«بیهمهچیز» ؛ فیلمی ضدمردم و سیاه/ آن انگشتهای جوهری!
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا - محمدصالح سلطانی: بیهمهچیز یک فیلم سیاسی است؛ شاید سیاسیترین فیلم جشنواره. این فیلم، بدون اشارههای مشخص و دقیق به شرایط سیاسی روز کشور، یک حرفِ سیاسیِ جدی را وسط گذاشته و در عرض دو ساعت، لابهلای یک درامِ پرتعلیق، آن را ذرهذره به جان مخاطبش مینشاند.
کشف کنایههایی که محسن قرایی در فیلمنامه «بیهمهچیز» کار گذاشته، برای تماشاگر فیلم دشوار نیست. کارگردان در «بیهمهچیز» روستایی بینام و نشان را استعاره ایران کرده است. روستایی که از آدمهایش رذیلت میبارد. بعضیهایشان مثل «نوری» به معنای کلمه «بیهمهچیز» اند و در فلاکت غوطه میخورند، بعضیهایشان مثل جناب فرماندار اما، به معنای مصطلح بیهمهچیزاند و در موقعیتهای مختلف، شرافت و انسانیت را برای قربانیشدن پیشکش میکنند. پیداکردن آدمهای شریف و محترم در جهانِ «بیهمهچیز» دشوار است. از رئیس «خانه انصاف» شهر که نمادِ عدلیه است گرفته تا نیروی نظامی؛ از خانمِ متصل به دربار گرفته تا رعیتِ دون، همه و همه در اعماق دریای پلشتیها شنا میکنند. با این حساب، «بیهمهچیز» علاوه بر سیاسیبودن، سیاه است. یک فیلم سیاه و تلخ.
رعیت به جای مردم
فیلم جدید محسن قرایی را بیش از هرچیز میتوان یک فیلم ضد مردم دانست. آدمهای فیلمِ او، بیش از آنکه «مردم» باشند، «رعیت» اند. مردمانی بیشکل و بیفکر و در یک کلام بیهمهچیز که برای رسیدن به پول، حاضرند دست به هر کاری بزنند.
آدمهای «بیهمهچیز» هرهریمذهب اند و معلق. پای حکمِ مرگی را امضا میکنند که چند لحظه بعد برای قربانیاش اشک میریزند. آنها اشباهالرجالی بیخاصیتاند؛ بندگان قدرت. «بیهمهچیز» از این منظر، یک بیانیه تند علیه مردم است. مردمی که فیلم با کنایهای سنگین، انگشتانِ سبابه جوهریشان را نمادِ بلاهت و حماقتشان میکند و از آنها، تودهای چندشآور میسازد. تودهای که تنها نقطهی امید در میانشان، کودکی معلول است. فیلم جدید محسن قرایی، مستقیماً مردم را هدف گرفته و در نقد رفتارهای سیاسی-اجتماعی آنها، اگرچه گاهی حرفهای قابل تاملی زده، اما سرجمع افراط کرده است.
خوشتکنیک و جذاب
موسیقی شاید مهمترین نقطه قوت «بیهمهچیز» باشد. حامد ثابت که در فیلمهایی مثل «تنگه ابوقریب» توانمندی بالای خود را نشان داده، برای اثر جدید محسن قرایی سنگ تمام گذاشته و به حالوهوای معلقِ فیلم، جان داده است. در میان گروه پرستارهی بازیگران «بیهمهچیز»، باران کوثری درخشان است و از همین حالا میشود او را برای سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن مدعی دانست. پرویز پرستویی و هادی حجازیفر هم زوج جذابی ساختهاند و هدیه تهرانی، مثل اکثر فیلمهایش، نمایش کمنقصی دارد. گل سرسبد فیلم اما سناریوی پرکشش و جذابی است که با نگاهی به «ملاقات با بانوی سالخورده»، اثر نویسندهی آلمانی فردریش دورنمات نوشته شده است. فیلمنامهای خوشریتم که مخاطب را دو ساعتِ تمام پای فیلم نگه میدارد، با قصهای که به موقع ضربه میزند و به موقع فرود میآید. فرم «بیهمهچیز» حتما جایی بالاتر از درونمایهاش قرار میگیرد و آن را تبدیل به فیلمی قابل اعتنا میکند و احتمالا چند سیمرغ را برایش به ارمغان بیاورد.
یک محاکمه
فیلم جدید محسن قرایی را از هر زاویهای که نگاه کنیم، یک فیلم سیاه است. فیلمی کنایی، تلخ و ناامیدکننده که انگار سازندهاش از مردم دل بریده و آنها را «بیهمهچیز» میداند. قرایی در سکانس آخر فیلم، حرف خود را خلاصه کرده. حرفی که حاصلش، یک محاکمه است. محاکمه مردم، به جرم داشتنِ انگشتهای جوهری.
انتهای پیام/4139/
انتهای پیام/