دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
21 تير 1399 - 09:48
یادداشت وارده؛

تأملی در باب پیمان بلندمدت ایران با چین

استفاده از ظرفیت‌های قدرت‌های جایگزین در دنیا مانند چین از دیدگاه پراگماتیک، روزنه‌ای برای خروج از بن‌بست رابطه با آمریکاست، روزنه‌ای که باید از دیدگاه واقع‌گرا به آن نگریست و تحلیل‌های آرمان‌گرایانه و احساسی را کنار گذاشت.
کد خبر : 500850
1398121812121572419873074.jpg

گروه استان‌های خبرگزاری آنا؛ این روزها مباحث زیادی در ارتباط با قراداد ۲۵ ساله بین ایران و چین در محافل سیاسی داخل و خارج از ایران به‌وجود آمده است. این قرارداد که بیشتر براساس همکاری‌های دوجانبه اقتصادی است، در دو جبهه مخالفان و موافقان نقد و بررسی شده و در ارتباط با منافع یا مضرات آن نظرات متعارضی از سوی تحلیلگران ارائه شده است.


ابتدا باید گفت که بحث درباره اینکه کدام کشور در تعامل با ایران فطرتاً بهتر یا بدتر از دیگر کشورهاست از دیدگاه روابط بین‌الملل اساساً نادرست و غیرعلمی است؛ تمام کشورها در عرصه بین‌المللی ابتدا به فکر نیل به منافع ملی خود هستند و دوستی و مودت و احساس علاقه بین کشورها امری بسیار نایاب و دور از ذهن است؛ بنابراین چین و روسیه یا آمریکا و انگلستان و ... در نظام بین‌الملل براساس مدل ثابتی از تعقیب منافع ملی خود، یکسان عمل خواهند کرد؛ اما چیزی که این کشورها را متمایز می‌کند، نه ماهیت تعامل که استراتژی آنها در نحوه پیگیری منافع خود است.


با رجوع به وقایع تاریخ معاصر مشخص می‌شود که ایالات متحده در تعاملات بیش از نیم قرن گذشته خود با ایران، چه پیش از انقلاب، چه پس از آن نشان داده است که براساس مدل هژمونیک، استثناگرا و سلطه‌محوری که برای خود قائل است، نوعی رابطه مبتنی‌بر  متابعت صرف و انقیاد را از طرف مقابل خود انتظار داشته است.


در واقع استقلال عمل کشورها برای آمریکا به هیچ وجه قابل تحمل نیست، آمریکا متحدانی مانند آلمان، ژاپن یا عربستان سعودی را می‌پسندد که بی‌هیچ چون و چرایی دنباله‌رو باشند و سیاست‌های خود را با استراتژی‌های آمریکا تنظیم کنند؛ بنابراین کشورهایی مانند ایران از منظر آمریکا کشورهایی یاغی هستند که اول باید سر جای‌شان نشانده شوند، بعداً با آنها وارد تعامل شد.


سابقه تاریخی ایران و هویت شیعی-ایرانی این مرز و بوم، اجازه انقیاد در برابر آمریکا را نمی‌دهد. ایران در دوره‌های مختلف، قدرت تأثیرگذاری در جهان بوده است ازجمله در دوران باستان که تمدن غرب را بارها به چالش کشیده و در برخی اوقات بر آن تفوق و برتری یافته است. آمریکایی‌ها با علم به این سلطه‌گریزی هویتی ایرانیان، به‌دنبال (به زعم خود) رام‌کردن این هویت سرکش از طریق انزوا، تحریم،‌ جنگ روانی و پروپاگاندا هستند. آنچه روابط بین ایران و آمریکا را به بن‌بست کشانده، همین غرور نژادپرستانه آمریکا در نادیده‌گرفتن هویت‌های استقلال‌طلب و سلطه‌گریز در دنیاست.


حقیقت این است که چین و روسیه در سال‌های اخیر، تعاملی‌تر از آمریکا با کشورهایی مانند ایران برخورد کرده‌اند. آنها جمهوری اسلامی ایران را به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای پذیرفته‌اند و در دیپلماسی با ایران حاضرند در ازای امتیازاتی که دریافت می‌کنند، امتیازاتی هم بدهند. آمریکایی‌ها برعکس، فقط به فکر به زانودرآوردن ایران هستند. از دیدگاه آنها یک ایران قدرتمند برای اسرائیل و عربستان و دیگر منافع آمریکا در منطقه تهدید بالقوه محسوب می‌شود و باید حتی‌الامکان ایران را به کشوری ضعیف یا دنباله‌رو بدل کرد.


تجربه برجام نشان داد اساساً آمریکایی‌ها به‌دنبال رفع اختلاف دوجانبه با ایران نیستند، اختلاف بین دموکرات و جمهوریخواه در آمریکا، درباره راهکارهای کم‌هزینه‌تر و سریع‌تر برای تسلیم‌کردن ایران است.


از این دیدگاه، رابطه با چین در مقایسه با آمریکا، عملی‌تر و مؤثرتر خواهد بود. در دیدگاه وسیع‌تر، ایجاد یک اتحادیه عظیم اقتصادی در قالب اعاده پیمان شانگهای می‌تواند به سلطه دلار در تجارت بین‌الملل و رهایی از نیاز تجاری مالی به غرب تا حد زیادی بکاهد. استفاده از ظرفیت‌های قدرت‌های جایگزین در دنیا مانند چین از دیدگاه پراگماتیک، روزنه‌ای برای خروج از بن‌بست رابطه با آمریکاست، روزنه‌ای که باید از دیدگاه واقع‌گرا به آن نگریست و تحلیل‌های آرمان‌گرایانه و احساسی را کنار گذاشت.


بشیر اسماعیلی استادیار روابط بین‌الملل و دبیر هم‌اندیشی استادان و نخبگان نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ آزاد اسلامی استان اصفهان


انتهای پیام/4103/4062/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب