«ابن خُردادْبِهْ» و ترسیم راهها و مرزها در جغرافیای جهان اسلام
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آناـ بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشتبهخشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، از جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله بن خردادبه، جغرافیدان، موسیقیشناس و دانشمند ایرانی سده سوم هجری در عصر عباسی است.
تاریخ دقیق تولد ابن خردادبه در دست نیست، منابع تاریخ آن را به 205ق یا 211ق گفتهاند. ابن خردادبه از خانوادههای مشهور ایرانی برخاسته بود. پدرش عبدالله نام داشت. خردادبه یا خرداذبه نام پدربزرگ وی بوده که به معنای «داده نیک خورشید» یا «آفریده خورشید نیک» است و از نام خردادبه پیبداست که وی کیش زردشتی داشته است. در نسخهای از مختار من کتاب اللهو و الملاهی ابن خرداد به نام او به صورت خُرزادبه نیز آمده است.
از اسلام آوردن عبدالله بن خردادبه که به دست برمکیان صورت پذیرفته، چنین برمیآید که وی از مردم خراسان بوده است. عبیدالله بن عبدالله بن خردادبه نیز در خراسان و در خاندانی ایرانی دیده به جهان گشود. طبری در رویدادهای 201ق/816م اشاره کرده است که عبدالله، پدر ابن خردادبه، در این سال حاکم طبرستان بود، دو ناحیه از دیلم را گشود و آن را به ولایات اسلامی افزود.
وی جبال طبرستان را نیز گرفت و شهریار پسر شروین را از پادشاهی طبرستان برانداخت. مازیار، پسر قارن، را نزد مأمون فرستاد و ابولیلی پادشاه دیلم را هم اسیر کرد. در آغاز زندگی به بغداد رفت و با توجه و راهنمایی پدرش به دانشاندوزی پرداخت. مدتی هم نزد اسحاق موصلی، موسیقیدان بزرگ و نامآور آن روزگار، به فراگیری موسیقی پرداخت. ابن خردادبه در زمان خلافت الواثق بالله (حکومت: 227-232ق) از امکانات گسترده پرورشی و مطالعاتی برخوردار بوده و از آن به خوبی استفاده کرده است. گویا در زمان همین خلیفه در ناحیه «جبال»، که جغرافینویسان آن را بخشی از سرزمین مادِ قدیم میدانند، سمت «صاحب البرید و الخبر» (رئیس پست و اطلاعات) داشت. شاید همین شغل سبب تألیف اثر جغرافیایی او درباره راهها و کشورها بوده است.
نزدیکی بسیار ابن خردادبه به دستگاه عباسی نیز دسترسی به اسناد و منابع مهم را برای او آسان میساخت. او از ندیمان و خاصان بانفوذ معتمد خلیفه عباسی بود. مَقْدِسی بر آن است که وی وزیر خلیفه بود و به دانشهای انباشته در گنجینه خلیفه دسترسی داشت. همین نزدیکی او به خلیفه و شرکت در مجالس خصوصی و سرگرمیهای ادبی و هنری سبب شد که وی غیر از جغرافیا، در زمینههای دیگری چون ادب و موسیقی و آشپزی نیز به مطالعه و تألیف بپردازد.
10 اثر از ابن خردادبه شناخته شده است. هشت مورد از این آثار در الفهرست ابن ندیم آمده است: کتاب ادب السیماع، کتاب جمهرة انساب الفرس و النّوافل (یا النّواقل)، کتاب الشراب، کتاب الطبیخ، کتاب اللّهو و الملاهی، کتاب الانواء، کتاب المسالک و الممالک، کتاب الندم و الجلساء (یا النّدماء). ابن ندیم نامی از دو کتاب دیگر وی نبرده است. نام دو کتاب دیگر او یعنی کتاب الکبیر فی التاریخ و اخبار، در نوشتههای مسعودی و گَردیزی آمده است. مسعودی به ملاحت تصنیف و چیرهدستی ابن خردادبه در نوشتن و استفاده و پیروی نویسندگان دیگر از او اشاره میکند.
