بابافغانی شیرازی؛ غزلسرای ستایشگر اهل بیت (ع)
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آناـ بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانیاسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
فغانی شیرازی، معروف به بابافغانی، شاعر غزلسرای قرن نهم و دهم هجری است.
بابافغانی در شیراز به دنیا آمد. مورخان اشارهای به تاریخ ولادت، نام و نام پدرش نکردهاند. بابافغانی در جوانی به کارگری مشغول بود و در ابتدا تخلص «سکّاکی» داشت، ولی در دیوانش از این تخلص استفاده نکرده است. تخلص وی در دیوانش «فغانی» است.
فغانی در اواسط عمر به هرات رفت. در آنجا سعی کرد که همپایه شاعرانی چون جامی، اهلی ترشیزی، هاتفی، بنایی و هلالی باشد و به دربار سلطان حسین میرزا بایقرا و وزیرش، امیرعلیشیر نوایی، نزدیک شود. ولی در هرات شعر فغانی را نپسندیدند و آن را خالی از صنایع بدیعی و نامطبوع دانستند و چنان شد که تبه هر شعر پیشپاافتادهای «فغانیه» میگفتند.
فغانی بعد از ناکامی در هرات بین سالهای 883 تا 896ق به آذربایجان و شهر تبریز رفت و وارد دربار سلطان یعقوب آققوینلو شد. در آنجا از لطف سلطان برخوردار شد و لقب «بابای شعر» را گرفت. حتی در همه سفرها و لشکرکشیهای سلطان با وی همراه بود. در سال 896ق که سلطان یعقوب درگذشت، اوضاع آذربایجان آشفته شد و شاعران دربار وی پراکنده شدند ولی بابافغانی تا دوران حکومت رستمبیک، در سال 897ق در تبریز بود و بعد از این سال به زادگاه خود شیراز برگشت.
هنگام جلوس شاه اسماعیل صفوی، بابافغانی از شیراز به خراسان سفر کرد و در ایبورد سکونت گزید. وی در اواخر عمر به مشهد رفت و در سال 925ق، در همانجا، وفات یافت.
بابافغانی در سرودن انواع شعر، از جمله قصیده، غزل، رباعی، ترکیببند و ترجیعبند، مهارت داشت، اما در غزلسرایی استاد و کار اصلی وی سرودن غزل بود. قصاید وی در مدح و ستایش و مرثیه سلاطیق آققوینلو و ستایش اهل بیت از جمله پیامبر(ص)، حضرت علی(ع)، امام رضا(ع) و ... است. قصاید بابافغانی بسیار ساده و روان و دور از تکلف و مبالغهاند. دیوان غزلیاتش و روان و دوراز تکلف و مبالغهاند. دیوان غزلیاتش مشتمل بر ششصد غزل است. غزلیات بابافغانی هم مانند قصایدش ساده و روان است. در غزلیاتش از مضامین بدیع، تشبیهات و استعارات نو و احساسات عاشقانه استفاده کرده است. در عین حال، اشعار وی از رنگ و بوی صوفیانه به دوراست. شیوهای که او در غزل پیش گرفت در حقیقت سنگ بنای سبکی شد که بعداً به «سبک هندی» مشهور شد.
البته در شعر شاعران سبک هندی افراط و مبالغه بسیار دیده میشود، اما در شعرهای فغانی، مضمونسازی و خیالآفرینی و آوردن تشبیهات و تعبیرات نو با اعتدال و تناسب همراه است. واله داغستانی در ریاضالشعرا آورده است: «بابافغانی مجتهد فن تازهای است که پیش از وی کسی به آن روش شعر نگفته است». شاعرانی چون وحشی، نظیری، عرفی، ضمیری و صائب از شعر وی الهام گرفتهاند. صائب علاقه خاصی به بابافغانی داشت و از ستایشگران شعر وی بود، بهطوریکه تتبع دیوان او و اقتدا به سخن او را واجب میدانست.
دیوان بابافغانی دو بار به چاپ رسیده است. بار اول در لاهور و بار دوم در 1316ش در تهران، به کوشش احمد سهیلی خوانساری. حسین آزاد نیز گزیدهای از اشعار وی را به زبان فرانسه ترجمه و در سال 1903، در پاریسف منتشر کرده است.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/