دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
01 دی 1398 - 14:50

اسراری سیاه از Witch Kingt ؛ پادشاه جادوگر آنگمار در ارباب حلقه‌ها

witch king در حدود سال ۲۲۵۱ دوران دوم تا ۱۵ مارس ۳۰۱۹ از دوران سوم در کارن دوم در آنگمار؛ میناس مورگول می‌زیسته است.
کد خبر : 450096
8j5bjuc2rux01.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، بسیاری از افراد که نوشته‌ها و یا فیلم‌های مربوط به ارباب حلقه‌ها را دنبال می‌کنند حتما با پادشاه جادوگر آنگمار به نام Witch Kingt آشنا هستند، البته کمتر کسی است که بدنبال کسب اطلاعاتی پیرامون بیوگرافی این پادشاه باشد، اما با این حال خبرگزاری آنا اطلاعاتی را برای همین افراد محدود آماده کرده است.



Witch King کیست؟


Witch Kingt پادشاه جادوگر آنگمار، به عنوان ارباب نزگول‌ها‌ و سوار سیاه نیز شناخته می‌شود، شخصیتی آنتاگونیست در رشته‌افسانه‌های تالکین سرزمین میانی در نوشته‌های جان رونالد روئل تالکین است. او در سری رمان‌های خیال‌پردازی حماسی ارباب حلقه‌ها حضور دارد که به عنوان رئیس نزگول‌ها (بندگان ارباب تاریکی سائورون) به‌شمار می‌رود و از این رو نام او را می‌توان در هر یک از نوشته‌های تالکین دید.



اما آنگمار ،به زبان اِلفی «سینداری»، خانه آهن، یک پادشاهی افسانه‌ای در سرزمین میانه است که در سال ۱۳۰۰ دوران سوم توسط سرکرده اشباح حلقه، پادشاه جادوگر آنگمار ایجاد شده است و در سال ۱۴۰۹ دوران سوم، پادشاه جادوگر به آرتداین یورش برد و آرولگ اول (پسر آرگلب اول) با وجود بهره‌مندی از کمک کاردولان و الف‌های لیندون در نبرد ودرتاپ از پای درآمد و حتی برج آمون سول با خاک یکسان و به آتش کشیده شد.


گفته می‌شود witch king در حدود سال ۲۲۵۱ دوران دوم تا  ۱۵ مارس ۳۰۱۹ از دوران سوم در کارن دوم در آنگمار؛ میناس مورگول می‌زیسته است و از سلاح‌هایی همانند؛ شمشیر، تیغ مورگولی، گرز استفاده می‌کرده است.


مرکب وی اسب سیاه یا اژد‌ها بوده است و از نماد ماه سفید بد شکل و نفرت انگیز با چهره مرگ برای وی یاد می‌شود.


او اولین مردی بود که بوسیله یکی از حلقه‌های نه گانه به تباهی پا گذاشت و قلمرو آنگمار را بنا گذاشت و به عنوان پادشاه جادو پیشه شناخته شد، اگرچه آنگمار فرو ریخت، اما پادشاه انگمار بدست هیچ مردی از پا در نیامد.


در طول جنگ حلقه لرد نزگول در شکار ناموفق حامل حلقه شرکت کرد و بالاخره در جنگ دشت‌های پله نور با تقدیر خویش روبرو شد و هیچ چیزی از هویت اصلی لرد نزگول آشکار نشده است.


طبق آنچه در تاریخ گفته شده است؛ سه نفر از بزرگان نزگول در اصل از مردان نومه نور هستند اگرچه از اینجا بنظر می‌رسد که لرد نزگول یکی از این سه تن باشد، اما این بطور قطع بیان نشده است.


سارون، کلبریمور و الفای صنعتگر ساکن ارگیون را فریب داد از کمک‌های آن‌ها برای ساخت نه حلقه قدرت (و دیگر حلقه ها...) در حدود سال ۱۵۰۰ دوران دوم بهره گرفت و سپس سارون حلقه یگانه را برای فرمان راندن به سایر حلقه‌ها برای خود ساخت و هنگامی که الف‌ها نیات اورا دریافتند، در سال ۱۶۹۷ با حمله به ارگیون و نابود کردن آن‌ها حلقه‌ها را پس گرفت (بجز ۳ حلقه).


سارون ۹ حلقه را به آدمیان داد که به راحتی رو به تباهی میرفتند و مردان از حلقه‌ها برای بدست آوردن قدرت و ثروت استفاده کردند، اما بعد از مدتی آن‌ها در بند جادوی سارون گرفتار شدند.


