دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
12 بهمن 1399 - 08:53
یادداشت/ محمدكاظم انبارلویی؛

حیات متألّها‌نه

محمدكاظم انبارلویی طی یادداشتی نوشت: دهه فجر، ایام ورود نور به تاریخ ظلمت و تباهی و پایان حكومت شاهان و تبهكاران در ایران است. امام‌خمینی(ره) كه بود و چه كرد؟ این سؤالی است كه مردم جهان در اواخر قرن بیستم خسته از تفكر الحادی فیلسوف‌نماهای كفر و شر ک مدرنیته بودند، از خود می‌پرسیدند!
کد خبر : 560500

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، محمدكاظم انبارلویی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: دهه فجر، ایام ورود نور به تاریخ ظلمت و تباهی و پایان حكومت شاهان و تبهكاران در ایران است. روز خروج دیو و ورود فرشتگان الهی در سرزمین ماست. امام‌خمینی(ره) كه بود و چه كرد؟ این سؤالی است كه مردم جهان در اواخر قرن بیستم  خسته از تفكر الحادی فیلسوف‌نماهای كفر و  شر ک مدرنیته بودند، از خود می‌پرسیدند!


قرار بود آخر تاریخ بشر براساس آموزه‌های فاشیسم، سوسیالیسم و سرمایه‌‌داری كفر، شرک، الحاد و بی‌دینی باشد، اما این‌ها مقدمه ظهور انسانی جدید با ذوق «تأله» و حیات «متألّهانه» شد.


تا قبل از ظهور انقلاب اسلامی، فیلسوفان و حكیمان در تعریف انسان، ‌آن را از جنس حیوان می‌دانستند و می‌گفتند: انسان حیوانی است ناطق، ابزارساز، سیاسی و… اما از دل تفكرات الحادی قرن ۱۹ و ۲۰ تعریفی از انسان بیرون آمد كه همه این نظریات را باطل اعلام كرد.


خداوند به عمر علمی حضرت آیت‌الله جوادی آملی بركت بدهد. نظریه «انسان متأله» و «حیات متألّهانه انسان» تفسیر واقعی انقلاب اسلامی و تصویر واقعی حقیقت وجودی انسان در قرن ما شد.


او می‌فرماید: «آنچه به عنوان جنس و فصل «انسان» از قرآن به دست می‌آید، تعبیر «حیّ‌متأله» است. جنس حقیقی، انسان «حیّ» و فصل واقعی انسان «متأله» بودن او ست. انسان برخلاف حیوان،‌ با مردن نابود نمی‌شود.  یک حیات ابدی دارد، پس از جنس حیوان نیست. فصل ممیّز انسان در فرهنگ قرآن و اسلام، ناشی از «تأله» است. هیچ چیز جز خدا اضطراب انسان را فرونمی‌نشاند. خداوند انسان را فطرتا «حیّ متأله» آفریده است.انسان دارای  یک ساختار ملكوتی مشتمل بر بهترین ماده و زیباترین صورت است. انسان  یک زنده خداجوی و خداخواه است كه با مرگ از نشئه دنیایی به مرحله برزخی و سپس فرابرزخی منتقل می‌شود. این حیثیت انتقال او را حتی از فرشتگان متمایز می‌كند.»(۱)


پیام انقلاب صنعتی در غرب این بود «خدا مرده است» و انسان همان خداست. خدا را انسان آفریده، نه این كه انسان آفریده خداست! از دل این تفكر كفرآمیز، دو جنگ جهانی بیرون آمد كه میلیون‌ها انسان را به كام مرگ فرستاد.


مدرنیسم آمده بود به «حیات متألهانه انسان» پایان دهد و اصالت را از خدا نفی و به انسان نسبت دهد. از دل این تفكر شرک‌آلود و كفرآمیز، انسان تراز فاشیسم ظهور كرد. نوع رقیق‌تر این تفكر در سوسیالیسم و كاپیتالیسم به بازار اندیشه آمد كه اولی و دومی در اواخر قرن بیستم جوانمرگ شدند و سومی در همین دو دهه اول هزاره سوم آثار افول و فروپاشی خود را تجربه می‌كند.


ظهور امام خمینی(ره) در قرن ما و پدیداری انقلاب اسلامی، ابطال تئوری‌های فیلسوفان عصر مدرنیسم در باب «انسان»، «جهان» و «تاریخ» بود. انقلاب اسلامی متضمن «حیات متألّهانه» و نقطه عطف در تعریف انسان در فلسفه‌های رایج جهان است.


خداوند رحمت كند حسین پسر غلامحسین یوسف‌اللهی، هم او كه شهید قاسم سلیمانی وصیت كرد او را كنار قبر وی دفن كنند. یک جمله كلیدی در وصیتنامه شهید حسین یوسف‌اللهی وجود دارد كه اقیانوسی از معارف الهی در آن نهفته است.


او می‌نویسد:«خوشا به حال كسانی كه از دنیا همان را گرفتند كه به درد آخرتشان می‌خورد و بقیه را برای اهل دنیا واگذاردند.»
این جمله كوتاه نشان می دهد فهم و ادرا ک وی از حیات انسانی بوی «ابدیت» و «قیامت» می‌دهد. این اوج خداخواهی و خداجویی است و شیرینی ذوق تأله در افكار او موج می‌زند.


امام‌ خمینی(ره) كه در روزهای نخستین نهضت اسلامی در سال ۴۲ زیر تیغ شماتت اغیار قرار داشت و به او می گفتند: شما كه اعلام نبرد با شاه مملكت با آن‌ همه پشتیبانی شرق و غرب عالم كرده‌ای، لشكر و حشم تو كجاست؟! او می‌فرمود: لشكریان من در گهواره‌ها هستند! سال‌های ۵۶ و ۵۷ این لشكر الهی چون سیل در خیابان‌ها جاری شد و بساط  یک امپراطوری ۲۵۰۰ساله را جمع كرد و به زباله‌دان تاریخ انداخت. از آن جوانان پاكباخته با دست خالی، امروز لشكرهایی پدید آمده كه ستون فقرات ابرقدرت‌ها را به لرزه درآوردند و تفكر شر ک، كفر و الحاد را در اندیشه انسان معاصر دفن كردند.


شهید قاسم سلیمانی یكی از همان بچه‌های دهه ۴۰ است. وصیتنامه سیاسی – الهی او پر از اندیشه خداخواهی و خداجویی است. وصیتنامه وی  یک مانیفست كامل در باب «حیات متألهانه» است. او نه در قامت یک سردار همیشه پیروز و  یک ژنرال شجاع و پرقدرت نظامی، بلكه در قامت یک حكیم و فیلسوف، ظاهر شده و دریافت‌های خود را با ذوق تألّه از انسان، جهان و تاریخ، سخاوتمندانه با نثری بدیع و خواندنی در اختیار نسل ما و بشریت قرار می دهد. ده‌ها هزار شهید در حاشیه شهرها در آرامستان‌ها آرمیده‌اند. آن‌ها تا ابد رزق و روزی‌شان عند ربهم تضمین است و مایه استقلال، شرف و عزت ملت ایران در تاریخ معاصر هستند.
وصیتنامه حاج‌قاسم، زبان حال شهیدان انقلاب است. سنگ‌نوشته قبور آن‌ها سند این سخن است.


ما افتخار می‌كنیم در عصری زندگی می‌كنیم كه اندیشه امامین انقلاب از مرزهای جغرافیای ایران بیرون رفته و پنج قاره زمین را درهم نوردیده و حیات متألهانه انسان را نمایندگی می‌كند.


افتخار می‌كنیم در نیم قرن گذشته هم‌نفس شهیدانی بوده‌ایم كه قهقهه مستانه آنان جهان ما و عالم برزخ را پر كرده و در قیامت به عنوان گل سرسبد امم گذشته در صحرای محشر جایگاه ویژه‌‌ای دارند و افتخار امت اسلام هستند.


كار عظیم و سترگ امام‌خمینی(ره) پرده‌برداری از «حیات متألهانه انسان» در قرن ما، آن هم از زیر آواری از گرد و غبار شرک، كفر و الحاد ناشی از مفاهیم مسموم مدرنیسم است.


غرب‌زدگان، منورالفكرهای هذیان‌گوی، بزک‌كنندگان چهره پیر، زشت و فرتوت دموكراسی لیبرال و آمریكای در حال افول نمی‌توانند از ظهور «انسان متأله» در عصر ما جلوگیری كنند. ندای خداخواهی، خداجویی و اندیشیدن به حیات ابدی انسان از پنج قاره جهان بلند است. امامین انقلاب و ملت ایران و شهدای انقلاب این صدا را در عصر ما نمایندگی می‌كنند. این صدا پس از گذشت ۴۲ سال از پیروزی انقلاب رساتر از همیشه در جهان شنیده می‌شود.


پی‌نوشت:
۱- حیات حقیقی انسان در قرآن – آیت‌الله جوادی آملی – جلد ۱۵ – صفحات ۱۵، ۱۶ و ۱۷


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب