تاریخچه و نقشه جامع شهر مسجدسلیمان در ویکی آنا
به گزارش خبرنگار حوزه سفر و گردشگری گروه اجتماعی خبرگزاری آنا, مسجدسلیمان یکی از شهرهای بختیاری نشین استان خوزستان ایران است و این شهر به شهر اولینها معروف است. عملیات استخراج نفت، برای نخستین بار در خاور میانه در سال ۱۹۰۸ میلادی توسط ویلیام ناکس دارسی، کنسرسیوم دارسی از این شهر و با چاه شماره یک، در میدان نفتی مسجدسلیمان آغاز گردید. مسجدسلیمان مرکز طوایف گوناگون ایل هفت لنگ بختیاری و بخشی از طوایف چهارلنگ است و به عبارتی پایتخت ایل بختیاری در خوزستان است. همچنین مهمترین ایلراه عشایر بختیاری از مسجدسلیمان و اندیکا به ییلاق میگذرد.
روستاهای اندیکا، عنبر، هفت شهیدان و گلگیر از بخشهای تابعه اطراف این شهر بودند؛ که در چند سال اخیر بخش اندیکا به شهرستان و گلگیر و عنبر به شهر تغییر یافتند. از دیدنیهای این شهر میتوان به اولین چاه نفتی در خاورمیانه دامنه کوه آسماری، تفرجگاه تمبی، گُلگیر، معبد سرمسجد و معبد برد نشانده که بزرگترین معبد روباز هخامنشی در ایران و جهان است اشاره کرد. یکی از عوامل گسترش شهر مسجدسلیمان، اکتشاف نفت در این منطقه بود. در مسجدسلیمان تیم پرشور و پرهوادار نفت مسجدسلیمان وجود دارد که در ورزشگاه شهید بهنام محمدی در میدان چهل نمره مسجدسلیمان قرار دارد.
این شهر در ۹۰ کیلومتری شمال شرق تبریز بر سر مسیر ارتباطی تبریز به استان اردبیل قرار گرفتهاست.و با دارا بودن مناطق بکر و زیبا، کوهها، دشتها و جنگلها یکی از خوش آب و هواترین مناطق استان آذربایجان شرقی محسوب میشود.
اهر با دارا بودن ۱۰۵٬۲۹۹ نفر جمعیت (سال ۱۳۹۵ خورشیدی) و ۱۲٫۷۶ کیلومتر مربع مساحت (سال ۱۳۹۴ خورشیدی)، چهارمین شهر پرجمعیت استان پس از تبریز، مراغه و مرند محسوب میشود.
ارسباران يك ناحيه كوهستاني است كه درشمال استان آذربايجان شرقي و جنوب رودخانه ارس واقع شده است، ترسيم حدّ ومرزقاطع براي آن، باتوجه درموقعيت طبيعي وجغرافيائي كه دارد درعمل واجد پاره اي دشواريهاست، دليل براين امر آن است كه اولاً ارسباران منطقة كوهستاني ازنوع تپه ماهور بوده ودراغلب نقاط به جهت صعب العبور بودن راه ها، تشخيص موقعيت بخش هاي مختلف آن نسبت به هم مشكل مي باشد. ثانياً استفاده از كليشه و تعريف مرزهاي آن به ايالات وشهرستانهاي اطراف هم گوياي واقع نبوده ومصداق دور باطل. بناءً بهترين وقابل فهم ترين روش جهت ترسيم محدودة ارسباران، تعيين سرحدّات آن و پيراستن ومنقّح نمودن خاك آن از غيرارسباران است، براي نمونه درسرحدّ شرقي آن محال ارشق و دشت مغان جزوخاك ارسباران نيست و درسرحدجنوبي آن محال بدوستان.كه امروزه شهرستان هريس ناميده مي شود. كثرت تپه ها وكوهها درمنطقه ارسباران و واقع شدن آنها درتيررس ديد همسايگان ازچهارجهت اصلي، نوعاً سبب بروز تصّورات متفاوتي از آن شده است، شاهسونها وتاتهاي اطراف مشكين شهر اين منطقه را ازدامنه هاي سبلان كه نگاه مي كنند رويه اي از تپه ها وكوه هاي درهم تنيدة سخت وتفته را درمقابل دارند كه انبوهي وخشونت نهفته درسيماي هويداي آن، از اسرارلطافت و طراوت آن روي نهان حكايت نمي كند. اهالي بدوستان هم از بلنداي كوه هاي بزغوش جزانبوهي كوهها وسيماي آفتاب زدة آن تصوّري از اين منطقه اسرارانگيز وزيبا نمي توانند داشته باشند. همين اوصاف سبب شده است نه تنهاهمسايگان شرقي و جنوبي، بلكه هرتازه واردي اين منطقه را قره داغ نامند.
آن روي قره داغ، امّاحرف وحديث ديگر دارد، شادابي وخرمي دركوه ها وتپه هايش موج مي زند ومراتع وجنگلهايش پوشيده ازدرختان وگياهان سرسبزاست .اين سيماي ديگري از همان آب وخاك است كه ازسرحدّات شمالي قابل رويت بوده واهالي جمهوري آذربايجان اين ديوارة سبزرا درپس ارس مي توانند نظاره وتحسين كنند.
ارسباران عنوان جديدي است كه بكارگيري آن درعمل شياع قره داغ را درمحل از سرزبانها انداخت. بااين حال در اغلب متون رسمي ومكاتبات اداري بعداز انقلاب مشروطيت، ارسباران رايج گرديده و بعدازآن تاريخ كمتر ديده شده اين منطقه رادراسنادرسمي و دولتي قره داغ و يا قره جه داغ ناميده باشند. گفته شد قره داغ وصفي است كه همسايگان شرقي ساخته وپرداخته كرده و به يادگارگذاشته اند ساكنين دشت مغان واطراف مشكين شهر هنوزهم بي هيچ تبعيض واستثنائي اين لفظ را بكارميبرند. بااين توضيح كه قره درلسان تركي دلالت برانبوهي وكثرت ودرهم تنيدگي مي كند.
همانطوريكه طبيعت اسرارآميز قره داغ درسيماي چندگانة كوهستانهاي آن متجلي گرديده است تاريخ ديرپاي آن هم اززواياي متفاوت قابل بررسي مي باشد. مهمترين واقعه درتاريخ اهرارسباران تمركزجنگهاي ايران وروس درحوزه آن مي باشد، جنگي مستمر وتمام عيار كه بخش اعظم تداركات وافراد قشون ايران ازاين نواحي تامين مي شده است، نكته جالب توجه نقش فرماندهي عطا اله خان (آتاخان) ايلخان شاهسون درپيشبرد اهداف جنگ مذكوراست كه ساليان دراز درركاب مرحوم عباس ميرزاي وليعهد، قره داغ اهر را به مركز مقاومت ومقابله
با روسها تبديل كرده بود. علي ايحال اگرايراني ها درجنگ باروسها بازنده نمي شدند! اگر عباس ميرزاي وليعهد جوانمرگ نمي شد! واگرعمارت باشكوه عطاخان شاهسون درروستاي ساطي ميزان برپاي مي ماند! گوشه اي از بزرگي وافتخار تاريخ اين مرزبوم را مي توانستيم بسياربهتر وبيشترازاين كه هست بفهميم، بعداز جنگ ايران وروس شايد وقوع انقلاب مشروطيت مهمترين رويداد تاريخي درايران باشد، كه فرزندان اين خطه درهردوجبهة آن واقعة عظيم، صحنه گردان بوده اند، دريكطرف رحيم خان چلبيانلو ودرطرف ديگر ستارخان قره داغي راداريم، اولي برضد انقلاب يك تنه ايستاده بود ودومي سردارملت وانقلاب لقب گرفته بود، و سرنوشت كشور درآن مقطع به نتيجة رويارويي اين دومرد بزرگ تاريخ وابسته شده و بدينسان قره داغ گرانيگاه سرنوشت ايران گرديده بود.
لشكركشي بزرگ يپريم ارمني به اهر ومقاومت رحيم خان دربرابر وي شايدنقطه عطف تاريخ ايران بوده باشد كه درخاك پاك اين خطه رقم مي خورد، مي گوينداگر قدرت شصت تيرهاي مدرن افراديپريم نبودند! واگر شاهسونها خلف وعده نكرده بودند! چه بسا طومارمشروطيت ومشروطه خواهي دراهرپيچيده مي شد وتاريخ كشور اينگونه كه هست نوشته نمي شد.
رحيم خان شكست مي خورد، ودرارك تبريزكشته مي شود اماتاريخ قره داغ پايان نمي پذيرد اين بار اميرارشد نامي از طايفه حاج عليلو درقلب تاريخ كشورمي تازد وصاحب نام وآوازه مي شود، معروف است بعداز جنگ با سيميتقو تصميم به فتح تهران را داشت، آن هنگام كه شاه جوان قاجارمضطرب وپريشان بوده وژنرال آيرون سايد انگليسي باهمكاري رضاخان ميرپنج وسيدضياء طباطبائي نقشة شوم كودتا را براي كشور تدارك مي ديده اند.
وقايع تاريخي ازاين دست بيانگر نقش بااهميت مردم اين سامان درتاريخ ايران است بطوريكه تاريخ ارسباران به تنهائي بخش مهمي ازتاريخ معاصركشوررا بازگو مي كند. بااين اوصاف داخل شهراهردرمواجهه با چنين رويدادهائي كاملاً آگاه بوده است درسايه امنيت واقتدار رؤساي طوايفي كه همواره بعنوان حاكمان قره جه داغ منسوب مي گشتند فعاليت اقتصادي دامنه داري را دنبال وثروت اندوزي نمايند، درواقع شهراهر درمقايسه باديگر شهرهاي همسطح، يك طبقه منسجم ازثروتمندان وزمينداران را داشته است كه درطول ساليان نسل اندرنسل ثروت ومنزلتشان محفوظ بوده است. معروف است بعد از غارت اردبيل كه اين بارشاهسونها رحيم خان را هم دركنارخود داشته اند، برخي همراهان نقشة حمله به اهر را هم مي كشيده اند كه بامخالفت آشكار آقاخان نصرت الملك مواجه مي شوند. موضوعي كه خود رحيم خان نيز هرگز تمايلي بدان نشان نداده و سبب آزردگي خاطر شاهسونها ازوي شده است. بدينسان بود كه مردم اهر درصلح وآرامشي چنين پايدارمي توانستند ازمجموع ظرفيتها وقابليتهاي نهفته بهره ها ببرند. بيش ازهزار روستاي آبادوپررونق از منتهي اليه خداآفرين گرفته تا قلب محال خاروانا، فقط به بازار اهرجهت دادوستد دسترسي داشته اند، كاروانسراهاي داخل شهر هرروز پذيراي مردمي بوده اند كه محصولاتشان را براي فروش درمراكزمتعدد تجاري شهر عرضه مي كردند، علاوه بربازار سرپوشيده اهر كه تقريباً بناي آن دست نخورده باقي مانده است راسته سه دكانلار وراسته مسجدسفيد به اضافه محلة قلعه قاپوسي ازمراكز مهم دادوستد در اهر بشمارمي رفته است. همچنين وجود بازارهاي به اصطلاح تخصصي كه محلّ تجمّع اصناف وپيشه هاي خاصّي بوده اند، ازجملة آنها مي توان به بازار مسگران (مسگرخانه)، بازاركلاه دوزان، راسته آهنگران، ميدان دواب، ميدان تره بار و . . . كه هركدام به تنهائي حكايت ازحجم بالا وقابل توجهي ازعرضه وتقاضادربازاراهر داشته ودلالت بر نوعي ازانضباط شهري و اعمال مديريت عمومي صحيح دراجتماع آن دوران مي نمود.
حاكم شهر درمحلي معروف به قلعه مي نشسته است كه متاسفانه امروزه هيچ آثاري ازعمارت وبناي مربوط به آن باقي نمانده ولي ازشواهد و قرائن خصوصاً روايات قديمي ها پيداست كه عمارت آن درمحلة قلعه قاپوسي بوده است. (اين محله هنوز هم به همين نام خوانده مي شود)
مجموعة شهر اهر از سه محلة مجزا تشكيل مي شده است كوي ساداتلو، كوي نخجوانلو و كوي باغبانلو. هر سه محله مسكوني بوده و درحدفاصل آنها باغات انبوهي وجود داشته كه تنها ازطريق معابر وكوچه هائي به مراكز شهر منتهي مي شدند، اغلب خانه ها درعرصه هاي وسيع بنا شده و نوع مصالح بكاررفته درديوارهاي آنها خشت خام بوده و درتزيين نماي بيروني ساختمانهاي ثروتمندان واربابان آجرهاي رسي پخته بكارمي رفته است، بطوريكه تاهمين اواخر بيشتر اين بناها قابل استفاده بود و هرناظر تيزبيني ازمشاهدة زيبائي وتقارن قابل تحسين آنها مي توانست به وجود معماران چيره دست محلي و ساكنين خوش سليقه و باذوق آنها درآن دوران پي ببرد. در ساختن سقف بناها درختان سپيداروتبريزي بكار مي رفته كه روي آن را باتخته يا چوب حاصل از شاخه هاي همان درختان پوشانيده وسپس با استفاده ازخاك و كاه گل تراز مي كرده اند. البته درخانه هاي اربابي چوب هائي موسوم به بغدادي را با مهارت خاصي جهت تزيين نماي داخلي سقف ها (مشابه سقفهاي كاذب امروزي) بكارمي بردند كه درنوع خود بسيار جالب توجه بوده وعرصه اي جهت هنرنمائي نجاران آن روزگار، تا از مصالح چوبي نقش ونگارهاي زيبا وخيال انگيزي بيافرينند.
آب شهر از تعدادي قنات تامين مي شده كه درمحله هاي مختلف شهر وجودداشته و آب قنات ها را معمولاً ازطريق جوي هاي واقع درمعابر عمومي جهت استفاده عموم وآبياري باغات داخل شهر جاري مي كردند. امروزه هيچ اثري ازاين قنات ها بچشم نمي خورد وتقريباً همه آنها ازبين رفته است. باتوجه به ارتفاع سطح بناي بقعه شيخ شهاب الدين بسيار بعيد مي نمايد بدون استفاده از پمپ، زماني توانسته باشند آب رودخانه اهر چاي را برروي اراضي اطراف بقعه شيخ شهاب الدين سواركنند. بناءً دراخباربه اينكه، آب قنات محله چلب وردي را ازمنتهي اليه شمال شهر، براي تامين مصرف آب در بقعه ودرختان اطراف آن به جنوبي ترين نقطه شهرمي برده اند، ترديدي روا نيست.
علاوه بر قناتهاي داخل شهر، باغات اطراف شهراز آب رودخانه اهر چاي تامين مي شده است. يادآوري تعداد وانبوهي اين باغات و اتصال آنها به باغات داخل درمحدوده محلات شهر، مي تواندگوشه اي ازعظمت ازدست رفته و آباداني وعمران زايدالوصف شهراهررا در دورانهاي قبل درخاطره ها زنده كند. زيرا باگسترش بي رويه شهر وافزايش افسارگسيخته جمعيت درآن، روز بروز از تعداد و مساحت اين باغات كاسته شده و امروزه ساكنين شهراهر را درمقايسه با شهرهاي مشابه، از نعمت درآمد و سايربركات باغ هاي حاشية شهري محروم وبي نسيب نمايد. درجوار رودخانه اهرچاي هنوز آثار وبقاياي باغات واراضي بزرگ آبي بچشم مي خورد كه درروزگاري نه چندان دور، عمده ترين محل درآمد ومعيشت ساكنين محله باغبانلو درحاشية جنوبي شهر بوده است، بطوريكه درتوصيسف اهميت وكثرت باغبانان وكارگران شاغل در باغات واراضي آبي مذكور، همين بس كه بعنوان يك طبقه اجتماعي مشخص وجاافتاده اي شمرده شده واغلب در يك محله بخصوصي متمركزبوده اند. امروزه اين محله باحفظ تركيب وبافت قديمي باقي مانده و درمقايسه با قسمت هاي ديگر ازشهر داراي ويژگي هايي ست كه ازجمله مي توان: خانه هاي باعرصة كوچك و كوچه ها و معبرهاي تنگ وپيچ درپيچي را درآنجامشاهده كرد كه در سينة ثپه اي واقع شده است. انتخاب چنين محلي باخصوصًيات ذكر شده جهت احداث خانه هاي باغبانان وكارگران باغات واراضي آبي ناشي ازاين طرزفكر بوده است كه اولاً فاصلة محل زندگي اين طبقه با محل كارآنها كمتر باشد، خصوصآً بادرنظرگرفتن اينكه اغلب درفصلهاي بهار وتابستان افراد اين طبقه با اعضاءخانوادةشان جهت مراقبت ازمحصول دركلبه هايي واقع درباغات زندگي مي كرده اند، ثانياً ارزش زمين براي اين طبقه درآن محل بسيار زياد بوده وسعي وافرداشته اند كه براي احداث خانه مسكوني ومعابر، اززمين بي مصرف وكم ارزش استفاده كنند، برعكس ساكنان محلات ديگر، كه باغات واقع درآنها كمترازجنبه اقتصادي شان مدنظر بوده است.
انتهای پیام/