شباهت قصه «خروج» و زنده به گور کردن جوجههای یک روزه/ دسترنجی که در سایه بیتدبیری هدر میرود
به گزارش خبرنگار حوزه سینمایی گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، اکران آنلاین فیلم «خروج» جدیدترین ساخته ابراهیم حاتمیکیا شکلی تازه از اکران عمومی را پیش روی سینمای ایران قرار داده است. فیلمی انتقادی و کاملا به روز که مسیر همیشگی سینمای حاتمیکیا را دنبال میکند.
همین نگرش انتقادی این فیلمساز باعث شده که گاه مخالفان و البته موافقان بسیاری داشته باشد و نسبت به فیلمهای او تفاسیر و تحلیلهای متفاوتی نیز ارائه دهند. سعید مستغاثی از منتقدین سینمای ایران به تازگی در تحلیلی در صفحه مجازی خود قصه «خروج» را با اشاره به اقدامات دولت و نیز نمایی دیگر از مشکلات اجتماعی مثل «زنده به گور کردن جوجههای یک روزه» به تفسیر نشسته است. او مینویسد:
فیلم «خروج» آخرین ساخته ابراهیم حاتمیکیا درباره اعتراض و خروج عدهای کشاورز زحمتکش و محروم علیه دولت و اقتصاد نولیبرال سرمایه داری است که برای افتتاح لولههای نفتی و کوبیدن بر طبل اقتصاد تک محوری و خام فروشی سرمایههای یک ملت، مزرعههای پنبه را با بالگردهای خود له میکند و زحمت و خون دل خوردن آنها را به باد فنا میدهد.
در صحنهای که هلیکوپتر رییس جمهوری برروی مزارع پنبه نشسته و پنبهها در هوا پراکنده شدهاند، عمو رحمت که پریشان از خواب پریده و هلیکوپترها را در مزرعه خود دیده در پاسخ ماموری که از او تلفن ثابت میخواهد میگوید:
اونی که از آسمان میباره برف نیست … پنبه است. پنبه ناز داره … باد تند بهش بخوره خودش را ول می کنه ..میمیره
انگار که رحمت درباره همین جوجههای یک روزهای حرف میزند که بی رحمانه و تحت عنوان تنظیم بازار، زنده به گور شدند، جوجههایی که برگهای زرد پاییزی نبودند تا در زیر خاک دفن شان کنند که خاک قوت بگیرد. آنها هم ناز داشتند، آنها هم مورد هجمه باد تند هلیکوپترهای نفتی قرار گرفتند و جان دادند.
فیلم خروج درباره نابودی مزارع کشاورزی در زیر پای بی تدبیری دولتی است که آب شور پای زمین ها رها کرده و حاضر به جبران خسارات آنها نیست. «خروج» درباره نابودی محصولات کشاورزی مانند سیب درختی است که به قیمت واردات بی رویه، پای درختان خود پوسید و باغدارانش را به خاک سیاه نشاند یا هندوانهها و پیازها و ... و دیگر محصولاتی که با عدم برنامه ریزی دولت و به دلیل بی اعتنایی به اقتصاد داخلی و تکیه بر اقتصاد وابسته به کدخدا، حتی برای جمع آوری و استفاده به عنوان خوراک دام هم هزینهای نزد کشاورز محروم وجود نداشت.
خروج، افسوس بر زمینهای وسیع گندم است که با هجوم واردات خودروهای گرانقیمت خارجی نابود شده اند.
در صحنهای از فیلم که کشاورزان معترض، در مقابل زمین وسیعی مملو از خودروهای خارجی توقف کردهاند، یکی میگوید که اینجا پیش از آن، زمینهای وسیع کشت گندم بوده و دیگری با طعنه میگوید که حالا دیگر آب شور هم این ها را خراب نمیکند!
خروج، اعتراض به احیای میراث شوم رژیم شاه است که ماموریت و خدمتش به سرمایه داری جهانی، نابودی کشاورزی به عنوان مزیت این سرزمین و احیای عقب مانده ترین صنایع مونتاژی برای وابستگی مادام العمر به امپریالیسم اقتصادی بود.
آنچنان که فیلمهای عادی و تفریحی موبایل یکی از همراهان گروه کشاورزان معترض در فیلم تبدیل به بیانیههای جنگ طلبانه در رسانههای بیگانه می شود.
آنچنان که چند ماه پیش از اکران فیلم «خروج»، همین سیستم به اصطلاح جهانی پس از تجربه یک ساله اعتراضات جلیقه زردها در فرانسه علیه نولیبرال سرمایه داری و در آستانه اعتراضات عراق و لبنان و ایران در پاییز 98، نسخه «جوکر» را برای آنها پیچید تا اعتراضات آرام و مدنی آنها علیه نولیبرال سرمایه داری را به اغتشاشات خشونت بار علیه حاکمیتهایی تبدیل کند که ماهیتا با لیبرال سرمایه داری در تضاد هستند.
شاید بتوان گفت که جمله ساده عمو رحمت در پایان فیلم «خروج»، عصاره سادگی و بی آلایشی همه این اعتراض شرافتمندانه و آرام است، آنجا که رحمت پس از طی فراز و نشیبهای بسیار و مقاومت در برابر خناسان داخلی و وسوسه های خارجی و تهدید و تطمیع صاحبان قدرت، به مقصد خود رسیده و ماموری که او را تا به آخر همراهی کرده، میپرسد حالا به رییس جمهوری چی میخوای بگی؟ و رحمت پس از اندکی درنگ با سادگی پاسخ میدهد: بگید سیگار من را پس بدهند!
انتهای پیام /4143/
انتهای پیام/