چرا مردم ایران نفرتی دیرینه از پهلویها دارند؟
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، جسد رضاشاه هم که به ایران بازگشت کسی به استقبالش نرفت و بیرونقترین تشییع جنازه سیاسی برگزار شد. شاه هم که به آمریکا رفت، مردم خواستار استرداد او برای مجازات شدند.
حدود سه هفته پس از حمله متفقین به مرزهای جنوبی و شمالی ایران، تهران به طور کامل به اشغال نیروهای بیگانه درآمد. ارتش مدرنی که رضاشاه از آن سخن میگفت و ادعا میکرد برای تجهیز آن، جدیدترین تسلیحات و جنگافزارها را از کشورهای مختلف خریداری کرده است، در برابر تجاوز نیروهای انگلیسی و شوروی، دفاع جدی و قابل توجهی انجام نداد و در نتیجه پس از سقوط شهرهای تبریز، بندرانزلی، اردبیل، مشهد و کرمانشاه، پایتخت کشور نیز به اشغال بیگانگان درآمد.
علاوه بر عدم کارآیی ارتش رضاخانی، مردم نیز در برابر متجاوزان ایستادگی نکردند. عشایر که همواره نقش مهمی در دفاع از مرزهای کشور داشتند، با سیاستهای دوره رضاشاه به شدت تضعیف و سرکوب شده بودند.
بنابراین عشایر، توان و تمایلی برای دفاع از حکومت مرکزی نداشتند. گروههای مختلف مردم نیز به دلیل ظلمهایی که از سوی رژیم پهلوی متحمل شده بودند و در وضعیت بد اقتصادی و معیشتی به سر میبردند، حاضر بودند حقارت تلخ ناشی از تجاوز بیگانه را به جان بخرند، اما از حکومت دیکتاتوری رضاخان رهایی یابند.
اگرچه رضاخان با سرکوبهای شدید همچون کشتار مردم معترض و متدین در مسجد گوهرشاد مشهد، خفقان گستردهای را در کشور به وجود آورده بود، اما کشور در سالهای 1319 و 1320 به دلیل سرکوبهای شدید و فقر بسیارِ مردم در آستانه انفجار قرار گرفته بود. به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران تاریخ معاصر، اگر ایران توسط متفقین اشغال نمیشد، شورشها و ناآرامیهای بزرگ در کشور به وجود میآمد و در نتیجه رضاشاه توسط مردم ساقط و حتی به قتل میرسید.
از این رو در شهریور 1320 و زمانی که رضاشاه با حمله متفقین به ایران مجبور به استعفا از سلطنت و خروج از کشور شد، مردم در خیابانهای تهران و شهرهای کشور به خوشحالی و شادمانی پرداختند. خبرنگار اعزامی از روزنامه نیویورک تایمز به ایران در گزارشی از خوشحالی مردم ایران پس از رفتن رضاشاه خبر داده است.
مرحوم حجتالاسلام محمدتقی فلسفی نیز در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، گفته است: «خاطره بزرگ من از پایان دوره رضاخانی، شادی و مسرت زایدالوصف مردم از سقوط و رفتن او بود. تا آن موقع ندیده بودم که عموم مردم آن قدر خوشحال و مسرور باشند. همه شادمان و ذوقکنان با تبریک به یکدیگر میگفتند که رضاخان رفت و گم شد و دوران سیاه حکومتش به پایان رسید.».
آیتالله خزعلی نیز در خاطرات خود از برگزاری جشنهای بزرگ و باشکوه در مشهد خبر داده است. امام خمینی (ره) نیز در سخنانی در تاریخ 16 آبان سال 57 فرمود: «وقتی که رضاشاه را اطلاع دادند که بردند، مردم شادی میکردند! وقتی که یک شخصی، یک سلطانی، یک قدرتمندی، پشتوانه ملت را ندارد، این است که وقتی که میبرند او را، وقتی که از آنجا بخواهد خارج بشود، عوض اینکه یک ملتی یک انقلابی بکند، این ملت شادی میکند که خوب شد رفت. و واقعاً هم خوب شد رفت.».
نفرت عمومی مردمِ ایران از رضاشاه موجب شد تا متفقین که در آن برهه به دنبال برقراری آرامش در ایران برای سهولت پشتیبانی از جبهه شوروی و استفاده از امکانات کشورمان همچون راهآهن بودند، موضوع تشکیل نظام جمهوری و حتی بازگشت قدرت به قاجاریه را مطرح کنند؛ اما چون رجال سیاسیِ دربار مایل به پذیرش مسئولیت ریاست جمهوری نبودند و بازمانده قاجار یعنی فرزند محمدحسن میرزا آخرین ولیعهد قاجار نیز در انگلیس بزرگ شده بود و به سختی فارسی حرف میزد، محمدعلی فروغی که وابسته به انگلیس بود، واسطه شد تا محمدرضا پهلوی فرزند رضاشاه به قدرت برسد.
تشییع جنازه بیرونق رضاشاه
رضاشاه حدود سه سال پس از خروج از کشور در ژوهانسبورگ پایتخت آفریقای جنوبی درگذشت. جنازه او به مصر منتقل، مومیایی و به مدت 6 سال در مسجد رفاعی قاهره نگهداری شد.
محمدرضا پهلوی در سال 1329 و با آرام شدن جو ایران، تصمیم گرفت جنازه پدر را به ایران بیاورد. او برنامهریزی کرد تا مراسم باشکوهی در قم و تهران برای پدرش برگزار شود و آیتالله بروجردی بر جسد او نماز بخواند. از این رو محمدرضا شاه، نمایندگانی را به قم و خدمت علما فرستاد؛ اما آیتالله بروجردی و علما همچون آیتالله حجت کوهکمری، آیتالله صدر و آیتالله سید محمدتقی خوانساری از این موضوع استقبالی نکردند و طلاب را نیز از حضور در مراسم تشییع جسد رضاشاه برحذر داشتند. آیتالله بروجردی دستور داد تا در روز تشییع جنازه، حوزه علمیه قم تعطیل، دربهای مدرسه فیضیه بسته شود و به هیچ طلبهای نیز اجازه خروج از مدرسه داده نشود. گفته میشود خودش نیز از شهر قم خارج شد.
در نهایت عوامل رژیم شاهنشاهی در اقدامی نمایشی بر تن تعدادی از خادمان حرم حضرت معصومه (س) لباس روحانیت پوشاندند و جسد رضاشاه را به داخل حرم بردند، اما کسی بر جسد نماز نخواند و عوامل رژیم به سرعت جنازه را به تهران منتقل کردند. در تهران نیز اگرچه تبلیغات وسیع و گستردهای به منظور دعوت از مردم برای حضور در مراسم تشییع جنازه صورت گرفت، اما مردم به دلیل نفرتی که از رضاشاه داشتند و ظلمهای او را همچنان در خاطر داشتند، استقبالی از جسد دیکتاتور نکردند. در روز 17 اردیبهشت 1329 خیابانهای تهران خلوت بود و حاضران در مراسم، بیشتر نظامیان و کارکنان دولتی بودند.
تکرار شادی مردم در فرار شاه پهلوی
نفرت مردم ایران از پهلویها منحصر به رضاشاه نبود. 37 سال بعد و در دی ماه سال 57 که محمدرضا شاه مجبور به فرار از ایران شد، مردم ایران بار دیگر در تهران و شهرهای مختلف به خیابانها ریختند و شادی کردند؛ اتفاقی که امام خمینی (ره) امکان وقوع آن را در سال 42 به شاه گوشزد کرده بودند. امام در سخنرانی معروفشان در عصر روز عاشورا سال 42 در مدرسه فیضیه فرمود: «آقای شاه! پدر شما وقتی که رفت، ملت ایران با اینکه زیر چنگ و بال چند دولت اجنبی بودند، از رفتن پدر شما خوشحال بودند. تو کاری نکن که مثل پدرت شوی.».
نارضایتی مردم ایران از رژیم پهلوی به دلیل وابستگی به آمریکا و غرب و استبدادی بود که شاه و عوامل رژیم همچون ساواک در داخل کشور به راه انداخته بودند. به همین دلیل پس از فرار شاه، مردم مسلمان ایران که خواستار تشکیل حکومت اسلامی بودند، به خیابانها آمدند و باشکوهتر از روزهای شهریور سال 1320 به شادی و خوشحالی پرداختند.
روزنامه کیهان در خصوص جشنهای مردم پس از فرار شاه نوشت: «مراسم جشن و شادمانی در تمام نقاط کشور حتی در دورافتادهترین روستاها برگزار شد.» روزنامه اطلاعات نیز در گزارشی نگاشت: «مردم تهران بعد از شنیدن عزیمت شاه، به سربازان آویختند و آنها را بوسهباران کردند. همه اتومبیلها بدون استثناء حتی کامیونهای ارتش و پلیس، چراغهای خود را روشن کردند و کاروانهای شادی در خیابانهای پایتخت به حرکت درآمد... مردم در بسیاری از میادین مجسمههای شاه را پایین کشیدند... مردم در حالی که فریاد میکشیدند: «بعد از رفتن شاه نوبت آمریکاست، تا پاسی از شب به جشن و سرور ادامه دادند.».
سولیوان سفیر وقت آمریکا در تهران نیز در خصوص شادی مردم عنوان کرد: «جریان عزیمت شاه بعد از ظهر همان روز از رادیو و تلویزیون ایران پخش شد و ساعتی بعد شهر تهران را غوغا و هیجان بیسابقهای فراگرفت. کامیونها مردان جوان را سوار کرده و در خیابان تخت جمشید پیاده میکردند. جشن رفتن شاه با حرکت دستههای تظاهر کننده در خیابانها و صدای بوق خودروها و روشن کردن چراغها سه یا چهار ساعت ادامه یافت.» ژنرال هایزر آمریکایی نیز که با هدف انجام کودتا به ایران آمده بود، این جشن را در خاطرات خود غیرقابل توصیف خواند.
با به ثمر نشستن انقلاب اسلامی، اگرچه مردم ایران طعم شیرین پیروزی را چشیدند؛ اما نتوانستند نفرت دیرینه خود از پهلویها و استبدادِ تلخ را فراموش کنند و با حضور محمدرضا شاه در آمریکا، مردم ایران در تجمعات و راهپیماییها به خصوص در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و تجمعات پیرامونی آن، خواستار استرداد شاه به ایران برای محاکمه شدند.
نفرتی که فراموششدنی نیست
پهلویها در سالها و دهههای گذشته تلاشهای بسیاری برای آراستن چهره خود و پاک کردن حافظه تاریخی مردم ایران از دیکتاتوری و استبداد رضاشاه و محمدرضاشاه انجام دادند. آنان در این رابطه از رسانههای فارسی زبان همچون بیبیسی فارسی، من و تو و ایران اینترنشنال (رسانه سعودی) به طور وسیع استفاده کرده و مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفتند. به اعتراف احمدعلی مسعود انصاری از اعضای دربار شاه و پسرخاله فرح، رضا پهلوی و فرح از سوی عربستان سعودی مورد حمایت مالی قرار میگیرند.
بیبیسی فارسی چند روز پیش و در آستانه سالروز جنایت رژیم پهلوی و کشتار مردم ایران در روز 17 شهریور سال 57، خبر حراج لباس فرح دیبا را منتشر کرد. در این خبر تلاش شده بود، فرح به عنوان یک چهره هنردوست، خیرخواه مردم و عاشق هنرِ دست زنان ایران معرفی شود.
اگرچه تلاشهای رسانهای سلطنتطلبان و حامیان آنان به بزک کردن چهره رژیم پهلوی کمک کرده است؛ اما نفرت دیرینه مردم ایران از پهلویها فراموش شدنی نیست. واکنشهای گاه و بیگاه کاربران فضای مجازی به مطالب منتشر شده از سوی رضا پهلوی موید این مطلب است. او سال گذشته و در سالروز مرگ پدرش نوشت: «به یاد پدرم که هر آنچه کرد به خاطر عشقش به ایران بود و سربلندی مردمش.» همین یک جمله باعث شد که کاربران فضای مجازی به بازخوانی خیانتها و جنایتهای خاندان پهلوی همچون جدایی جزیره بحرین و کشتار مردم ایران بپردازند.
انتهای پیام/4082/
انتهای پیام/