داستان نباید به قیمت مبتذل شدن جذاب شود!/ «آتشگاه» قصه خودباوری است
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ دو هنر خبرگزاری آنا، جدیدترین اثر سید احمد مدقق، نویسنده اهل افغانستان با عنوان «آتشگاه» در 112 صفحه برای نوجوانان توسط نشر صاد منتشر شده است. این نویسنده جوان سابقه نگارش رمان برای بزرگسالان با عنوان «آوازهای روسی» را هم دارد که در یازدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد بهعنوان اثر شایسته، تحسین شد.
بازنویسی چندباره برای انتشار اثر پختهتر و جذابتر
به بهانه چاپ این رمان نوجوانانه به سراغ سید احمد مدقق رفتیم. این نویسنده درباره موضوع رمان نوجوان «آتشگاه» به خبرنگار خبرگزاری آنا گفت: «آتشگاه» قصه نوجوانی به نام حبیب است که در یک آبادی خیالی به نام بلوطک زندگی میکند. پدرش در قلعه خان زندانی شده و حبیب میخواهد او را نجات دهد. ولی مشکل بزرگتری پیش میآید و کل بلوطک در معرض خطری بزرگ قرار میگیرد. در این آبادی هر کسی غیر از حرفه معمول خود یک کار به ظاهر عجیب و سرگرمکننده هم بلد است. این داستان قصه تقلای حبیب برای نجات پدر و آبادی است.
وی با اشاره به بازنویسی چندباره رمان «آتشگاه» درباره روند نوشتن آن بیان کرد: نوشتن این کار خیلی طول کشید. چون دو سه بار وقفههای طولانی بینش افتاد و بعد از هر وقفه وقتی به نوشتهام رجوع میکردم دیگر برایم رضایت بخش نبود و مدام بازنویسیاش میکردم. در مجموع از این اتفاق خوشحال هستم. در افغانستان ضرب المثلی هست که میگوید؛ «آش مردا دیر پخته میشود». شوق زیادی داشتم که زودتر از اینها منتشرش کنم ولی تجربه آتشگاه به من آموخت کار پختهتر و جذابتر به دیر منتشر شدن میارزد.
«آتشگاه» قصه خودباوری است
این نویسنده جوان اضافه کرد: خیلی جاها نوشتند که موضوع رمان آتشگاه حمله شوروی به افغانستان است اما اینطور نیست. بیش از اینکه «حمله شوروی» موضوع داستان باشد، زمینه و بهانهای است برای روایت. شاید بهتر میبود به جای اسم آوردن شوروی از اسامی تخیلی دیگر استفاده میکردم تا حواس کسی پرت نشود. در کل فکر میکنم خیالورزی که در رمان اتفاق افتاده اجازه این کار را به من میداد.
مدقق عنوان کرد: در رمان روایتی موازی قصه اصلی هم جریان دارد که پر است از اسمهای خیالی. آتشگاه بیش از اینکه ماجرای حمله فلان کشور به افغانستان باشد، قصه خودباوری است. قصه قدر دانستن چیزهایی که در ظاهر بیاهمیت هستند، قصه خودی نشان دادن و ماجراجویی یک نوجوان است.
وی درباره تفاوت نگارش برای مخاطب بزرگسال و نوجوان عنوان کرد: قبل از تفاوت باید شباهتها را بدانیم. الزاما هر اثر داستانی برای جذب مخاطب بیشتر باید جذاب باشد. البته نه به قیمت مبتذل شدن! همچنین قواعد کلی روایت و داستان و چیزهایی مثل عناصر داستانی چه در داستان بزرگسال و چه در داستان نوجوان تقریباً یکسان است. اینکه میگویم تقریبا چون نمیخواهم داستان را در بحثهای و تکنیکهای فنی به زنجیر بکشم. تکنیکها همیشه باید یک قدم از نویسنده عقب باشند وگرنه نویسندهای که پشت سر تکنیکها راه میافتد نمیتواند خیالش را پرواز بدهد.
این نویسنده جوان با تأکید بر اینکه نوجوانان از داستانهای ماجرامحور بیشتر استقبال میکنند، ادامه داد: بحثهای انتزاعی و اندیشهای که قرار است در داستان نوجوان بیاید چارهای ندارد مگر اینکه در تار و پود ماجراها تا سر حد نامرئی شدن تنیده شود. به عکس داستان بزرگسال که نویسنده با نگرانی کمتر اندیشهای عمیق را مطرح میکند.
مدقق با اشاره به اینکه نحوه برخورد مخاطب نوجوان و بزرگسال با کتابها متفاوت است، توضیح داد: مخاطب نوجوان با اثر برخورد صادقانهتر و با پیش فرض کمتری دارد. ولی صدایش را کمتر میتواند به نویسنده برساند. اما در فضاهای بزرگسال پیش فرضها پررنگترند و نام نویسنده تاثیرات فرامتنی خود را میگذارد. در بازخوردهایی هم که به نویسنده یا جامعه ادبی میدهد معمولا ملاحظات و انگیزههای غیرادبی نقش دارد.
نوجوانها فوقالعاده مایل به تجربههای جدید و راههای تازه هستند
وی ضمن بیان اینکه نوجوانها فوقالعاده مایل به تجربههای جدید و راههای تازه هستند، خاطرنشان کرد: ذائقه و سلیقه در هر عصر و دورهای متفاوت است. سلیقه افراد یک جامعه متاثر از جریانهای اجتماعی، رشد تکنولوژی، تبلیغات شرکتهای تجاری و خیلی چیزهای دیگر است؛ بنابراین تغییر سلیقه و ذائقه فقط مخصوص نوجوانان نیست و بزرگسالان هر دورهای علاقهمندیهای مخصوص به خود را دارند.
این نویسنده جوان افزود: بعضی ویژگیها در انسانها ذاتی و فطری هستند. مثلا نوجوانی سن «خودی نشان دادن» است. فرقی نمیکند در چه دورهای یا چه کشوری باشد. در رمان «آتشگاه» صحنهای است که «حبیب» شخصیت نوجوان با یکی از اشخاص مهم بلوطک در بازار راه میرود. با اینکه سوالی ندارد ولی مدام میخواهد چیزی بپرسد و بینشان گفتگو شکل بگیرد و باقی مردم او را ببیند! برای همین بخش از رمان من چندین بازخورد گرفتم که مخاطب نوجوانم میگفت یک لحظه حس کردم خودم هستم.
انتهای پیام/4028/
انتهای پیام/