حرکت می‌کند. البته حکمای ما از زمان ملاصدرا به بعد آن را با حرکت جوهری توضیح می‌دهند. نمی‌خواهیم وارد بحث‌های فلسفی شویم. جهان در یک صیرورت کلی به سمت پیوستن به الله در حرکت است. به هر حال در تحقق هدفی که قرآن برایش ذکر کرده؛ «یوم‌الدین»، شکی نیست. آیه‌های قرآن صراحت کامل دارد که این جهان در چنین سمتی در حال حرکت است. این حرکت در بطن عالم است و این جوهره در ظاهر عالم هم سرایت دارد.


ظاهر عالم به تبع جوهره یا باطن است که در جهت هدف کلی و نهایی در حرکت است. بحث‌های قرآن درباره قیامت و «یوم‌الدین»، مشخص کرده که به چه شکل دنیا به هدف خود می‌رسد و بعد چه نظام دیگری برپا می‌شود. آن نظام چه مشخصاتی دارد؟ چه تفاوت‌هایی با نظام موجود دارد؟


با این بحث‌ها کاری نداریم، ولی تمام مقصد ما از این بیان این بود که وقتی چنین صیرورت کلی در نفس و ذات عالم موجود است و عالم چه در باطن و چه در ظاهر، به این سمت در حرکت است، خودبه‌خود در وجود انسان که جزیی از عالم است، گرایش‌ها یا جاذبه‌هایی ایجاد می‌کند. فرض کنید مجموعه‌ای به سمتی حرکت می‌کند، مثلاً یک انسان به سمت دیوار حرکت می‌کند. تمام اعضای بدنش در این سمت در حرکتند و در هر یک از اعضای بدنش گرایشی نسبت به این حرکت موجود است. انسان به دلیل این که جزیی از عالم وجود است، به‌طور کلی به سمت یوم‌الدین در حال حرکت است، در وجود انسان هم گرایش‌ها و جاذبه‌هایی به آن سمت موجود است.


اگر گفتند در انسان فطرت کمال‌جویی هست و همیشه در جهت کمال و در جست‌وجوی کمال بشر است، به این معناست، چون جهان به‌طور کلی در جهت رسیدن به یوم‌الدین و آن هدف مشخص در حرکت است و نهایت آن هدف، الله است. الله کمال مطلق است. بشر هم که جزیی از این عالم است، در جست‌وجوی کمال است. چون حرکت کلی جهان در جهت هدف مشخص است.


فطرت به معنای خلقت است. به این معنا فطرت را به کار می‌بریم که انسان خلقت خاصی با مشخصاتی خاص دارد. فطرت حوزه‌های مختلفی در وجود بشر دارد که علامه شهید مطهری در کتاب «فطرت» توضیح داده این حوزه‌ها چندتا است و فطریات بشر در این حوزه‌ها چیست؟


اتوپیا، جامعه خیالی است


بشر در جهت پیوستن به کمال مطلق، جاذبه‌هایی در وجودش دارد. این جاذبه‌ها باعث می‌شود همواره در نهایت حرکت خود، نمونه‌های آرمانی در نظر می‌گیرد و سعی می‌کند خود را با این مثال‌های آرمانی یا به قول متجددان «ایده‌آلی» تطبیق دهد. این نمونه‌هایی ایده‌آلی در نهایت خواست بشر موجود است، یعنی بشر این‌ها را به عنوان معیارهای مطلق لحاظ کرده و سعی می‌کند خود را با آن بسازد و به آن شبیه شود. چیزی که در اصطلاح قرآن «اسوه» نام دارد؛ «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» به همین معناست. نمونه‌های آرمانی هم همان اسوه هستند. نمونه‌ای که خودش را در وضعیته حرکت قرار داده و سعی می‌کند به آن نمونه شبیه شود. بشر به دلیل این که در جهت کمال مطلق در حرکت است، برای تمام اعمال و خلقیات خود، چنین نمونه‌های آرمانی قرار می‌دهد و سعی می‌کند خود را به این نمونه‌های آرمانی برساند و مطابقت دهد. همیشه همین‌طور است.


بشر در زمینه آرمان‌های مدنی چنین نمونه‌هایی برای خود قرار داده است. لفظ «مدینه فاضله» را حتماً شنیده‌اید. مدینه فاضله چنین جایی است. مدینه آرمانی که بشر آن را در نهایت حرکت خود قرار داده و سعی می‌کند تمدن خود را با آن مطابقت دهد. البته هر یک از اقوام، مدینه فاضله متفاوتی دارند یا حتی بعضی از این مدینه‌های فاضله، صرفاً عقلی است. در جامعه غربی به این مدینه فاضله، «اتوپیا» می‌گویند. «اتوپیا» همان جامعه خیالی است که در نهایت جامعه غربی می‌خواهد خود را با آن تطبیق دهد. لفظ امام هم از همین‌جا آمده.


قهرمان‌سازی شیوه غرب است


امام در عربی به معنای «جلو» و «پیش» است. نمونه آرمانی که انسان سعی می‌کند خود را در اعمال و خلقیات با آن مطابقت دهد و از آن تبعیت کند. به همین دلیل لفظ امام را برایش وضع کردند. گویی این نمونه آرمانی در عمل و اخلاق پیشاپیش و جلودار انسان است. در فرهنگ غرب معادل این الفاظ، کلمه قهرمان است. چیزی که به آن «چمپیون» یا در فرانسه «شامپیون» می‌گویند. چنین لفظی را غرب معادل «اسوه»، «امام» یا نمونه آرمانی می‌گیرد.


اصلی‌ترین کار تبلیغات غربی، «قهرمان‌سازی» است. چون بشر، فطرتاً نیازمند است که نمونه‌های آرمانی را پیشاپیش خود قرار دهد و سعی کند با آن مطابقت پیدا کند. بنابراین غرب از این خاصیت فطری بشر، استفاده کرده است. در واقع شیطان از این خاصیت استفاده می‌کند. این‌جا منظورمان از غرب، شیطان است. نه این که غرب را مساوی با شیطان بدانیم. امام فرمودند: «آمریکا شیطان بزرگ است.» الحق که بیانی عجیب و الهی است. ما نمی‌خواهیم غرب را مساوی شیطان بگیریم، اما ...


به هر ترتیب امروز هنر غرب عین تبلیغات است و تبلیغات جای هنر غرب را گرفته است. امروز در تبلیغات غرب از همین خاصیت فطری بشر استفاده کردند. قهرمان‌هایی را برای جوامع بشری مطرح می‌کنند و از این طریق سعی می‌کنند جوامع را متناسب با اهداف خودشان، از نظر فرهنگی بسازند و آماده کنند. چون امروز توسعه تسلط ابرقدرت‌ها به‌ویژه آمریکا بر جهان، به وسیله تبلیغات در جهان گسترده شده، نه از طریق راه‌های سیاسی و نظامی، راه‌های سیاسی و نظامی فرع بر تبلیغات است. نگاه اجمالی به دنیا، این مسأله را اثبات می‌کند. فرض کنید در تمام دنیا چند میلیارد تلویزیون و رادیو هست؟ هیچ جامعه‌ای را نمی‌شناسیم که از تلویزیون و رادیو در امان باشد. این دستاورد غربی همه جوامع بشر را پوشانده.


همه تلویزیون‌های دنیا از سوی چند اتحادیه صهیونیستی اداره می‌شود. غیر از ایران، که بعد از انقلاب کار به دست جمهوری اسلامی و انقلاب افتاد. اما چه دست انقلاب افتادنی!... که اصلاً تلویزیون دست انقلاب افتاده یا نه؟ بماند.


به هر حال از نظر سیاسی دست ماست و تخته کردن در تلویزیون و رادیو فقط از این نظر خطرناک است، وگرنه از نظر فرهنگی می‌دانیم لطمه‌های زیاد و تأثیرهای منفی در جامعه دارد و به آسانی نمی‌شود تأثیرهای عمیق فرهنگی آن را خنثی کرد. فحشایی که در جامعه ما گسترده شده، محصول اصلی تلویزیون است. اما نمی‌توانیم در رادیو و تلویزیون را تخته کنیم، چون از نظر سیاسی لطمه می‌خوریم.


انتهای پیام /۴۱۴۳/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب