ابن مِطران؛ طبیب جوانمرد
به گزارش خبرنگار حوزه آیین و اندیشه گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، تاریخ ایران و تاریخ اسلام را اگر نیک بنگریم، گسترهای سراسر افتخار به همراه دستاوردهای مختلف را خواهیم دید. ستارههای گوناگونی در این آسمان بیانتها میدرخشند که برخی همچون ستاره قطبی یا ثریا نامآشنایند، برخی چون خورشید برای همه نمایان هستند و برخی هم مثل دریایی از انجم ناشناخته آسمان بالای سرمان، بهجز چند محقق و تاریخدان کسی آنها را نمیشناسد.
اما بهراستی در پس این نور بیش و کم که از این ستارهها به ما میرسد چه داستانی نهفته است؟ بهتر بگوییم در ورای یک نام از مشاهیر تاریخ ایران و اسلام که فقط به گوش ما میآید چه دریایی از دانش گسترده است؟ تا کی باید هر روز صبح تقویم تاریخی را بشنویم که بیشتر دادههایش بر مبنای تاریخ غرب استوار است؟ چرا نباید رجوع مناسبی به تاریخ ایران و اسلام داشته باشیم؟
به همین بهانه، با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با شمار بالایی از ستارگان این آسمان پرفروغ آشنا شویم. هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور کرده و مباهات کنیم که عضوی کوچک از جامعه بزرگ ایران و اسلام هستیم.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، پزشک را طبیب و حتی برتر از آن ، حکیم میخوانند و جایگاهی رفیع و قدر و منزلتی سترگ برای حکیم و «محکمه»[مطب] قائل بودند.از خیل آنحکما و اطبا، یکی «ابن مطران» طبیب و داروشناس قرن ششم هجری است. در دمشق به دنیا آمد و در همانجا به شاگردی بزرگانی چون «مهذب الدین بن نقاش طبیب» و «شیخ تاج الدین زیدبن حسن کندی» بالید.
در میانسالی در خدمت صلاحالدین ایوبی بود و جایگاه بلندی نزد او داشت و همواره در سفر و پیکار با صلیبیان همراه او بود و از عطایای او بهره مند میشد. و عاقبت او که مسیحیزاده بود به دین مبین اسلام مشرف شد.
طبابت خاصه سلطان، ابن مطران را از خلق بازنداشته بود چنان که در بیمارستان بزرک نوری دمشق به درمان بیماران و تدریس علم طب و داروشناسی مشغول بود و شاگردان بسیاری داشت. از آن میان، برجستهترین شاگردش «مهذبالدین دخوار» بود که در بسیاری از سفرها و جنگهای صلاحالدین همراه استادش بود.
وفات ابن مطران را در 587 ق در دمشق نوشتهاند. وی را در قاسیون دمشق به خاک سپردند. همسرش، جوزه، مقبرهای برای او ساخت و مسجدی در کنار آن بنا کرد.
از او فرزندی برجای نماند، اما دو برادر داشت که هر دو پزشک بودند. ابن مطران مردی باهوش و بسیار پرکار بود. ابن ابی اصیبعه او را پیشوای حکیمان و یگانه عالمان و در طب نظری و عملی، برتر از معاصران خود دانسته است.
وی به شاگردانش بسیار توجه میکرد و از کمک علمی و مادی به آنها دریغ نداشت. از بیماران عیادت و به آنها نیکی میکرد. داستانهایی که درباره او گفتهاند حاکی از مروت و جوانمردی اوست.
ابن مطران با صوفیان همنشین بود و در مراسم سماع شرکت میکرد. همچنین علاقه فراوانی به مطالعه و گردآوری کتاب داشت. گفتهاند که همواره کتابی همراه داشت و هنگام فراغت و حتی در دستگاه سلطان به خواندن میپرداخت.این کار او را می توان تلاشی در جهت ترویج کتابخوانی تلقی کرد که هنوز هم میان بسیاری از بزرگان معمول است.او کتابهای بسیاری را نسخهبرداری کرده بود و سه نسّاخ نیز پیوسته برای او کتاب استنساخ میکردند. بدین سبب، پس از مرگش حدود 10 هزار جلد کتاب طبی و غیرطبی نسخه برداری شده باقی گذاشت .
بعضی از آثار او بدین قرارند:
1.آداب طب الملوک؛
2.اختصار کتاب «الادوار» که اصل آن از ابن وحشیه مولف الفلاحة النبطیه» است و ظاهراً موضوع این اثر سحر و طلسمهای نَبَطیان بوده و ابن مطران آن را خلاصه کرده است؛
3.»الادویهالمفرده» که ناتمام ماند؛
4.بُستان الاطباء و روضه الاَلِباء. این کتاب مجموعهای از مطالب گوناگون پزشکی همچون تعاریف برخی واژهها و بیماریها و داروها و جراحی و مطالب غیرپزشکی است. نسخ متعددی از این کتاب موجود است؛
5.الحکایاتالطیبه؛
6.«المقاله الناصریه فی حفظ الامورالصحیه» که کتابی مختصر در طب است .
وی آثار مستقل دیگر و تعالیقی بر کتب دیگران نیز داشته که از میان رفته است.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/