طبیب دربار مظفرالدین شاه که سرنوشتی نافرجام یافت!
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا- بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
میرزا محمود خان بروجردی، معروف به «حکیم الملک» و ملقب به «مشیر الحکما»، طبیب و دولتمرد دوره قاجار است.
تاریخ دقیق تولد وی دانسته نیست. میرزا محمودخان، پسر علی نقی حکیمباشی اصفهانی، در شهر بروجرد دیده به جهان گشود. در سال 1254ش، وارد مدرسه دولتی دارالسلطنه تبریز شد و مبانی ریاضی و طبیعی را آموخت و با گذراندن آزمونهایی در طبابت استعداد خود را نشان داد و در پی این موفقیت به دارالخلافه فراخوانده شد. سپس با حمایت سردمداران دارالخلافه تبریز در مدرسه دارالفنون تهران شش سال، با جدیت و ممارست، علوم ریاضی و جغرافی و طبیعی و زبان فرانسه و در پی آن طب و جراحی را فرا گرفت و به دارالخلافه تبریز بازگشت.
او در مدرسه دارالفنون تهران طبابت را نزد دکتر تولوزان فرانسوی فرا گرفت و دستیار دکتر محمد، فارغالتحصیل رشته طب از دانشگاه پاریس شد. سپس در زمان ولایتعهدی مظفرالدین شاه در سمتِ پزشک خصوصی، به خدمت وی درآمد.از یادداشتهای روزانه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه برمیآید که میرزا محمودخان مستقیم یا غیرمستقیم از فِوریه، پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه نیز آموختههایی به دست آورده است.
پس از فوت میرزا ابوالحسن حکیمباشی، مظفرالدین میرزا محمودخان را در سال 1264ش، جزء اطبای خود قرار داد و در 1265ش لقب «مشیرالحکما» را به وی داد.
میرزا محمودخان، لقب «حکیمالملک» را در 1275ش و بعد از جلوس مظفرالدین شاه قاجار، دریافت و به ریاست کل اطبای دربار منصوب شد.
حکم او در ذیالحجه 1314/1275ش اینگونه صادر شد:
«از آنجایی که ما به حکیمالملک کمال مرحمت را داریم و او هم الحق خوب مواظبت در خدمت مرجوه به خودش دارد، لهذا نشان تمثال خودمان را به او مرحمت فرمودیم.
چون حکیمالملک علاوه بر اینکه لیلاً و نهاراً خدمتگذار و در معالجات مخصوص وجود مبارکه همه اوقات مراتب حذاقت و کمال لیاقت خود را ظاهر ساخته و از وقتی هم که وزارت کل بنایی به عهده او محول شده در انتظام و تربیت امور آن مزید صداقت و کفایت خود را ظاهر ساخته، لهذا محض ابراز و علامت عنایت خاص ملوکانه او را به اعطای یک قطعه نشان تمثال خودمان که از امتیازات عمده است، سرافراز و مفتخر فرمودیم که به استظهار تمام مشغول خدمت شود.
تقریباً یک سال از سلطنت مظفرالدین شاه گذشته بود که میرزا محمودخان با دریافت نشان شیر و خورشید جاه و مقامی در دربار یافت. سال بعد، در محرم 1316 با دستخط مظفرالدین شاه، وزرای جدید انتخاب شدند و به میرزا محمودخان نیز سمت وزارت رسید. بدین ترتیب روز به روز بر قدرت و نفوذ میرزا محمودخان در دربار مظفرالدین شاه افزوده میشد. مشغلههای سیاسی میرزا محمودخان طی دوران حضورش در دارالخلافه تبریز و بهخصوص در دارالخلافه تهران نزد مظفرالدین شاه به مراتب بیش از مسئولیتهای پزشکی وی بود. در حقیقت، گرایش وی به طب و طبابت و سیاست در خانوادهاش موروثی بود.
احمدخان ملک ساسانی در کتاب خود، سیاستگزاران دوره قاجار، حاذق بودن او در پزشکی را رد کرده و آورده است: «شاه و درباریان تازهوارد که سالها منتظر چنین روزی بودند، پس از رسیدن به آرزوی خود ذخیره سلطنت و خزانه دولت را خالی یافته و به فکر تهیه قرض خارجی افتادند که شاه را برای معالجه به اروپا بفرستند و شکمهای گرسنه خود را سیر کنند. محمودخان حکیمالملک در این موضوع اصرار بسیار داشت. شاهِ علیل المزاجِ مریض الفکر، در دست حکیمالملک چنان اسیر و مرعوب بود که افکار او را العیاذ بالله وحی منزل میپنداشت. ملتفت نبود که ابرام این طبیبنمای خائن، برای این است که معالجاتی به کار برده است که روز به روز مزاج شاه بدتر شده و میخواهد در فرنگ رأی اطبای حاذق را بفهمد و از روی دستور آنها رفتار کند و خود را از تکوتا نیندازد. همه میدانستند حکیمالملک بهرهای از طب ندارد و ارثاً معالج این شاه بدبخت شده؛ متأسفانه خودِ مریض حس نمیکرد و مثل یک طفل ناخوش به دامن حکیمالملک افتاده بود.»
در منابعی که به شرح زندگی و فعالیتهای رسمی میرزا محمودخان پرداخته شده اشارهای نشده که وی منظم و با برنامهریزی شاگردانی را آموزش داده باشد. ظاهراً پس از تثبیت موقعیتاش در دربار مظفرالدین شاه بیشتر سعی و تلاش خود را صرف کسب مناصب و عناوین و مسئولیتهای سیاسی کرده و کمتر به کسب دانش و افزودن بر دانستههای پزشکیاش پرداخته است. از مطالبی که در کتاب تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، درباره میرزا محمودخان آورده شده است، برمیآید که وی بهشدت درگیر سیاست بود، به نحوی که جان خود را نیز بر سر آن نهاده است.
میرزا محمودخان نزد مظفرالدینشاه جایگاهی والا داشت، چنان که شاه یک قبضه عصای مرصع ممتاز از جواهرخانه خاصه و دستخط نمط خسروانی به وی اعطا کرد. القاب و عناوین و مناصب متعددی که او طی دوران فعالیتهای پزشکی و سیاسی خود کسب کرد عبارتاند از رئیس الاطباء، مشیر الحکما، وزیر ابنیه، وزیر دربار، وزیر مسکوکات و وزیر دارالضرب.
بعد از مدتی اعتبار و قدرت میرزا محمودخان در دربار مظفرالدینشاه کاهش یافت و یکی از علل آن جانشینی ثقفی خلیل معروف به «اعلمالدوله» بود که به جای میرزا محمودخان پزشک مخصوص شده شد. اعلمالدوله فرزند میرزا عبدالباقی حکیمباشی، پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در تهران، به پاریس رفت و در رشته پزشکی درجه دکتری گرفت. بعد از مراجعت به ایران به استادی رشته طب در دارالفنون برگزیده شد و مدتها در آن سمت به تعلیم پزشکان ایرانی مشغول بود. در دوران سلطنت مظفرالدینشاه، به جای میرزا محمودخان، آن زمان وزیر دربار و بعد والی گیلان بود، به سمت پزشک مخصوص شاه انتخاب شد و رفته رفته شاه را زیر نفوذ خود گرفت و از طرفی چون به حکومت قانون و مشروطه علاقهمند بود، در هر فرصتی شاه را تشویق به صدور فرمان مشروطیت میکرد. مساعی او در تسریع صدورفرمان مشروطیت به گواهی تاریخ بر اهل تحقیق مکتوم نیست.
ولایت گیلان در اواخر تابستان 1282ش به میرزا محمودخان واگذار شد و دو ماه و اندی که از حکومتش گذشت، ناگهان در رشت درگذشت. گفته شده که میرزا محمودخان رقیب سرسخت و مخل مقام امینالسلطان صدراعظم بود و نزدیک بود به جای امینالسلطان صدراعظم شود. به همین سبب امینالسلطان شخصی را به گیلان فرستاده و آن شخص، با همکاری آشپز میرزا محمودخان، غذای او را مسموم کرده و او را به قتل رسانده است.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/