از نوشتههای ابن خردادبه تنها دو کتاب المسالک و الممالک و مختار من کتاب اللّهو و الملاهی باقی مانده و دیگر نوشتههای وی بر جای نمانده است. آثار از میان رفته او نیز بسیار ارزشمند بودهاند، چنانکه مسعودی درباره کتاب الکبیر وی میگوید: «مؤلفان معتبر پیرو او شدند و از او اقتباس کردند و به راه وی رفتند و اگر خواهی درستی این گفتار بدانی به کتاب الکبیر فی تاریخ او نگاه کن که از همه کتابها جامعتر و منظمتر و پرمایهتر است و اخبار بیشتری درباره اقوام و سرگذشت پادشاهان عجم و دیگران دارد. از جمله کتابهای ارزشمند وی المسالک و کتابهای دیگر است که اگر بجویی توانی یافت».
چنانکه دیده میشود، مسعودی تاریخ کبیر را همسنگ المسالک و الممالک میداند و کتابهای دیگر ابن خردادبه را هم کمتر از آن دو نمیداند. گویا کتاب کبیر بیشتر در تاریخ ایران پیش از اسلام بوده است. اگر این کتاب باقی میماند از مهمترین منابع در این زمینه شمرده میشد. ابن خردادبه کتاب المسالک را به تشویق یکی از درباریان عباسی نوشت. این کتاب از مهمترین و تأثیرگذارترین کتابها در زمینه جغرافیاست. برخی جغرافینویسان پس از او، آثار خود را المسالک و الممالک نام گذاردهاند.
ابن خردادبه المسالک و الممالک را به یکی از بزرگان دربار عباسی تقدیم کرده بدون اینکه از او نام برد. دِخوبه، مصحح المسالک و الممالک بر آن است که ابن خردادبه، نخست کتاب خود را در حدود 232ق/847م، آخرین سال خلافت الواثق بالله نوشت. سپس مطالبی بر آن افزود. سرانجام تحریر دومی از آن به دست آمد. اما پیش از 272ق/885م، در دوران خلافت معتمد، کامل نشد. به نظر برخی از پژوهشگران، کتاب جغرافیایی ابن خردادبه تنها یک بار نوشته شده است و تاریخ نگارش آن را حدود 272ق میدانند. اما بیشتر نظر دخویه را به حقیقت نزدیک میدانند. کتاب ابن خردادبه شهرت بسیاری یافت و محل مراجعه دانشمندان و جغرافیدانان پس از او قرار گرفت.
سدههای سوم و چهارم هجری، دوره شکوفایی ادب جغرافیایی در سرزمینهای اسلامی بود. دخویه بیشتر آثار جغرافیایی این دوره را در مجموعهای با نام کتابخانه جغرافینگاران عرب منتشر کرد. بارتولد کتاب جغرافیایی ابن خردادبه را از همان دوره تألیف بسیار مهم میداند. کتاب المسالک و الممالک ارزشمندترین اثر در ادب جغرافیایی اسلام است. از این کتاب میتوان از کیفیات ارضی آسیای مقدم اسلامی در سده سوم هجری آگاه شد. آگاهیهای جغرافیی جهان اسلام در این دوره بسیار بیشتر از مطالب جغرافیایی جهان باستان و آثار جغرافینویسان یونان است.
ابن خردادبه در تألیف کتاب خود از جعرافیای بطلمیوس نیز استفاده کرده و خود ترجمهای از آن کتاب به عربی فراهم کرده بود چنانکه خود به آن اشاره میکند: «دریافتم که بطلمیوس مرزها را معلوم کرده و آن را به زبان اعجمی (بیگانه، غیرعربی) نگاشته، ولی من آن را به عربی نوشتهام». گرچه ابن خردادبه، کتاب بطلمیوس را مطالعه کرده بود، اما کتاب خود را به سبک و شیوه دیگر نوشته است.
در المسالک و الممالک به تقسیمهای نجومی توجهی نشده است و راهها در آن، مقام مهمی دارند. نویسنده با دقتی بسیار، به شرح جادههایی پرداخته که ایالتها و شهرها را به یکدیگر پیوند میدهند. بیشترین بخش کتاب مربوط به شرح راهها با درجههای مختلف است. نویسنده پس از شرح کوتاهی درباره جهت قبله در کشورهای گوناگون، صفحههایی را درباره ناحیه سواد در جنوب بینالنهرین و تقسیمات اداری وضع مالیاتها و تاریخچه آنها در بخشهای مختلف بیان کرده است.
همچنین کتاب دربردارنده شرح حال شاهان اساطیری است. نویسنده با استفاده از منابع ایرانی القاب شاهان ایران، روم، ترک، چین، هند و دیگر کشورها را ذکر کرده است. یکی از نکات جالب در این بخش عنوان فرمانروایان روسیه و اسلاوهاست. ابن خردادبه لقب آنها را به صورت «قناز» آورده که معرب «کیناز» است. میتوان گفت که ابن خردادبه از نخستین جغرافیدانان آگاه در زمینه اقوام اسلاو و روس است. دیگر از نکتههای جالب این کتاب آن است که نویسنده از وجود فرمانروایان روزگار اردشیر که جدا جدا بر بخشهایی از ایران و توابع آن فرمان میراندند خبر میدهد که نشانهای از گونهای حکومت فدرال در آن دوره است.
در بخشی از کتاب آمده است که برخی از شاهان و امیران محلی، برحسب وضعِ سرزمین و منطقه فرمانروایی خود، عنوان بزرگ داشتند و برخی دیگر فاقد آن بودند؛ نتیجه آنکه ابن خردادبه با بیان عناوین فرمانروایان، نامهای سرزمینهای تابع دولت مرکزی ایران را نیز آورده است که این مطلب از نظر پژوهشهای اجتماعی و سیاسی بسیار ارزشمند است.
ابن خردادبه در آغاز از راههایی گفتگو میکند که از شمال بغداد تا آسیای مرکزی و جنوب آن تا هندوستان کشیده شده بود. آگاهیهای بسیاری درباره نواحی میان راهها، تقسیمات اداری و میزان خراجها میدهد. شرح راه دریایی به هندوستان و چین بسیار جذاب بیان شده است. او داستانهای دریایی را که میان دریانوردان رواج داشته بیان کرده است. از کالاهای دریاها و جزیرهها و نیز از حیوانات محلی چون فیل و کرگدن نیز گفتگو کرده است. از آیین مردم جاوه و فرقههای مذهبی هند نیز یاد کرده است. در وصف راههای نواحی شرقی به شرح راههایی که از مدینه به خراسان میرسند پرداخته و جزئیات راهها را از بغداد به نهروان، خانقین، قصر شیرین، شهرزور، کرمانشاه، نهاوند، اصفهان با ذکر روستاهایش، همدان، قزوین، ابهر، زنجان، ری، خوار، سمنان، قومس، هفتکند، بهمن آباد، خسروگرد، نیشابور، کهندژ (قهندز)، باخزر، جوین، بیهق، طوس و سرخس آورده است.
بخش دیگر کتاب درباره راههایی است که از چاچ به سرزمین ترکان میرسد. بخش پس از آن درباره راههایی است که تا سرزمین ترکان توغوذ - اوغوذ (تُغُز غز)، تبت، قارلوق (خَرلُخ) کیماک، غُزّ، پچناک (بَجاناک) و قرقیز (خِرخیز) کشیده شده بود. ابن خردادبه سپس راه میان مرو شاهگان تا طخارستان و راه چغانیان و راه بلخ به طخارستان و سغد و میزان خراج هر یک از آن نواحی را با جزئیات بیان میکند.
مفصلترین نوشته در میان کتابهای گذشته درباره راههایی که از ترکستان غربی به ترکستان شرقی میرسند. از ابن خردادبه و قدامة بن جعفر است. سپس ابن خردادبه، راههای داخل ایران و نواحی جنوبی کشور و میزان خراج آنها را از جمله اهواز و راه آن تا فارس،اردشیر خرّه، اصطخر، ارگان (ارجان)، دارابگرد، فسا و راه شیراز به کرمان و سیستان و شیراز-نیشابور و شیراز-دارابگرد، اصطخر-سیرجان و کرمان و مکران تا سند شرح میدهد. ابن خردادبه ری، اصفهان، همدان، نهاوند، مهرگان گدک، ماسیدان، قزوین، زنجان، ابهر، خمسه، طالش و دیلم را سرزمین پهلویان (بلاد البهلّویین) نامیده است.
پس از آن، راه اهواز-اصفهان، اصفهان-ری، بغداد-بصره و بصره-عمان را توصیف کرده است. سپس راههای دریایی را از بصره و آبادان به سوی شرق تا عمان و هند و سرندیب و چین با نام کالاها و بیان آیین و باورهای مردم آن سرزمین بیان کرده است. شرح راههای غرب آسیا و شمال افریقا تا اروپا و اسپانیا نیز در کتاب آمده، اما راههای سرزمین روم با تفصیل بیشتری آمده است.
پس از آن، راههای شمال از ارمنستان و گرجستان و اران تا دربند و سرزمین خزران و شهرهای خزر و سمندر و رابطه آنها را با سرزمین اسلاوها بررسی کرده است. راه آذربایجان و قفقاز به سوی جنوب تا بغداد و مکه و مدینه و جنوب عربستان نیز بیان شده و نام منازل آن نیز آمده است. ابن خردادبه مطالب بسیار ارزشمندی درباره دو خط سیر بازرگانان یهودی از اروپا به هندوستان و چین از راه بندر قُلزُم و دریای سرخ و نیز از راه انطاکیه و فرات عرضه کرده است که در منابع اروپایی آگاهی چندانی در اینباره نمییابیم. به نوشته وی بازرگانان یهودی در سرزمینهای اسلامی به زبانهای عربی، فارسی، رومی، اروپایی (الافرنجیه)، اندلسی و اسلاوی (الصقلبیه) گفتگو میکردند و میان دریای مدیترانه، دریای سرخ، هندوستان و چین رفت و آمد داشتند. این بازرگانان را «الراذانیه» مینامیدند.
برخی این واژه را «رهدانیه» یا «راهدانیه» دگرگون شده کلمه فارسی «راهدانان» میدانند. ابن خردادبه تصویری از راههای دریایی را ارائه کرده که از سواحل جنوب و شرق آسیا تا شبهجزیره کره را دربر میگیرد. به نوشته او گروهی از مسلمانان در این نواحی سکونت داشتند. دیگر از مطالب کتاب خط سیر بازرگانان روسی از راه رودهای دُن، ولگا و دریای مازندران به سوی جنوب است.
در کتاب المسالک و الممالک بخشهایی نیز وجود دارد که به نوشته کراچکوفسکی، بعدها و به تدریج بدان افزوده شده است.
کتاب المسالک در آثار جغرافینویسان پس از ابن خردادبه تأثیر بسیار گذاشته است؛ از جمله یعقوبی، ابن فقیه، ابن رسته، ابن حوقل، مَقْدسی، جیهانی و مسعودی. نویسنده ناشناخته حدود العالم، میرخواند و خواندمیر نیز بدان استناد جستهاند. بهترین چاپ این کتاب به کوشش دخویه و با ترجمه فرانسوی آن در 1306ق/1889م است.
کتاب دیگر ابن خردادبه، مختار (گزیده) من کتاب اللهو و الملاهی، یکی از اسناد مهم و معتبر درباره تاریخ موسیقی و شعر فارسی پیش از اسلام است. در این کتاب، نام برخی ابزارهای موسیقی ایرانی و غیرایرانی و برخی اصطلاحها و مقامها و نیز یک سرود فارسی (پهلوی) از باربد مرکب از سه مصراع دیده میشود. در این کتاب اصطلاحات فارسی چون «زیروبم» دیده میشود.
ابن خردادبه در این کتاب افزون بر یادآوری نام ابزارهای موسیقی، شیوه نواختن آنها را نیز یاد کرده است و به نام بردن از سازهای دیگر مانند عود، طنبور، نای، زنامی،سرنای (سورنای - زوزنای) متسج (مشته) که به احتمال همان چغانه است، صنج (چنگ)، ونج که هفت تار سیم دارد و در زبان هندی، آن را «ونیا» گویند پرداخته است. وی در این کتاب به سازی اشاره میکند که نزد نبطیان و جرامقه، رایج بوده و آن را «غندور» مینامیدند و گویا شبیه طنبور بوده است.
همچنین از نوازنده معروف ایرانی پهلیذ (احتمالاً باربد) نام برده که اهل مرو بوده و از بزرگترین موسیقیدانان زمان خسروپرویز بوده است و عود را خوب مینواخته و همراه با کلام موزون، تغنی و ترکیب الحان میکرد.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/