درست در زمانی که آن‌ها شروع به استفاده از حلقه‌ها کردند قدرت ثروت شکوه پادشاهان و جنگجویان باستانی به آن‌ها رو آورد تا زمانی که تباهی آنان آغار شد و آن‌ها توانستند عمر جاویدان بیابند، اما بصورتی برده وار!



آن‌ها گام برمی داشتند، اما ناپیدا از چشم همه موجوداتی که در زیر آفتاب درخشان قدم بر می‌داشتند و می‌دیدند آنچه که از چشمان مردمان فانی ناپیدا بود و اغلب آن‌ها آنچیزی را می‌دیدند که افکار و تصورات پلید ارباب سیاهشان بود؛ و یکی پس از دیگری زودتر یا دیرتر بستگی به اینکه در ابتدا نیات پاک داشتند یا پلید در دام حلقه‌های خود گرفتار شده و بندگان سارون شدند و برای ابد و اسیر در قدرت حلقه‌ها پا به سرزمین سایه‌ها گذاشتند.


نزگول وحشتناک‌ترین سربازان دشمن بزرگ بودند که با فریاد آن‌ها آوای ترسناک مرگ طنین آفکن می‌شد.


قدرت اولیه در آنگمار


بیشتر از هزار سال بعد، در ۱۰۵۰ دوران سوم، سائورون بازسازی قدرتش در دول-گولدور را آغاز کرد و نزگول نیز مجددا فعالیت‌هایشان را شروع کردند.


ویچ‌کینگ قلمرو خود را در آنگمار پایه‌گذاری کرد، و مرکز قدرتش، کارن-دوم در نوک شمالی کوهستان مه‌آلود بود، او بسیاری از اورک‌ها، انسان‌ها، و دیگر موجودات پلید را به زیر پرچم خود آورد.


هیچ کس مطلع نبود که او خدمتگذار سائورون بوده و حتی تعداد اندکی می‌دانستند که او یک شبح است.


در آن زمان پادشاهی آرنور در شمال به سه قلمرو مختلف تقسیم شده بود، کاردولان، رودئور و آرت‌اداین، و این سه مدام با یکدیگر در نبرد بودند و از این رو ویچ‌کینگ دریافت که آرنور بسیار آسیب پذیر‌تر از پادشاهی جنوب انسان‌ها، گاندور، است.


او شروع به فرستادن افرادی در سه قلمرو شمالی کرد تا در آن‌ها نفوذ کند و در سال ۱۳۴۹ د. س. رهبران پادشاهی رودئور بطور پنهانی تحت فرمان ویچ‌کینگ در آمدند و او در خفا آن‌ها را در جنگ علیه دو پادشاهی دیگر یاری کرد.


سپس در سال ۱۴۰۹ دوران سوم در آنِ واحد به هرسه قلمرو هجوم آورد.


ابتدا از همه رودئور در شرق سقوط کرد و بسیاری از دون‌ا‌داین توسط افراد او قتل عام شدند، کاردولان نیز ویران شد، اما مردان آرت‌اداین برج نگهبانی آمون‌سول را در حالی که محاصره شده بود، مدتی نگه داشتند و در این راه شاه آرولگ اول جان داد و برج تخریب شد، اما پلانتیر در دستان بازمانده‌های آرت‌اداین به فورنوست آورده شد.


ویچ‌کینگ به تحت فشار گذاشتن آرت‌اداین ادامه داد و حلقه محاصره را تا فورنوست تنگ‌تر کرد؛ و او با این حرکات تهاجمی تقریبا تمام آرنور را تسخیر کرده بود، اما آراپور، پسر ۱۸ سالهٔ آرولگ، رهبری را بدست گرفت و با کمک گیردان از لیندون، در فورنوست و پشته‌های شمالی با نیرو‌های ویچ‌کینگ مقابله کرد. الروند نیز ارتشی از الف‌های ریوندل و لوتلورین را با خود آورد و در نهایت ویچ‌کینگ عقب رانده شد.


گرگ و میش آنگمار


ویچ‌کینگ در کارن دوم خاموش نشست و لشگریانش را برای آخرین هجوم بر آرت‌اداین آماده می‌کرد، در سال ۱۶۳۶، طائون، آخرین دون‌ا‌داین کاردولان را نیز از بین برد.


