بررسی ابعاد مختلف ردپای خیریه معلومالحال در یک خودکشی پر سروصدا!
به گزارش خبرنگار قضائی گروه اجتماعی خبرگزاری آنا، در چند هفته گذشته خبری دردناک شبکههای اجتماعی را تحت تاثیر خود قرار داد.
خودکشی جوان 20 ساله با هویت رضا ارشد زاده فیوجی موجی از تاثر را ایجاد کرد؛ حضور رضا در برنامه ماه عسل احسان علیخانی، او را برای مردم شناخته شده کرده بود.
این خبر بلافاصله در رسانههای معاند و ضد انقلاب و با سیاه نمایی هر چه تمام در پوشش عناوینی نظیر خودکشی کودک کار، خودکشی کودک بی آرزو و... بهصورت گسترده انتشار یافت. بر اساس اصل پروپاگاندای رسانههای معاند، هجمهای سنگین نسبت به وضعیت اجتماعی، اقتصادی و در نهایت سیاسی کشور صورت گرفت اما در این میان بیانیه جمعیت امام علی ( ع) سوالات و ابهامات زیادی را مطرح ساخت که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت.
رضای دیروز و رضای امروز
رضا ارشدزاده فیوجی، جوانی 20 ساله، متاهل و شاغل که به همراه دو برادر، دو خواهر و عمویش در محله شوش یا به اصطلاح لب خط زندگی نسبتا خوب و بی حاشیهای را میگذراند. او 7 سال پیش یعنی هنگامی که سیزده ساله بود مهمان برنامه ماه عسل شد.
در اثنای برنامه که با موضوع کودکان کار روی آنتن سیما رفت، رضا در جواب به سوال احسان علیخانی که گفت چه آرزویی داری اینطور پاسخ داد: «من هیچ آرزویی ندارم چون وقت نداشتم به آرزو فکر کنم. چون صبح تا شب سر کار بودم اصلا نتوانستم به آن فکر کنم. دلم می خواست قدرت داشتم به همه کمک کنم.»
رضای جوان به دلیل خلأ وجود مادر با حمایت و همراهی خویشاوندانش ازدواج میکند. او در سالهای اخیر در موقعیت مناسب شغلی در قیاس با سالهای نوجوانی بود و این مهم از حرفهای نزدیکان و تصاویر صفحه مجازیش در اینستاگرام به خوبی مشخص است.
چه کسی رضا را کشت؟!
نقش جمعیت امام علی در زندگی کودکان کار و به ویژه رضا قابل اغماض نیست.
بر همین اساس روزنامه شهروند هفته جاری در گزارشی با عنوان «چه کسی امیر را کشت؟» پرده از موضوعی جدید در ارتباط با مرگ این جوان برداشت.
این گزارش که حاصل مصاحبه با نزدیکان و اقوام رضا است دو نکته مهم در خود دارد: اول اینکه رضا مشکل مالی و روحی نداشت و دوم اینکه ایفای یک نقش در تئاتر جمعیت موسوم به امام علی، احساساتی را در وی برانگیخت که رضا احتمالا به فکر خودکشی افتاده بود.
ماجرا از این قرار است که اخیرا فیلم کوتاهی از طرف این جمعیت به رضا پیشنهاد شد. فیلمی که براساس واقعیت زندگی پسری بود که از نظر اقتصادی، اجتماعی و رفاهی کمبود داشت. شخصیت اول فیلم پسری به نام امیر سیاه است که رضا نقش او را بازی میکرد. طبق سناریو تلاشهای شخصیت اول برای دست یافتن به آرزوهایش بی نتیجه میماند و در نهایت جوان تصمیم میگیرد به زندگیاش پایان دهد.
نکتهای که دقیقا عموی رضا به آن اشاره می کند: «من فکر میکنم بازی در همین نقش باعث مرگ رضا شد. امیر سیاهِ فیلم همان رضا بود. رضا در آن فیلم زندگی خودش را بازی کرده بود. او از این فیلم الهام گرفت. این نقش تأثیر زیادی روی رضا گذاشته بود. رضا نباید این فیلم را بازی میکرد؛ درست یک هفته از این اجرا گذشته بود که صاحبکار رضا با من تماس گرفت. به بهانه اینکه رضا حالش بد شده مرا به محل کارشان کشاند. صبح بود. محل کارشان نزدیک خانهمان بود. وقتی رسیدم جمعیت زیادی هم آمده بودند. همه گریه میکردند. آمبولانس هم بود. با استرس رفتم داخل ساختمان. رضا روی بالکن ساختمان افتاده بود؛ هنوز هم علت مرگش را نمیدانیم. تنها چهار ورق دستنوشته در کنار جسدش قرار داشت. وصیتنامهای که با دست خط خودش بود. خطاب به همسر، مادرزنش، خواهرها و برادرهایش نوشته بود؛ درددلهایی را که هیچ وقت به زبان نیاورده بود.»
از بیانیه مغرضانه تا فعالیت علیه نظام
با این پیش فرض میتوان علت حضور پررنگ در کودک کار خواندن و سیاه نمایی در مورد وضعیت رضا را دریافت، جمعیت مذکور اولا بلافاصله پس از انتشار خبر فوت این جوان طی بیانیهای هدفمند و مغرضانه سعی داشت با فرار رو به جلو رد پای خود در مرگ رضا را پاک کند و ثانیا با سوء استفاده از مرگ یک جوان، پرونده قضایی خود را سر و سامان دهد.
در این بیانیه با مغالطهای ابهام آمیز مرگ رضا را به دلیل افسردگی ناشی از دوری شارمین میمندی نژاد، بنیانگذار جمعیت عنوان میکند و از آب گل آلود ماهی تازهای میگیرد و خودکشی او را ناشی از دغدغه تعطیل شدن خانه اشتغال جمعیت میداند. این ادعای واهی و سیاست زده حتی با بخش دیگری از بیانیه آنها تناقض شدید دارد؛ زیرا دلیل جدا شدن رضا از جمعیت، پیشرفت شغلی و خرید دستگاه پرس برای افزایش درآمد بوده است.
با در کنار هم قرار دادن ادعاهای بیانیه جمعیت، ابهامات و شبهات آن مشخص میشود. آنها جوانی 20 ساله را که به اشتغال نسبتا پایدار دست یافته بود، کودک کار و دغدغهمند تأمین معاش خواهر و برادر معرفی میکنند این درحالی است که با استناد به گزارش شهروند و صحبتهای خانواده این ادعاها رد میشود.
سؤالهای بی پاسخ مانده
با نگاهی به داستان غم انگیز رضا و ارتباط با جمعیتی که همین چند وقت پیش به دلایل مخاطره امنیتی از سوی نهادهای امنیتی مورد پرسش و بازخواست قرار گرفت، چند سؤال اساسی مطرح میشود؛ نخست آنکه مطابق کدام سنت روانشناسانه به فردی که سابقه خودکشی داشته نقشی نزدیک به شخصیت خود و با پایان ناکام پیشنهاد میشود؟ همچنین چرا رضا درست بعد از 6 روز از ایفای این نقش، دست به خودکشی میزند؟ جمعیت امام علی با کدام مجوز رسمی به چنین اقدامی دست زده؟ سکوت نهادهای حمایتگر مثل بهزیستی در این مورد به چه معناست؟ این سؤالات تنها از طریق ورود مراجع قضایی ذیصلاح و دستگاههایی نظارتی پاسخ داده خواهد شد.
اما نکته قابل توجه این است که با نگاهی به سابقه جمعیت امام علی در کارهای غیرکارشناسی و مداخله جویانه نظیر انرژی درمانی، تدریس علوم ماورا، کلاسهای رهیافتی از درون و کلاسهای تفسیر قرآن و نهج البلاغه توسط شارمین میمندینژاد و تئاتر درمانی و ... که موجب فساد و انحراف و تباهی افکار جوانان کشور شده، میتوان مقدمه انحراف فکری و عقیدتی در اعضای جمعیت را مشاهده کرد و داستان رضا شاید اولین و آخرین حکایت بازی غیرحرفهای و ناشیانه جمعیت با عقاید جوانان جویای عاطفه و توجه نباشد.
انتهای پیام/4076/
انتهای پیام/