معرفی رمان کلیدر محمود دولتآبادی
«دربرخوردهایی که بین بیشتر علاقهمندان به ادبیات با من پیش میآید، میبینم که نسبت به گذشتهی من کنجکاوی نشان میدهند و اگر روشان بشود میپرسند: «آقای دولتآبادی یک کمی از خودتان، از گذشتهی خودتان تعریف کنید!» به این دوستان با صراحت باید بگویم: اینکه من فقیر بوده یا نبودهام، اینکه رنج بسیار کشیده یا نکشیدهام، اینکه شوخچشمیهایی داشته یا نداشتهام به پشیزی نمیارزد مگر آنکه توانسته باشم یا بتوانم به مدد و بهرهگیری درست آن، ادبیات ناب اجتماعی بیافرینم.» به رسم ادب ما نیز از گذشته و حال محمود دولتآبادی شوالیه ادب و هنر ایران صحبتی نمیکنیم و یک راست میرویم سر اصل مطلب یعنی رمان کلیدر محمود دولتآبادی.
ما نیز مردمی هستیم
«دیروز ساعت پنج بعدازظهر، شنبه ۲۰/۱/۱۳۶۲ آخرین بند کلیدر از آخرین بخش به پایان رسید….امروز چهارشنبه است ۲۷/۲/۱۳۶۳ و سرانجام طلسم شکست و وزارت ارشاد با انتشار رمان کلیدر موافقت کرد….سرانجام کلیدر روز سهشنبه بیستم آذرماه سال ۱۳۶۳ منتشر و پخش شد»
دولتآبادی در کتاب «نون نوشتن»، ۶۰ یادداشت از دفترچه شخصیاش انتخاب کرده و در کنار هم در قالب ۶۰ جستار کوتاه قرار داده است. اگر این ۶۰ یادداشت را بخوانیم، نام یک کتاب بیش از دیگر اسمها به چشم میخورد، «کلیدر». کلیدر نامی است که در اغلب یادداشتهایش تکرار شده. نام رمانی که او ۱۵ سال از عمرش را صرف نوشتنش کرده است. سالهای جوانی. سالهای فقر و سختی، از دست دادن برادر و پدر. کلیدر برای دولتآبادی فقط یک رمان نیست، نوعی ادای دین به زندگی است یا به قول خودش:«یک یادگاری برای مردم آینده ما»
اما چه چیزی کلیدر را اینقدر برای دولتآبادی مهم کرده است؟ او این کتاب را بر اساس داستانی واقعی نوشته است. داستانی که از دل گپ و گفتها با پدرش جان گرفته. پدری که دولتآبادی اعتراف کرده بزرگترین آموزگار زندگیش بود. دولتآبادی این داستان واقعی را با تخیل خود آمیخت. در واقع کلیدر بیش از اینکه یک روایت و گزارشی از واقعیت باشد، رمان است. رمانی پر از جزئیات و شخصیتهای گوناگون که هر کدام نمایندگی طیفی و گرایشی را برعهده دارند.
رمان کلیدر محمود دولتآبادی داستان گلمحمد، جوانی است که با شجاعتهای خود توانسته بود میان مردم آن خطه کم کم بدل به یک قهرمان شود. اما دولتآبادی به گلمحمد اعتباری ملی بخشید و او را برای همیشه در خاطره جمعی ایرانیان زنده نگه داشت. دولت آبادی تمام عمر تلاش کرده تا با داستانهایش یک چیز را بگوید: «ما نیز مردمی هستیم.» و صدای مردمی باشد که نیاکانشان فردوسی، ناصرخسرو قبادیانی و بیهقی است.
خلاصه رمان کلیدر محمود دولتآبادی
کلیدر نام کوهی حوالی سبزوار است. جایی که عمده ماجراهای قهرمان داستان، گلمحمد در آن اتفاق میافتد. گل محمد پسری روستایی است که به عشق مارال گرفتار میشود.
مارال نامزدی به اسم دلاور داشته و گلمحمد نیز همسری به نام زیور. با این همه گلمحمد و مارال با هم ازدواج میکنند و بذر کینه در دل دلاور کاشته میشود. این کینه و عداوت باعث میشود تنش میان طایفهها هرروز بیشتر شود تا جایی که در یکی از این درگیریها گلمحمد حاج حسین-یکی از مالدارهای بهنام- را ناخواسته بکشد. به خاطر این قتل دو امنیه وارد روستا میشوند تا به ظاهر مالیات گلهداران را بگیرند. اما هدف اصلی آنها پی بردن به ماجرای قتل حاج حسین بود. گلمحمد که اصل ماجرا را متوجه میشود، امنیهها را میکشد و جسد آنها را میسوزاند. بعد از این ماجرا راز گلمحمد برملا میشود و به زندان میافتد.
گلمحمد از زندان به کمک ستار فرار میکند. ستار یکی از اعضای حزب توده است که در رویا گلمحمد را رهبر آینده قیام مردمی میبیند. پس از فرار، گلمحمد عضو حزب توده میشود و زندگی مخفیانهای را شروع میکند. گل محمد به مرور کسانی را دور خودش جمع میکند و در کنار آنها به جنگ علیه اربابان و زمینداران زورگو میپردازد. نوعی قیام عیارانه. کم کم نام گلمحمد بر سر زبانها میافتد و میان مردم سختیکشیده و ستمدیده چهرهای محبوب میشود. اما با اتفاقاتی که برای حزب توده میافتد و شکستهایی که میپذیرد، زندگی گلمحمد هم دستخوش تغییر میشود.
دست آخر گلمحمد اعدام میشود. سرنوشت بسیاری از شخصیتهای داستان نامعلوم میماند. اما آنچه که باقی میماند روایتی از وضعیت و مناسبات اجتماعی-سیاسی و اقتصادی ایران در دهه ۱۳۲۰ است.
مردم هم در سرنوشت کشور سهمی دارند
کامران تلطف استاد دپارتمان مطالعات خاورمیانه دانشگاه آریزونا درباره رمان کلیدر محمود دولتآبادی میگوید: «کلیدر که زندگی و مبارزه طبقاتی در خراسان را به تصویر میکشد، نمونه اعلای نگرش دولتآبادی به ادبیات متعهد است. در کلیدر دهقانان، خردهبورژواهای شهری و روشنفکران، چه مسلمان و چه نامسلمان در مبارزه علیه اربابان و سرمایه داران و نیروهای ستمگر حامی آنان با یکدیگر متحد میشوند»
اهمیت نقش مردم در تعیین سرنوشتشان برای دولتآبادی به قدری بوده که زمان رمان را قدری دستکاری کرده. یعنی آنطور که در برخی منابع گفته میشود، گلمحمد احتمالا سال ۱۳۲۳ اعدام شده اما داستان کلیدر بین سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ اتفاق میافتد. یعنی پس از غائله آذربایجان و تا زمان ترور نافرجام محمدرضاشاه. برههای تاریخی که بیش از هر زمان دیگری مردم در کنار یکدیگر فارغ از طبقه و کاست اجتماعیشان قرار گرفته بودند و برای هدفی میجنگیدند.
واقعیت یا تصویر مغشوشی از واقعیت؟
بسیاری از مردم روستاهای حوالی سبزوار داستان دیگری را روایت میکنند. «پری» دختر گلمحمد میگوید مارال وجود داشته اما قصه او آنطور نیست که در داستان گفته شده. مارال دختری بود که عاشق گلمحمد میشود، ولی چون شوهر داشته، گلمحمد دست رد به عشق او میزند. به خاطر همین هم مارال خود را از صخرهای به پایین پرتاب میکند. یا مثلا عدهای باور دارند گلمحمد نه یک قهرمان و اسطوره، که یک یاغی بوده و صحنه مرگ او نه یک نبرد مظلومانه که نوعی نبرد چریکی بوده است. با این همه اینکه این رمان چقدر به واقعیت نزدیک است یا نه، همچنان محل بحث و تردید است.اصلیترین و مستندترین روایات درباره شخصیتهای داستان کلیدر را کلیمالله توحدی در کتابش به نام «کلیدر در اسناد و واقعیات» آورده است.
دومین رمان بلند جهان
بر اساس نتایجی که در ویکیپدیا آمده کلیدر دومین رمان بلند جهان است که در ۱۰ جلد و ۲۸۳۶ صفحه منتشر شده است. اولین رمان در این لیست در جستجوی زمان از دست رفته مارسل پروست است.
یک قدمی نوبل ادبیات
دولتآبادی یکبار به خاطر نوشتن کلیدر نامزد جایزه نوبل شد. در آن زمان دولتآبادی به دعوت دانشگاه میشیگان در آمریکا به سر میبرد. آنها به او پیشنهاد یک بورس ۹ ماهه دادند و گفتند در صورتی که بماند و کلیدر به انگلیسی ترجمه شود، قطعا نوبل را میبرد. اما دولتآبادی این دعوت را به خاطر نوشتن روزگار سپری شده مردم سالخورده نپذیرفت.
چرا باید کلیدر را خواند؟
رمان کلیدر محمود دولتآبادی بدون تردید رمانی طولانی است. خواندن چنین رمانی نیازمند شور و عشق است. عشق به دانستن. دانستن سیمای اجتماعی سرزمین ایران، تاریخ ایران، معیشت جامعه روستایی، مناسبات قومیتی. عشق به درک جزئیات، قدم زدن در دنیایی دیگر. دنیایی که برای خیلی از ما دور از ذهن است. طولانی بودن کلیدر شاید بتواند کمک بیشتری کند به ما که حس کنیم در جایی غیر از اینجایی که هستیم و نفس میکشیم هم میتوان زیست و نفس کشید. کلیدر بازتابی از سیمای اجتماعی و فرهنگی نه تنها مردم دیار خراسان که ایرانیان است.
انتهای پیام/
انتهای پیام/