ویچ‌کینگ ارواحی پلید را از آنگمار و رودئور برای تصرف بلندی‌های گورپشته فرستاد و این ارواح بعدا به موجودات گورپشته معروف شدند، در ۱۹۷۴ دوران سوم پادشاه جادوپیشه مجددا به قدرت رسید و در زمستان نیروهایش را برای تاخت و تاز بر آرت‌اداین فرستاد و فورنوست را تسخیر کرد.


شاه آروه‌دوی پیکی برای کمک، به گاندور فرستاد و مدتی در پشته‌های شمالی مقاومت کرد، اما سرانجام دوباره عقب رانده شد و در دریا به هلاکت رسید و پلانتیر نیز با او برای همیشه ناپدید شد.


سرانجام پادشاهی شمالی به پایان رسید و آرنور ویران شد، اما پسر آروه‌دوی و بازمانده‌های دون‌ا‌داین از طریق رودخانه لون گریختند.


ویچ‌کینگ در فورنوست به تخت پادشاهی نشست و افراد او تمام شهر را اشغال کردند.


در سال ۱۹۷۵ دوران سوم ائارنور پسر ائارنیل با ارتشی از گاندور، برای بیرون راندن ویچ‌کینگ به لیندون آمد و به مردم گیردان ملحق شد.


گیردان تمام افرادی را که می‌توانست برای جنگ فراخواند؛ که این افراد عبارتند از: بازمانده‌های دون‌ا‌داین از آرنور، و الف‌های لیندون، حتی گفته شده گروهی از کمانداران هابیت نیز به کمک آن‌ها آمدند.


ویچ‌کینگ مغرور از پیروزی قبلی، با سپاهیانش از سنگر بیرون آمد و نبرد آن دو لشگر بین پشته‌های شمالی و دریاچهٔ اوندیم در گرفت و او انتظار آن همه نیرو در صف دشمن را نداشت و نبرد به نفع نیرو‌های متحد پیش رفت.


نیرو‌های او شروع به عقب نشینی سمت فورنوست کردند، اما سواران ائارنور از شمال بر آن‌ها تاختند و سپاه ویچ‌کینگ را تار و مار کردند.


ویچ‌کینگ سعی کرد با بازمانده‌های سپاهش به کارن-دوم بگریزد، اما ائارنور و سوارانش به او رسیدند و از طرفی دیگر سپاه نیرو‌های متحد توسط ارتشی که از ریوندل به رهبری گلورفیندل می‌آمد، تقویت شد.


آنگمار چنان در هم شکست که هیچ اورک یا انسان پلیدی در آن قلمرو باقی نماند، اما درست زمانی که همه چیز از دست رفت پادشاه جادوپیشه یکباره ظاهر شد، سیاه پوش، با نقاب سیاه، سوار بر اسبی سیاه؛ و به سبب نفرت بی حد و حصرش از فرمانده گاندور قصد داشت او را با دستان خود هلاک کند، اما اسب ائارنور رم کرد و گریخت، ویچ‌کینگ قهقهه سرداد، اما از پی ائارنور، گلورفیندل سوار بر اسب سفیدش آمد، سپس ویچ‌کینگ که همچنان می‌خندید عنان گرداند و راه گریز در پیش گرفت و به میان سایه‌ها زد.


ائارنور قصد داشت به تعقیب او بپردازد، اما گلورفیندل او را بازداشت و پیشگویی معروفش را به زبان آورد.


از پی او مرو! به این سرزمین باز نخواهد گشت. زمان هلاکت او هنوز بسیار دور است، و به دست مردان از پای در نخواهد آمد.



شاه میناس مورگول


در سال ۱۹۸۰ دوران  سوم ویچ‌کینگ به موردور گریخت و دیگر اشباح حلقه را فراخواند. آنگمار و کارن دوم از دست رفته بود، از این رو او محاصره میناس ایتیل را آغاز کرد، که دو سال به طول انجامید.


سرانجام شهر را تسخیر کرده و آن را اقامتگاه خود ساخت و نام میناس‌ایتیل را به میناس مورگول تغییر داد و پلانتیر را برای سائورون فرستاد. او هاله‌ای از وحشت را در گاندور گسترانید و همینطور بسیاری از باغ‌های ایتیلین به بیابان تبدیل شد.


ائارنور بعد از درگذشت پدرش پادشاهی گاندور را به دست آورد.


او هنوز کینه‌ای شخصی از ویچ‌کینگ، بدلیل تحقیر شدن در نبرد فورنوست به دل داشت و در سال تاج‌گذاری ائارنور، شاه میناس مورگول با این طعنه که در نبرد شمال، ائارنور را یارای ایستادگی در مقابل او نبوده است، به نبرد تن‌به‌تن فراخواند.


اما مشاور ماردیل از عکس‌العمل عجولانهٔ شاه جلوگیری کرد و هفت سال بعد این دعوت به مبارزه دوباره تکرار شد، و اینبار ائارنور با گروه کوچکی از شهسواران به میناس مورگول تاخت، اما هرگز باز نگشت و از آن پس گاندور دیگر پادشاهی نداشت.


بعد از این ویچ‌کینگ بهمراه دیگر نزگول نیروهایش را سازماندهی کرد، نیرو‌هایی که شامل نژاد جدید و خطرناکی از اورک‌ها بنام یوروک‌ها بود. در سال ۲۴۷۵ دوران سوم او آن‌ها را برای تسخیر اوزگیلیات فرستاد و آن‌ها موفق به انجام این کار شدند.


مدتی بعد نیرو‌های او توسط بورومیر اول عقب رانده شدند، اما از شهر اوزگیلیات تنها ویرانه‌ای باقی مانده بود. بورومیر برای بازپس‌گرفتن ایتیلین دوباره راهی شد، بطوری که حتی ویچ‌کینگ نیز از او وحشت داشت. اما او نیز سرانجام توسط جراحت مورگولی جان باخت.


در میناس مورگول ویچ کینگ حمله نهایی را بر علیه گندور تدارک می‌دید و زمانی که در ۱۰ مارچ ۳۰۱۹ علامت سرخ از موردور رسید و میناس مورگول با شعله‌های آبی پاسخ داد فریادی گوشخراش از دروازه مورگول برخواست و لشگر بزرگ از دروازه بیرون آمد، در حالی که ویچ کینگ با کلاه خودی تاج مانند در جلوی آن بود.


مواجه با آئووین


سواری جوان ناگهان به ویچ کینگ حمله کرد و به او فرمان داد که تئودن را در آرامش رها کند.


صدایی سرد پاسخ داد: که میان نزگول و طعمه اش قرار مگیرو گرنه تو را همانند دیگران نخواهد کشت و جایی ورای تاریکی‌ها خواهد برد جایی که گوشت تو خورده خواهد شد و جان تو در برابر چشم بی پلک قرار می‌گیرد.


صدای شمشیری در حال کشیده شدن بگوش رسید: هرچه می‌خواهی بکن، اما اگر من بتوانم جلوی تو را خواهم گرفت.


جلوی مرا بگیری؟‌ای احمق! هیچ مرد زنده‌ای نمی‌تواند جلوی مرا بگیرد.


اما سوار مرد نبود. او ائوین از روهان و خواهر زاده شاه بود. ویچ کینگ با تردید و کینه توزی به او خیره شد. ائوین به سرعت خود را پیچ و تاب داد و به گردن مرکب او ضربه زد. ویچ کینگ خشمگین گرز خود را بالا برد و به او ضربه‌ای زد و سپر و بازوی دختر را خرد کرد سپس گرزش را برای کشتن بالا برد، اما ناگهان مری برندی باک هابیت از پشت او بلند شد و زرد پی پشت زانوی او را با تیغش سوراخ کرد.


تیغ‌های معمولی نمی‌توانستند به او آسیب برسانند، اما مری تیغی وسترنس داشت که برای جنگ با آنگمار سال‌ها پیش ساخته شده بود که توانست در زرد پی‌های او نفوذ کند.


ویچ کینگ به جلو خم شد و ائوین شمشیر خود را در میان فضای بین تاج و شانه‌های او فرو کرد.


تاج و شنل خالی به زمین افتاد، شیونی گشخراش در فضا طنین افکند و کم کم با باد محو شد. صدایی لرزان که ساکت شد و دیگر هرگز در این دوران جهان شنیده نشد.


پادشاه جادوگر در هابیت


پادشاه جادوگر در فیلم هابیت (داستان پیش از ارباب حلقه‌ها) نیز به عنوان پادشاه آنگمار که با هشت پادشاه دیگر در گوری تاریک دفن شده بود ظاهر شد.


او در این فیلم ظاهرش مانند فیلم بازگشت پادشاه نبود بلکه به صورت روحی پلید سپید رنگ که به وسیلهٔ احضارکنند.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب