آشنایی با شخصیت حاجی نوروز در ویکی آنا + متن شعر های حاجی نوروز
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، حاجی فیروز یکی از نشاط انگیزترین پیام آوران نوروز است. او با خواندن شعر «ابراب خودم، سامبولی علیکم/ ابراب خودم سرتو بالا کن/ ابراب خودم بزبز قندی/ ابراب خودم چرا نمی خندی» و «حاجی فیروزه، سالی یه روزه» نشاط و خنده را برای مردم به ارمغان می آورد.
او یک مرد لاغراندام و سیاهرُخ، با کُلاهِ دوکی، گیوههای نوکتیز و جامهٔ سُرخ است که با دایرهزنگی ودنبک، به خیابانها میآید و به رقص، شیرینکاری و خواندنِ آوازِ کوبهای میپردازد.
جایگاه حاجی فیروز در فرهنگ ایرانیان
شخصیت و پیشینه«حاجی فیروز»به عنوانِ طلایه داروپیام آور نوروزی قدمتی برابرو حتی بیشترازفرهنگ و تمدن ایران زمین دارد.ریشه وخاستگاه این پدیده فرهنگی راهمانا درباورهاواعتقادات توده مردم میتوان جستوجو کرد.ازآنجا که فرهنگ،نخستین گسترهای است که آفرینندگانش نامی از خودبرجای نگذاشته و تاریخی روشن ندارد،حضور متداوم یک نمادفرهنگی،چون حاجی فیروزوجاری بودن آن درروزگارمعاصر، بازتاب روشنی است ازاندیشهها، عواطف و سنتهای جامعهای که باپیروی ازروش شفاهی ازراه زبان، اشاره ،حرکت ونمایش، آن را فردبه فردونسل به نسل به دیگران منتقل ودربستر تاریخ،آن باورها رابا هنجارهای اجتماعی دیگرمنطبق میسازد ازاینرو شخصیت حاجی فیروز را میتوان برآیند یک اندیشه یا تخیل جمعی دانست که درمسیرتاریخی خوداز سرزمینی به سرزمین دیگرکوچ کرده وروایتی مختلف ولی با هستهای یکسان،پدیدآورده است.
در برخی منابع گفته میشود که نمایشِ حاجی فیروز، ریشه در فرهنگِ میانرودان دارد. برخی منابع دیگر، ریشهٔ حاجی فیروز را بسیار دیرینهتر و پیوسته به دورهٔ برزِ بابل میدانند. حاجی فیروزهمچنین به نمایشهای کُهنِ کوسه برنشین و میرنوروزی پیوست داده شدهاست؛ نمایشهایی که کنایهآمیز و در واخواستِ شاه برگزار میشدهاند.
مهرداد بهار، نویسنده و پژوهشگرِ ایرانی، حاجی فیروز را وابسته به جشنهای سیاوش دانستهاست. به گفتهٔ او، گمان میرود که این چهره، برگرفته از یکی از اسطورههای تموز، ایزدِ کشاورزی و چارپایان، در میانرودان باستان باشد. او سپس ادعا کرد که چهرهٔ سیاهشدهٔ حاجی فیروز، گویای بازآمدنِ او از سرزمینِ مردگان است، و جامهٔ سرخِ او، نشان از خونِ سیاوش دارد. او همچنین گفتهاست که واژهٔ سیاوش میتواند به معنیِ «مردِ سیاه» یا «سیاهرخ» باشد.
کتایون مزداپور، اسطورهشناس و استاد زبانهای باستانی، در مصاحبهای، از ترجمهٔ لوحی اکدی گفتهاست و آن را تأییدی بر ایدهٔ مهرداد بهار دانستهاست. در آن لوح، چنین آمده که دوموزی (شوهرِ ایزد تموز)، در نیمی از سال، با جامهٔ سرخ و در حال نواختن دایرهزنگی، دنبک، ساز و نیلبک، به دنیای زیرزمین رفته تا همسر خود را بازگرداند؛ و این سرگذشت، گویای آغاز دوبارهٔ باروری بر زمین است.
حاجی فیروز در سایر جغرافیايی مختلف
در این باره میتوان گفت که نام«حاجی فیروز»و ویژگیهای خاص امروزین او،همچون پوشاک سرخ و سیاهی چهره وترانههای ویژهاش،سنتی کاملاًجدیدوخاص تهران معاصر بوده است.اماشخصیت اوبه عنوان «پیامآور نوروزی»به گونههای مختلف ازدیربازدرسراسر ایرانزمین روایی داشته و دارد.درنواحی گوناگون او را با نامهای متفاوتی میشناسند:درخراسان و بخشهایی از افغانستان «بیبی نوروزک»،درخمین و اراک «ننه نوروز»،درکرانههای خلیج فارس«ماما نوروز»،درگیلان «پیر بابا»و«آروس/عروس گلی»،در آذربایجان«ننه مریم»،درتاجیکستان وبخارای شریف ودیگر وادیهای ورارود«ماما مروسه»ونامهای مشهور دیگری همچون بابا نوروز و عمو نوروز.گفته میشود که اووهمراهانش نمادی ازیک سنت کهن در آذربایجان هستند.این سنت «قیشدان چیخدیم»(از زمستان خارج شدم)نام داشت وبراساس آن حاجی فیروز در خیابانها آواز میخواندتابه همه خبردهدکه بهارآمده است وزمستان به پایان رسیده است.در مقابل این همه شادی و نشاط که حاجی فیروز برای مردم به ارمغان میآورد، آنهانیزپول وشیرینی و هدایای دیگربه اومی دادند.تاریخچه ظهورحاجی فیروز به درستی معلوم نیست امادرتمام متونی که به آیینهای نوروزی درجای ایران در طول تاریخ اشاره کردهاند ازحاجی فیروز وعمو نوروز نیز ذکری به میان رفته است.درتمام مناطقی نیز که زمانی تحت سلطه ایران بوده اند حاجی فیروز چهره آشنایی است.شیوه اجرای نمایشها در نواحی گوناگون،زمان مراسم وحتی ترانههایی که سروده میشود،گاه بایکدیگر متفاوت هستندواین تفاوتها ناشی از ویژگیهای خاص هر ناحیه است.در آسیای میانه ودرآخرین شب سال،انتظار«مامای مروسه»رامیکشندوبانوی خانه،خوراکیهایی همچو سمنک (سمنو)رادر آوندهایی بسیار تمیزوآراسته،بردسترخوانی(سفرهای)میگذاردتاشب هنگام اوآنها رابرکت دهدو بچشد و ببوسد. پیش از آمدن مامای مروسه،مراسم«گلگردانی»یا«گل نوروزی»برگزار میشودودراین مراسم گروهی از مردم،نخستین گلهای روییده درصحرا رامیچینندوهمراه باشادی وآواز درکوچهها میگردانند.این آیین با تفاوتهایی درگیلان وکوهپایههای تالش نیز برگزار میشود.درآنجا «آروس گلی»و«پیر بابا»بایک خرس وبا دستههای گل وپوشیدن پوشاک سرخ و کلاه بوقی(یادمان میترا)به ترانهسرایی ودایرهزنی وکارهای خندهآورمیپردازند. حال چگونه است که این سنتهای کهن نوروزی وازآن جمله حاجی فیروز با نام هاومناسبتهای گوناگون درطول تاریخ این سرزمین حفظ شده امامشابه این آیین هادربین النهرین(عراق کنونی)باآن همه سندومدرک به فراموشی سپرده شده است؟این رادیگربایددرویژگی فرهنگ ایرانی جستوجو کردواز طرفی،گواه دیگری بربومی بودن ومردمی بودن این سنت هاست.چون تنها سنت هاوآیین هایی که ازدل مردم جوشیده باشد،می تواند این چنین درادوار مختلف دوام بیاوردوهرچندنامش تغییرکند،اماباقی بماند.
اشعار کوتاه حاجی فیروز
بشکن بشکنه بشکن
من نمیشکنم بشکن
اینجا بشکنم یار گله داره
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره
************************
حاجی فیروزه
سالی یه روزه
همه میدونن
منم میدونم
عید نوروزه
************************
ارباب خودم سلام علیکم
ارباب خودم سرتو بالا کن
ارباب خودم من ونگاه کن
ارباب خودم یک لطف به ما کن
ارباب خودم بز بز قندی
ارباب خودم چرا نمیخندی ؟
************************
متن شعر حاجی فیروز اومده عیده دوباره
باز دوباره اومد عید نوروز
باید بخونه این حاجی فیروز
بر تن بکنم پیرهن رنگی
در دست بگیرم دایره زنگی
فریاد بزنم مژده که عید شد
زمستون باز نصیب جن و غیب شد
مژده بدم ای مردم بازار
بیدار بشین از خواب دلازار
بر پا بکنین هل هله و شور
با شمام بهار داره میاد زود
این مشکله این حقیر هر سال
خیلی سخته تا بیدار بشن مردم بازار
چاره ندارم تا روز نوروز
باید بخونه این حاجی فیروز
ابراب خودم سامبولی بلیکم
ابراب خودم سرتو بالا کن
ابراب خودم از خواب بیدار شو
ارباب خودم همراه ما شو
با بنده که چند صد ساله هستم
دستتو بیار بزار تو دستم
با همدیگه یک صدا بخونیم
بعد از این دیگه با هم بمونیم
************************
متن شعر ابراب خودم سامبولی بلیکم
عید نوروزه و حاجی فیروزه
حاجی فیروزه سالی یه روزه
ابراب خودم، سامبولی غلیکم
ابراب خودم، سرتو بالا کن
ابراب خودم، بزبز قندی
ابراب خودم، چرا نمی خندی
ابراب خودم، فصل بهاره
ابراب خودم، موقع کاره
ابراب خودم، بلند شو خوش باش
ابراب خودم، دیگه نمی آد جاش
ابراب خودم عمری که هی شد
بگو کی اومد و گذشت و طی شد
حاجی فیروز اومده سرتو بالا کن
عید نوروز اومده سرتو بالا کن
پر شده باغ و گلستان ز شکوفه
بلبل از راه اومده لونه شو نیگا کن
کوچه باغای قشنگ ده شمرون
یاکه آبادی های آباد ایروون
همه از شور و امید پر می شه وقتی
میخونه حاجی فیروز با لب خندون
ابراب خودم، سامبولی علیکم
ابراب خودم، سرتو بالا کن
ابراب خودم، بزبز قندی
ابراب خودم، چرا نمی خندی
ابراب خودم، فصل بهاره
ابراب خودم، موقع کاره
ابراب خودم، تو کنج هشتی
ابراب خودم، پس چرا نشستی
رنگ صورتت سیاه اما
قلب پاک تو، یه رنگ با ما
وقتی میخونی، با رنگ شادت
همه جمع میشن از اینجا و آنجا
حاجی فیروز بخون صدات قشنگه
رختای تنت، رنگ و وارنگ
صدای دایره ات، نوای شادیست
می خونه باهات هرکی زرنگه
حاجی فیروز اومده سرتو بالا کن
عید نوروز اومده سرتو بالا کن
پر شده باغ و گلستان ز شکوفه
بلبل از راه اومده لونه شو نیگا کن
انتهای پیام/
انتهای پیام/