دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
17 دی 1399 - 22:22

نامه یک افسر رضاخانی به مادرش درباره کشف حجاب

سیاست‌های دینی و فرهنگی پهلوی اول به‌شدت خصمانه و علیه فرهنگ عمومی جامعه بود و در این میان نیروها و نهادهای انتظامی و نظامی، مامور تحمیل آنها به جامعه بودند و به شدیدترین شکل ممکن مردم را مجبور به پذیرش تغییرات جدید کرده و با هویت‌های مقاومت، برخورد می‌کردند.
کد خبر : 554869
61821130.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، محمود ذکاوت، پژوهشگر تاریخ معاصر در ادامه مقاله خود در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: در چنین موقعیتی ارتش پهلوی نیز ابزاری برای تحقق ایده‌ها و برنامه‌های قدرت بود ولی گاهی همین ارتش نیز قربانی سیاست‌ پهلوی‌ها می‌شد. نیروهای ارتش پهلوی از اقشار و طبقات جامعه ایران بودند، جامعه‌ای که در آن، مذهب جزء جدایی‌ناپذیر زندگی مردم بود. سیاست‌های خصمانه پهلوی اول، علیه دین و مذهب ایرانیان، برای نیروهای ارتش - که خود علقه‌های دینی داشتند - نیز گران بود.


اگر سایر مردم به‌رغم مقاومت‌هایی مجبور به تحمل سیاست‌های پهلوی بودند، نیروهای ارتش در کنار عدم‌همدلی با این سیاست‌ها، مجبور به اجرای آنها بودند. تصور چنین وضعیتی که نیروهای حافظ امنیت، مجری خصمانه‌ترین سیاست‌هایی باشند که نه‌تنها مردم بلکه خود هم با آن‌ همدل نباشند سخت است. آنها اگرچه عضو ارتش پهلوی و مجبور به اتخاذ تصمیم و اقداماتی همسو با گفتمان قدرت در این دوره بودند اما بخشی از مقاومت علیه هویت مورد نظر قدرت در آن‌ دوره را نیز نیروهای ارتش رقم زدند. مقاومتی که قدرت و نهادهای امنیتی آن را مجبور می‌کرد برای تحقق منویاتش نیروهای خود را به‌شدت کنترل و به سانسور نامه‌های شخصی و خانوادگی آنها دست بزند. (۱)


ماجرایی که در ادامه می‌آید چه به‌مثابه مشت نمونه خروار و چه به‌عنوان یک مورد خاص، حاوی اطلاعات شایان توجهی درباره وطن‌خواهی و دینداری حتی در قوای نظامی پهلوی است که مامور به مبارزه با دین و مذهب بودند. همچنین در ادامه به دیگر وجوهی که می‌توان از این ماجرا و اسناد مربوط به آن برداشت کرد، اشاره خواهد شد.


نامه ستوان‌یکم فضلی به مادر


غلامرضا فضلی یکی از نیروهای ارتش رضاشاهی در لرستان مامور به خدمت بود. وی در زمستان ۱۳۱۴ نامه‌ای به خانواده خود در تهران می‌نویسند. شرح نامه از این قرار است:


«خانم والده عزیزم را قربان بروم


پس از تقدیم عرض ارادت، سلامتی وجود محترم را مسالت می‌نمایم. چنانچه از راه لطف جویای احوالات فدوی باشید، سلامت و به دعاگویی مشغول می‌باشم. مرقومه شریف که حاوی سلامتی وجود محترم بود، زیارت {شد} خیلی خورسندی روی {داد} و از اینکه عکس فدوی را خواسته بودید تقدیم [می‌کنم] علت دیر دادن کاغذ بنده برای این بود که مفتش آمده بود برای رسیدگی به حساب ساختمان. اینکه پیراهنهای بنده را خواسته بودید، نمی‌دانم کدام را می‌فرمایید. البته مرقوم دارید تا پستِ بعد، ان‌شاءالله بلکه با یک مبلغی وجه برای شما بفرستم. مادر جان میل دارم قدری از سرگذشت خواهر بدبخت خودم سرورزمان برایم بنویسید که از وضع زندگانی آن بیچاره مسبوق باشم. از قول بنده از آقای سیدعبدالله و خانم‌ها و فرخ‌زمان احوال‌پرسی فرمایید. همشیره‌زاده‌ها را دیده‌بوسی نمایید. از احوالات امیرقلی که سرنوشت این طفل بی‌گناه این طور بود که نه مادر و نه پدر به خود نبیند و در دامان پدر، مادر بزرگ نشود، مرقوم دارید. دو دست چرخ فلک به امیر و اکبر نشان داد رنج بی‌پدر و مادری را توفیر نمی‌کند، ‌خواه پدر و مادر آنها مرده باشد خواه بی‌غیرت باشد. راجع از وضعیت تهران برای بنده مرقوم فرمایید. راجع‌به بی‌حجابی اگر امر خیلی سخت شد علاقه‌مند می‌باشم قدری تریاک شما و خواهرهای عزیزم میل نمایید که دیگر این قسمت را نبینم. البته پس از مطالعه این کاغذ را فورا آتش بزنید. تاج دولت حضور همگی سلام تقدیم می‌دارد.


قربان شما فضلی»


نامه مورد نظر مانند دیگر نامه‌های آن زمان پس از آنکه تحویل مراکز انتقالی شد، توسط نیروهای حفاظتی-امنیتی ارتش پهلوی مورد بررسی قرار گرفت. در این میان اشاره‌ای که ستوان‌یکم فضلی به موضوع کشف حجاب کرده بود مورد توجه آنها قرار گرفت و این موضوع پرونده‌ای را برای فضلی باز کرد که تا اواخر فروردین سال بعد به‌طور مستقیم درگیر آن بود.


روند گزارش پرونده فضلی


از آنجا که ارتش مهم‌ترین ابزار قدرت در عصر رضاشاهی برای کنترل جامعه بود، به‌شدت مورد رصد و بررسی دستگاه‌های حفاظتی و امنیتی قرار می‌گرفت. حتی نامه‌های خصوصی سربازها و نیروهای کادر بررسی و بازخوانی می‌شد و درصورتی که نامه حاوی مطالب مساله‌دار تشخیص داده می‌شد، اقدامات بعدی برای اعمال تنبیه‌ سخت صورت می‌گرفت. نامه ستوان‌یکم فضلی از جمله نامه‌هایی بود که از سوی نهادهای ذی‌ربط در ارتش مورد توجه قرار گرفت. در تاریخ ۸/ ۱۱/‌ ۱۳۱۴ سرهنگ مختاری کفیل اداره کل شهربانی نامه‌ای به ریاست ستاد ارتش نوشت و از نامه ستوان‌یکم غلامرضا فضلی به خانواده‌اش یاد می‌کند که در آن نکاتی راجع‌به حجاب نوشته است. مختاری نامه فضلی را پیوست مکتوب خود قرار داده و آن را ارسال می‌کند. (۲)


یک روز بعد نامه مورد نظر و مساله پیش‌آمده به رضاشاه گزارش می‌شود. پهلوی نیز درباره موضوع چنین نظر می‌دهد: «این نوع افسران خشک و احمق چه فایده دارند و چه نوع می‌شود به آنها اطمینان داشت. باید نصایح و تذکرات لازم به او بدهند تا اگر فایده نبخشید اخراج گردد.» با دستور شاه مراتب بررسی توسط ستاد ارتش، اداره تفتیش مالی و لشکر ۶ خوزستان، صورت می‌پذیرد. (۳) صرف دخالت شاه در چنین موضوع جزئی نیز قابل تامل است. به این معنا که ساختار سخت اقتدارگرایی پهلوی در جزئی‌ترین مسائل نیز دخالت می‌کند. تا جایی که برای اقدام یک افسر در قالب نامه‌ای خصوصی به مادرش نیز اعمال نظر می‌کند و دستگاه عریض و طویل بوروکراسی نظامی مامور تعیین‌تکلیف موضوع می‌شود. البته از زاویه دیگر نیز می‌توان به موضوع نظر کرد. اینکه چنین مسائل و موضوعات به ظاهر جزئی چنان تأثیرگذار بودند که شخص شاه برای آن تعیین‌تکلیف می‌کرد. از هر زاویه‌ای که نگاه کنیم مساله پیش‌آمده حاکی از یک بحران ساختاری در عصر پهلوی است.


در ادامه مشخص می‌شود که غلامرضا فضلی، افسر تیپ لرستان نیست بلکه عضو اداره تفتیش مالی است که مامور اداره ساختمان اصطبل برای اصلاح‌نژاد اسب در آن منطقه است. به‌عبارت دیگر در دستگاه امنیتی پهلوی اول حتی نامه‌های مامور اصطبل هم مورد بررسی و تفتیش قرار می‌گرفت. بعد از این کشف ماموران امنیتی، اداره تفتیش مالی و مباشراتی ارتش ظاهرا پس از دیدار با مادر افسر مزبور در نامه‌ای به ستاد ارتش صحت چنین نامه‌ای را مورد تردید قرار داده و آن را دسیسه‌ای از سوی دشمنان فضلی برای خراب کردن وی و خانواده‌اش معرفی می‌کنند. با وجود چنین انکاری، آنچه از اسناد مشخص می‌شود، ستوان‌یکم فضلی مسئولیت نامه را قبول کرده و تصمیم به بازنویسی نامه و صرف‌نظر کردن از قسمت‌های مربوط به کشف حجاب می‌شود.


سرانجام در ۲۴ فروردین ۱۳۱۵ کفیل فرماندهی لشکر ۶ خوزستان طی‌ نامه‌ای به ریاست ستاد ارتش، اظهار می‌دارد: «مراتب به‌وسیله تیپ لرستان به افسر مزبور تذکر داده شد، وی اظهار نمود: که چون مادرش از مردمان قدیم است و شرحی به پسر خود در این موضوع نوشته بوده که حاضر نیستم بدون چادر خارج شوم و از طرفی نیز تقاضای وجه نموده بود. علی‌هذا برای استرضای مادر خود از کثرت پریشانی، کاغذ مزبور را نوشته و نادم گردید؛ ضمنا اظهار نموده که فدوی همیشه تمدن و خوشبختی و سعادت هموطنان خود را تقدیس و از این پیشامد که خانم‌های ایرانی هم در جامعه مثل سایر ملل متمدنه عالم باشند، فوق‌العاده خوشوقت و شخصا استقبال و اشخاص را تشویق می‌نمودم.» به عبارت دیگر ستوان‌یکم از سوی نهادهای امنیتی وقت احضار شده و احتمالا دستور ویژه‌ رضاشاه در قبال پرونده‌اش به او گوشزد شد. پس از این «نصایح» و «تذکرات»  فضلی نامه را طور دیگر می‌نویسد که دلخواه مامورین باشد.


فرجام سخن


مساله کشف حجاب و سیاست تغییر لباس ایرانیان چه بوده و به چه شکل اجرا شده است که افسر ارتش رضاشاهی مادر و خواهرهای خود را برای فرار از چنین سیاستی و مقاومت علیه آن دعوت به خودکشی می‌کند؟ در عصر رضاشاهی کنترل اجتماعی، حفاظتی و امنیتی تا چه حدی بوده است؟ بازخوانی نامه‌های خصوصی افسر مسئول اصطبلی در لرستان توسط شهربانی و ستاد ارتش و اعمال نظر شاه درباره آن به‌خوبی گویای عمق این فاجعه است. ترس از افشای چنین محتوایی نیز شایان توجه است. ستوان‌یکم فضلی در آخر نامه خود، به مادرش تذکر می‌دهد که بعد از خواندن نامه آن را آتش بزند. خاطرنشان می‌شود وضعیت مورد نظر شرایط افسران ارتش - وفادارترین نیروهای شاهنشاهی پهلوی - بودند. کسانی که همواره بیشتر حمایت‌های مالی و معنوی را از سوی قدرت داشتند. میدان اجتماعی ایران در عصر پهلوی و وضعیت مردم و اقشار مختلف به‌شدت سخت‌تر و مشکل‌تر از این بوده است. دخالت شاه در جزئی‌ترین مسائل نیز نشان از عدم‌بلوغ سیاسی اداری در روزگار مورد نظر است. نکته آخر اما تغییر محتوای نامه است. نیروهای نظارتی و حفاظتی ارتش فکر می‌کردند با تحمیل اراده خود و اجبار ستوان‌یکم به نوشتن نامه‌ای متفاوت با نامه قبل مساله حل شده است اما تحولات بعدی نشان داد با وجود آنکه ارتش همواره بیشترین تفقد را از سوی قدرت کسب می‌کرد اما در عمل در هنگام خطر و اشغال ایران در کارزار جنگ جهانی از عهده کار و وظیفه خود برنیامد. چراکه برخلاف مشهور ارتش پهلوی بیش از آنکه درگیر آموزش‌ برای مقابله با خصم خارجی باشد، ابزاری برای سرکوب داخلی بود.


منبع:


۱. جهت مطالعه این اسناد و سندهای مرتبط با کشف حجاب رک: تغییر لباس و کشف حجاب، تهران، مرکز بررسی‌های اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸، صص ۳۰۸-۲۹۱.


۲. تغییر لباس و کشف حجاب، ص ۲۹۱.


۳. همان، صص ۲۹۸-۲۹۴.


انتهای پیام/4127


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب