نمی از یم معرفت/ 3 مورد از کرامات و معجزات حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
به گزارش خبرنگار معارف اسلامی گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، بیست و پنجمین روز از ماه رجب المرجب مصادف است با شهادت هفتمین ستاره از آسمان تابناک امامت حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام. قلوب تمام شیعیان سراسر دنیا در این ایام متوجه این وجود پر برکت است؛ آنها که توانستهاند خود را به کاظمین رسانده و از نزدیک و سایرین با دلهایی مالامال از حسرت از راه دور به زیارت آن حضرت و نوحه و عزاداری مشغولاند.
به همین مناسبت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، ضمن عرض تسلیت به وجود نازنین امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف، به مرور گوشهای از کرامتها و عنایتهایی که امام موسی کاظم در زمان حیات مادی خود داشتهاند پرداخته، که مشروح آن در ادامه آمده است.
بیشتر بخوانید:
ویژه برنامههای تلویزیون برای شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) +اسامی مهمانان
۱۳ پیشنهاد برای عزاداری شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام +برنامه کامل هیئتهای مذهبی
تعجب ابوحنیفه از علم امام کاظم (ع) در سن پنج سالگی
ابوحنیفه سفری به مدینه میکند تا از امام صادق(ع) در حل مشکلات خود کمک بگیرد. بیرون منزل با کودکی پنج ساله مواجه شد از او سئوالی پرسید: آن کودک جواب سؤال او را جامعتر از آنچه او تصور داشت داد. ابوحنیفه پرسید اسمت چیست؟
میگوید: موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن ابیطالب صلوات الله علیهم.
دیگر بار سؤال دیگر از او پرسید: معصیت مربوط به کیست؟ از جانب خداوند یا بنده؟
امام در پاسخ میفرمایند: از سه حال خارج نیست، یا از جانب خداست و هیچ به بنده مربوط نیست. در این صورت، خدا حق ندارد بندهای را که هیچ کاری نکرده مواخذه کند! و یا مربوط است هم به بنده و هم به خدا که خدا تواناترین آن دو است که شریک و عمل بودهاند. در این صورت برای شریک نیرومند روا نیست که شریک ناتوان خود را به دلیل گناهی که هر دو در ارتکاب آن برابر بودهاند مواخذه کند! یا اینکه گناه تنها مربوط به بنده است. در این صورت خدا اگر بخواهد میبخشد و اگر خواست کیفر میدهد و بنده نیازمند کمک است.
ابوحنیفه که از جواب این کودک باهوش و فهیم قانع شده بود، بدون ملاقات امام رفت و با خود میگفت: نوادگان خاندان رسالت علم را یکی پس از دیگری به ارث بردهاند و همگان عالم به همه علوماند.
شیری که به امر امام از پرده نقاشی خارج شد
شیخ حر عاملی از بزرگترین علمای تاریخ شیعه، در کتاب اثبات الهداة به اتفاقی اشاره میکند که بیانگر یکی از معجزات عجیب امام موسی کاظم علیه السلام است.
«از علی بن یقطین نقل شده که هارون مردی را طلب کرد که به وسیلة او امر موسی بن جعفر(ع) را باطل کند و در مجلس او را وامانده و خجل کند، مرد افسونگری را آوردند و چون سفره گستردند که سحری در نانها اعمال کرد که هر چه آن جناب (امام کاظم(ع) میخواست نانی بردارد از جلویش میپرید و هارون از خوشی و خنده به اهتزاز در آمد.
حضرت بدون معطلی سر بلند کرد و به صورت شیری که به پردهای منقش بود فرمود: ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر. عکس مانند بزرگترین درندگان شد و افسونگر را درید. هارون و یارانش غش کرده افتادند و از هول آن منظره عقل از سرشان پرواز کرد. چون به هوش آمدند. هارون به حضرت امرکرد تو را به حقی که من بر تو دارم دستور بده دوباره این صورت آنچه خورد برگرداند، حضرت فرمود: اگر عصای موسی ریسمانها و عصاهای ساحران را که بلعید برگرداند او هم این مرد را برمیگرداند.»
درختی که به امر امام به حرکت درآمد
کتاب ارشاد از شیخ مفید یکی از مهم ترین کتب تاریخی شیعیان است. در بخشی از این کتاب به یکی از کرامات و معجزات این حضرت اشاره شده است، که یک درخت به فرمان حضرت به حرکت درآمده است.
«رافعی گوید پسر عمویی به نام حسن بن عبدالله داشتم که مردی منزوی و از همه مردم معاصرش پارساتر بود و گاهی از اوقات طوری با سلطان روبرو میشد که او را امر به معروف و نهی از منکر میکرد. روزی به مسجد وارد شده در آنجا حضرت ابوالحسن موسی(ع) نیز تشریف داشت، حضرت به او اشاره کرده چون نزدیک آمد. فرمود: ای ابوعلی! چقدر این رویهای که برای خودت انتخاب نمودی مورد علاقه من است و مرا مسرور میکند. لیکن باید بگویم معرفتت کم است بهتر آن است درصدد معرفت برآئی. عرض کرد: فدای تو معرفت چیست؟ فرمود: فقه بیاموز و حدیث فراگیر. عرض کرد: از چه کسی؟ فرمود: از فقهاء مدینه آنگاه آنچه فراگرفتهای به من عرضه دار تا صحت و سقم آن را برایت بیان کنم.
پسر عموی من حسب الامر به فرا گرفتن فقه و حدیث پرداخت و تقریراتی که یاد گرفته و نوشته بود حضور حضرت عرضه داشت حضرت نپذیرفت و فرمود: باز هم در کسب معرفت کوشش کن او پس از این هشدار امام مطیع امام بود و از آن حضرت دور نمیشد تا آنکه روزی حضرت به خارج شهر تشریف میبرد در راه با آن جناب ملاقات و عرض کرد: فدای شما اینکه در پیشگاه خدا حجت بر شما تمام میکنم که باید مرا بدانچه معرفت آن واجب است دلالت فرمایی.
حضرت(ع) حقوق امیرالمؤمنین(ع) و آنچه باید بدان معرفت پیدا کرد و نیز حقوق حسن و حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و امامت آنها را بیان کرد و ساکت ماند. وی پرسید: امروز پیشوای مردم کیست؟ فرمود: اگر او را به تو معرفی کنم از من میپذیری؟ عرض کرد: آری. فرمود: امام بر حق و پیشوای خلق، امروز منم. عرض کرد: برای ادعای خود دلیلی هم دارید؟ فرمود: نزدیک فلان درخت رفته، بگو: موسی بن جعفر(ع) میگوید نزدیک ما بیا. وی پیام حضرت را به درخت رسانید. بلافاصله زمین را شکافته خدمت حضرت رسید. حضرت باز اشاره کرده، به محل اول خود بازگشت.»
انتهای پیام/4139/
انتهای پیام/