دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
26 فروردين 1399 - 12:29

علوم انسانی ایرانی در تقابل با ویروس کرونا/ مصرفِ بحران یا ایده‌ای برای عبور از بحران؟

بعضی اهالی محترم علوم انسانی ایرانی به‌دنبال ماهیگیری برای خود خواهند افتاد و بی‌توجه به مساله مورد ابتلای عموم، آسمان و ریسمان خواهند بافت و تنور خود را گرم خواهند کرد،
کد خبر : 482960
57722300.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، پس از آتش زدن کتاب هاریسون و تجویزاتی برای کروناویروس، باب جدال قلمی راجع به طبابت قدیم و جدید دوباره گشوده شد. اما مساله در این میان چیست؟ در باب کروناویروس می‌دانیم که طبابت جدید فعلا سپر انداخته و پیشنهادی جز مراعات و مراقبت‌های بهداشتی ندارد و درمانی نمی‌شناسد. البته بعضی مدافعان پزشکی جدید برآنند که این دوران نیز خواهد گذشت و چشم بشر به تحقیقات پزشکی و علمی است تا سلامت را بازآورد، اما برخی دیگر نیز برآنند که فقدان راه‌حل در پزشکی جدید، امری جدی است و نمی‌توان به پزشکی اکتفا کرد. به‌هرحال خلایق از پزشکی و طبابت، چه قدیم و چه جدید، نتیجه می‌خواهند و علم پزشکی اگر در خدمت صحت و سلامت جسم نباشد، مورد توجه کسی نخواهد بود. البته در فقدان نسخه‌های موثر در درمان، توجه به نسخه‌های دیگر نیز پیدا می‌شود و بازار ادعا نیز گرم خواهد شد و این هردو، ناگزیر است.


در پاندمی و شیوع جهانی یک بیماری، از آنجا که همگان از جهت احتمال ابتلا با بیماری مواجه و درگیرند، این منازعه شدت خواهد یافت اما آیا کروناویروس امری صرفا پزشکی است؟ یورگن هابرماس در گفت‌وگو با لوموند توجه داده که چه دولت‌ها و چه مردم، گرچه هردو می‌دانند که نسبت به کروناویروس نادانند، اما از تصمیم‌گیری ناچارند و باید دست به عمل بزنند. این نادانی به‌دلیل محدودیت‌های پزشکی در شناخت عامل بیماری‌زای جدید است. درست است که ما روی علم بیش از طاقت و قابلیتش حساب باز کرده‌ایم و حدود آن را از نظر دور داشته‌ایم، اما نکته مهم‌تر آن است که مسائل مربوط به سلامت، صرفا به علم پزشکی مربوط نمی‌شوند و اکنون با اظهار ضعف پزشکی، این مطلب روشن‌تر شده است. هابرماس نیز توضیح داده که به‌رغم نادانی، ما ناچار از عمل هستیم. البته این عمل دیگر صرفا عمل به توصیه‌های پزشکی نیست. در پاندمی ما با شیوع عمومی مواجهیم و این به اقتصاد و جامعه‌شناسی و سیاست و... «هم» مربوط خواهد بود و البته اینها در کنار پزشکی می‌توانند منشأ اثر باشند. اما مهم‌تر از آن، تصمیم گرفتن است. برای اتخاذ تصمیم لازم نیست تمام وجوه علمی برای ما روشن باشد؛ علم به حدود دانایی یا همان «علم به نادانی» نیز می‌تواند منجر به تصمیماتی عاقلانه و محتاطانه شود.


آقای عباس عبدی اخیرا نوشته که چه خوب بود اگر جمعی از دانشمندان و مشاوران جمع می‌آمدند تا راه‌حلی برای مدیریت کرونا پیشنهاد کنند و البته اظهار ناامیدی از همت دولت برای تشکیل چنان جمعی نیز کرده است. این اظهارات آقای عبدی در اصل، ارزیابی عملکرد دولت تا به امروز است؛ یعنی مدیریت نکردن درخور و به‌حال خود رها کردن بحران. این تلقی رئیس دولت که با شیوع و ابتلای همگانی، بحران به پایان می‌رسد، هرچه باشد، سیاستگری یا مدیریت بحران نیست. رئیس‌جمهور صراحا اعلام داشته که «تعدیل پیک» راه‌حل مدنظر او در مدیریت این بحران است. اما آیا نادانی‌ها و محدودیت‌های دانش در این تصمیم لحاظ شده است؟ ما نمی‌دانیم با شیوع گسترده این ویروس چه در انتظارمان خواهد بود. آیا ابتلای همگانی ناگزیر است؟ آیا ابتلای همگانی به این ویروس به‌معنی مصون‌سازی خواهد بود؟ آیا در اثر شیوع بیشتر و کثرت محیط‌های سازگاری ویروس با تنوع ژنوم، جهشی دیگر در کار نخواهد بود؟ آیا میزان مرگ‌ومیر ویروس در اقصای عالم همان است که در چین رخ داده یا اعلام شده یا پارلمان ایتالیا پیش‌بینی کرده بود؟ امروز می‌دانیم که مرگ‌ومیرها بیش از تلقی اولیه ما است. به‌هرحال ایده دولت «پیک معتدل» است. اما اهالی علوم انسانی ایرانی راجع به این ایده و راه‌حل چه گفته‌اند؟


علوم انسانی ایرانی بیشتر به مسائلی انتزاعی مشغول شده است؛ مسائلی چون مناسک دینی در مواجهه با کرونا یا بحث کودکانه‌ای چون ضریح سکولار یا مقدس یا نسبت علم و دین و... که ربطی به «ایده دولت»، «تصمیم جاری دولت» یا مساله خاص «کروناویروس» ندارد. اغلب اهالی علوم انسانی ایرانی متوجه مخاطرات پاندمی نبودند و اگر به‌فکر افتاده باشند، دیر به فکر افتاده‌اند. البته برخی هم در فکر این بحران بوده‌اند و فی‌المثل دکتر محمد فاضلی 25روز پیش از تعطیلات نوروز نوشت که اگر بناست با تعطیلی مدارس مردم به سفر بروند، بهتر است مدارس تعطیل نشوند! این به‌فکر بودن هم همیشه منجر به سخنان عاقلانه نمی‌شود؛ گویا تنها سفر موجب شیوع است و مدارس موجب شیوع بیماری نیستند و یا اینکه گویی دولت مخیر است تنها بین دو گزینه تعطیلی مدارس و پایین‌نگه‌داشتن آمار سفرها. دولت باید و می‌توانست جلوی هردو را بگیرد، نه اینکه در دوگانه «تعطیلی مدارس-ازدیاد سفر» مانده باشد. اصلا مگر مشخص است که کدام‌یک از این دو حالت مضرتر است و بیشتر موجب شیوع بیماری می‌شود؟


ما جهل و محدودیت‌هایمان را در بحران جاری جدی نگرفتیم و از اصل مطلب غافل شدیم. هنوز هم از اصل مطلب، یعنی راهی که باید پیش روی دولت قرار داده شود، غافلیم. دولت هم حدود دانش و جهل خود را جدی نگرفته و تصمیمات دشوار را سهل پنداشته است. مدیریت شهری هم که به‌طرز خنده‌آوری کارآمدی «ایده ضربدری» خود را به نمایش گذاشته است. علوم‌انسانی ایرانی به‌رغم ادعای فراوانش، چون از حدود علم غافل است، جهل را جدی نگرفته است.


یکی از موارد «شوخی گرفتن مسائل انضمامی» و «جاماندگی علوم انسانی ایرانی»، قیل‌وقال نقد مناسک است. این ناقدان مناسک‌گرایی -حتی اگر نقدشان بجا باشد- متوجه نیستند که باز شدن اداره‌ها و استمرار فعالیت شرکت‌های خصوصی نیز نحوی مناسک است که گویی نباید تعطیل شود. بازگشایی ادارات و «مناسک اداری» یا مناسک اقتصادی لازم است، پس -حسب تصمیم دولت- حتی به قیمت جان باید که انجام شود. آیا در اینجا نیازی به نقد مناسک نیست؟ پس چرا نقد مناسک جدید به‌قدر نقد مناسک سابق اهمیت نمی‌یابد و مورد توجه ناقدان مناسک قرار نمی‌گیرد؟ لابد جان و سلامت مردم چندان اهمیتی ندارد. اما مساله اصلی اینجاست که مناسک‌گرایی چون متوجه انواع مناسک نیست، از مسائل انضمامی به دور افتاده و جز گوشه‌ای امن برای ابراز وجود را مورد توجه قرار نداده است. این تجاهل، خود البته به‌نحوی مناسک بدل شده و اهالی علوم انسانی ایرانی، اغلب متنسک به آنند و این تنسک با وضع فقدان ایده ملازمه دارد.فقدان ایده صرفا به اهل سیاست برنمی‌گردد، بلکه فقدان ایده در اهالی علوم انسانی نیز هست. ایده‌ای مقابل ایده دولت مطرح نیست. علوم انسانی ما از ایده‌هایی برای اداره این بحران خالی است و تنها در چنین شرایطی است که دولت می‌تواند به آسانی و حتی بدون «توجه به توصیه‌های پزشکی» و بدون «التفات به نامشخص بودن آینده» و «نامعلوم بودن نتایج تصمیمات»، بدون حزم و احتیاط، با شب بحران مانند صبح امید مواجه شود. صداوسیما و سایر ارکان و ارگان‌ها، اعم از کمیته امداد یا سایر نهادهای حمایتی هم البته از این «بی‌ایده بودن» برکنار نیستند. آیا ورودی جدی به فضای بحرانی داشته‌اند؟


اما ایده از کجا می‌آید؟ دست علوم انسانی ایرانی از ایده خالی است؛ در انتزاع به‌سر می‌برد و اگر به مسائل انضمامی توجهی هم داشته باشد، از ارائه ایده‌ای غیرمضحک و مؤثر عاجز است، چنانکه در مورد آقای فاضلی و ایده اسفندماهش شاهد بودیم.


برای خروج از این وضع لازم است جدیتی پیدا شود و اولا ایده اصلی دولت و پیش‌فرض‌های آن مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا ابتدا سهل‌انگاری‌ها تعدیل شوند و فرصتی برای فکر فراهم آید؛ سپس ایده‌های جایگزین مطرح شوند. البته از پیش مشخص است که باز بعضی اهالی محترم علوم انسانی ایرانی به‌دنبال ماهیگیری برای خود خواهند افتاد و بی‌توجه به مساله مورد ابتلای عموم، آسمان و ریسمان خواهند بافت و تنور خود را گرم خواهند کرد، اما بدون فضای ایده و نقد ایده نیز به‌نظر نمی‌رسد راهی به دهی باز شود. مضاف بر آن، هم‌اکنون نیز تنور «أنا رجل» مدعیان گرم است و آنان ملاحظه‌ای برای مصرف بحران ندارند، تنها جای نقد ایده جاری و ارائه ایده‌های جایگزین خالی است.


منبع: فرهیختگان


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب