روایت فتح خرمشهر در قاب تلویزیون؛ از «خاک سرخ» تا «در چشم باد»
بهگزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا 38 سال از حماسه بزرگ فتح خرمشهر میگذرد. رخدادی که نهتنها در تاریخ دفاع مقدس که در تاریخ سرزمین ایران با همه فراز و فرودهایش ماندگار شد. سوم خرداد 1361 روزی بود که عضوی عزیز و جداشده از کالبد وطن با رشادت بزرگمردان این سرزمین از دستان دشمن بعثی متجاوز درآمده و به تن زخمی اما مغرور و سربلند ایران پیوند داده شد.
این حماسه سترگ آن قدر در روح و جان ایرانیان از هر قوم و قبیله و گرایش فکری رسوخ کرد که شنیدن خبر فتح خرمشهر به یک جشن ملی بدل شد. از آن سال تاکنون هنرمندان نیز در رشتههای مختلف هنری هر کدام به زعم خود تلاش کردهاند تا این پیروزی بزرگ را با زبان گویای هنر در تاریخ تداوم بخشند.
در این بین، سریالهای تلویزیونی به عنوان یکی از زیرمجموعههای هنرهای نمایشی و قالبهای برنامهسازی تلویزیون، از حیث تعداد کارنامهای به شدت ضعیف و از لحاظ کیفیت نیز صرفاً نمرهای قابلقبول و ناپلئونی میگیرد.
اهمیت و عظمت فتح خرمشهر که بساری از معادلات جنگ تحمیلی را تغییر داد انگیزه ساخت فیلمها و مجموعههای تلویزیونی گوناگونی قرار گرفته است.
در این فرصت کوتاه تنها به آثار تلویزیونی تولیدشده در این حوزه میپردازیم آن هم با این توضیح که با گذشته حدود چهار دهه از این واقعه بزرگ، هنوز سریالی که بتواند به صورت مستقل و کامل همه ابعاد اشغال و فتح خرمشهر را در قالبی گویا و موثر به تصویر بکشد تولید نشده است. آن هم در شرایطی که سه دهه از این بازه زمانی، در شرایط صلح و ثبات کشور سپری شده است.
این امر مهم با توجه به فاصلهگرفتن از تاریخ این حماسه غرورآفرین و ضرورت بازنمایی آن برای آیندگان بیش از پیش ضررت دارد.
«خاک سرخ»؛ روایت ابراهیم از روزهای تلخ سقوط خرمشهر
ابراهیم حاتمیکیا کارگردان شاخص سینمای دفاع مقدس در دهه هفتاد، در سالهای پایانی این دهه و در نخستین تجربه ساخت سریال نیز سراغ همان فضا رفت. او اینبار یک ملودرام خانوادگی را در بستر روزهای سخت آغاز جنگ تحمیلی و اشغال خرمشهر روایت کرد.
سریال خاک سرخ که در سالهای 80-1379 تولید و از مهرماه سال 1381 روی آنتن رفت درباره یک زندانی سیاسی به نام ایرج (پرویز پرستویی) است که پس از پیروزی انقلاب آزاد میشود، او هنگام دستگیری دخترش لیلا (لاله اسکندری) را گم میکند و همواره در ذهنش جستجو و یافتن دوباره او را مرور میکند.
از سوی دیگر همزمان با شروع جنگ، لیلا در تهران در آستانه برگزاری مراسم عروسیاش قرار دارد اما به یکباره او متوجه میشود که پدر و مادر واقعیاش در خرمشهر زندگی میکنند و به دنبال آنها میرود، اما این جستوجو همزمان با ویرانی خرمشهر و مهاجرت خانواده لیلا از این شهر همراه میشود اما سرانجام او خانواده اش را در حالی می یابد که پدرش به اسارت درآمده است.
در حالیکه برخی گمانهزنیها حاکی از این بود که باتوجه به پایان «خاک سرخ» فصل دوم این سریال با موضوع فتح خرمشهر و وروزهای پس از پایان جنگ هم در راه خواهد بود، امّا حاتمیکیا ترجیح داد داستان خاک سرخ را در همین جا تمام کرده و برای سریال بعدی خود یعنی «حلقه سبز» سراغ یک سوژه شهری و اجتماعی برود.
در خاک سرخ که ابتدا «لیلا و جنگ» نام داشت، پرویز پرستویی، مهتاب کرامتی، لاله اسکندری، حبیب رضایی، امیر آقایی، بهناز جعفری، هما روستا و کامبیز کاشفی به ایفای نقش پرداختند. بازی خوب مهتاب کرامتی با وجود گریم سنگین و اولین حضور پررنگ بازیگرانی همچون امیر آقایی و بهناز جعفری در یک سریال، از نکات قابل توجه این اثر بود.
گلهای گرمسیری؛ عشق دانشگاه، خرمشهر!
محمدمهدی عسگرپور در سال 1387 سریالی را با نام «گل های گرمسیری» روی آنتن شبکه یک سیما فرستاد
او در این مجموعه داستان زوجی جوان به نام ناهید و رسول را در بستر روزهای نزدیک به آغاز جنگ روایت کرده است که رسول پس از تعطیلی دانشگاهها به دلیل انقلاب فرهنگی روانه خرمشهر برای دفاع از کشور خود میشود. ناهید هم پس از مدتی به او پیوسته و ماجراهای مختلفی را از سر میگذراند که در نهایت دامنه آن به بخشهای زمان حال و دهه ۸۰ نیز کشیده میشود.
آتیلا پسیانی، بهنوش طباطبایی، اشکان خطیبی، پرویز فلاحیپور و روناک یونسی بازیگران شاخص این سریال هستند.
در گلهای گرمسیری هم ماجرای دفاع جانانه مردمی از خرمشهر به خوبی به تصویر کشیده شده است هرچند به نظر میرسد کارگردان در برخی مواقع در برقراری ارتباطی منطقی بین دو بنمایه اصلی سریال یعنی یک ملودرام عاشقانه و حماسهای جنگی چندان موفق نبوده است.
«در چشم باد»؛ آخر تو را دیدم، خسته و خاکآلود در مسجد جامع خرمشهر!
«در چشم باد» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی یکی از سریالهای شاخصی است که در قسمتهای پایانی خود به آزادسازی خرمشهر میپردازد. در این سریال زندگی شخصیت اول این فیلم به نام بیژن (با بازی پارسا پیروزفر) از دوره خردسالی و زمان قیام میرزا کوچکخان در گیلان تا روزگار پیری و همزمان با فتح خرمشهر روایت میشود.
جوزانی به خوبی صحنههای جنگی را به تصویر کشیده است، صحنههایی که در زمان پخش آن (سال 1388) فراتر از یک استانداردهای سریالسازی در تلویزیون ایران بود. سکانس حرکت پارسا پیروزفر در هنگامه نبرد نابرابر رزمندگان ایرانی در مقابل نیروهای تا بُندندان مسلح ارتش عراق که در زمینی مسطح صورت میگرفت از سکانسهای ماندگار این سریال است. جایی که پیروزفر در بحبوحه آتش و خون و گلوله با یک کولهپشتی که در آن وسایل کمکهای اولیه و گلولههای آرپیجی گذاشته بود در حال حرکت به جلو و یافتن پسر گمشدهاش، رزمندگان مجروح را نیز مداوا میکند.
در سکانس آخر «در چشم باد» که بهنوعی بازسازی تصویر مشهور حضور نیروهای فاتح ایرانی در مسجد جامع خرمشهر در سوم خرداد 1361 است، بیژن خسته و خاکآلود در محوطه بیرونی مسجد و در بین غریو اللهاکبر و شادی رزمندگان به پسرش میرسد، امّا ترکشی سرگردان قلبش را هدف قرار داده است تا پایان غمانگیز و البته غرورآمیزی برای این سریال رقم بخورد.
«کیمیا»؛ سبز و سپید و سرخ تو، زیباترین دلدار، تو!
جواد افشار پیش از آن که با ساخت سریال گاندو خبرساز شود، در سال 1394 سریال 110 قسمتی «کیمیا» روانه آنتن شبکه دو سیما کرده بود.
داستان این سریالاز سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در خرمشهر آغاز میشود.در این اثر، زندگی دختری به نام کیمیا با بازی مهراوه شریفینیا از این مقطع تا سالهای دفاع مقدس و پس از آن روایت میشود.
این سریال که به مقاطع مختلف تاریخ معاصر ایران میپردازد، بخشی از داستان خود را به روزهای محاصره خرمشهر و مقاومت جانانه مردم اختصاص داده است.خانواده کیمیا که خرمشهری هستند در زمان محاصره این شهر به دفاع از خاک خود میپردازند و صحنه های جالب و خاصی را مقابل دیدگان تماشاگران قرار میدهند.
از دیگر ویژگیهای این سریال ایفای نقش محمد جهانآرا برای اولین بار توسط حامد بهداد است که با واکنشهای متعدد و متفاوتی همراه شد.
«قفسی برای پرواز» و «مینو» هم از دیگر سریالها هستند از جمله فیلمهایی هستند که در بخشهایی از آن به خرمشهر در زمان جنگ پرداخته شده اما این موضوع، تم اصلی سریال نیست و بیشتر به عنوان موقعیت یا داستان فرعی به کار آمده است.
انتهای پیام/414/
انتهای پیام/