دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
21 آبان 1398 - 00:25
گزارش آنا از ماجرای دزدیده شدن فرهاد آرپادرئی؛

بی‌عدالتی دادگاه‌های اتریش در قبال یک ایرانی/ دوری ۷ ساله پدر از پسر/ وزارت خارجه ایران: کاری از دست ما بر نمی‌آید!+فیلم

7 سال پیش بود که مهدی آرپادرئی همسر و فرزند خود را برای یک سفر 15 روزه به ایتالیا فرستاد، اکنون هفت سال است که او فرزندش، فرهاد را ندیده است!
کد خبر : 443514
AG8I0001.jpg

گروه اجتماعی خبرگزاری آنا- مهدی آرپادرئی پدری است که به مدت هفت سال از دیدن فرزند خود محروم بوده! فرزندی که در یک کشور پیشرفته اروپایی ساکن است اما دادگستری اتریش حتی حق دیدن فرزند را برای پدر به رسمیت نشناخت! ماجرا از آن‌جا آغاز می شود که مهدی آرپادئی در سال 91 همسر و فرزند خود را برای یک سفر 15 روزه به ایتالیا فرستاد و همین سفر ساده آغاز داستانی تلخ و سرگردانی بی پایان برای مهدی بود. 


اکنون 7 سالی می‌شود که مهدی آرپادرئی از همراهی فرزندش محروم شده و با این‌که طبق قانون، مسئولیت حضانت فرزند با پدر است اما کشورهای اروپایی در این حادثه خاص و منحصر به فرد، رأی را به نفع مادر صادر و یک پدر را از دیدن فرزندش که کوچک‌ترین حق اوست، محروم کردند. البته در این حادثه مادر فرزند با توسل به اتهامات واهی که در حضور مسئولان قضایی اتریش به مهدی نسبت داد؛ توانست تابعیت آن کشور را به‌دست آورد. شاید همین اتهامات بود که باعث شد دادگاه در مقابل خواست بر حق پدر که چیزی جز دیدار فرزند خود نبود، ایستادگی کنند.


«برای واکاوی این پرونده و اتفاقی که برای مهدی به‌وجود آمده با وی به گفتگویی صمیمانه نشستیم که مشروح آن در ادامه می‌آید، اما مهم‌ترین نکته‌ای که مهدی آرپادرئی در طول مصاحبه به آن اشاره می‌کرد، نقض حقوق بشر از سوی کشورهایی است که فقط ادعای حمایت از حقوق انسان‌ها را دارند.»


آنا: خود را معرفی کنید و درباره حادثه‌ای که برای شما رخ داد توضیح دهید.


آرپادرئی: من، مهدی آرپادرئی حدود 7 سالی می‌شود که به‌خاطر نقض حقوق بشر توسط قوه قضائیه اتریش از دیدن تنها پسرم محروم شده‌ام. داستان از آن‌جا شروع شد که در شهریور ماه سال 91 همسر و پسرم را برای یک سفر تفریحی 15 روزه به ایتالیا فرستادم. در آن زمان به ما ویزای خانوادگی  ندادند لذا برای همسر و فرزندم ویزا و بلیت گرفتم و قرار شد آن‌ها به شهر میلان رفته و از آن‌جا نیز به شهر توریستی ونیز بروند. بعد از اتمام این 15 روز خواستم برای آن‌ها بلیت تهیه کنم تا به ایران بیایند، اما همسرم به من اعلام کرد که قصد دارد با فرهاد به اتریش رفته و چند روزی هم آن‌جا اقامت داشته باشند و سپس به ایران باز‌گردند و من هم به‌دلیل این‌که به همسرم اعتماد داشتم برای آن‌ها پول واریز کرده و گفتم که در اتریش نزد اقوام من بروید، چراکه برخی از اقوام بنده در این کشور سکونت داشته و دارند.


سفر به اتریش بهانه جدا کردن فرهاد از مهدی!


پس از مدتی اقامت در اتریش، همسرم گفت که قصد پناهندگی دارد و وعده داد که بعد از اخذ پناهندگی مقدمات رفتن من به اتریش را نیز فراهم کند. من هم در این مدت آن‌ها را تأمین مالی می‌کردم. همسرم با بهانه‌های مختلفِ طول کشیدن فرآیند اخذ پناهندگی خود را توجیه می‌کرد و به همین دلیل حمایت‌های مالی من از او یک سال و نیم به طول انجامید.


آرپادری


آنا: چرا خودتان برای بررسی موضوع به اتریش نرفتید؟


آرپادرئی: در این یک سال و نیم تمام دارایی و شرکتی که داشتم را فروخته و پول آن را برای همسرم ارسال می‌کردم، اما به‌دلیل این‌که اقدامی صورت نمی‌گرفت؛ شک کرده و تصمیم گرفتم بعد از اخذ ویزا به اتریش بروم. در اتریش  متوجه شدم که حدود 7 ماهی است که همسرم بدون اطلاع من  پناهنده این کشور شده و جالب‌تر این‌که، دین خود را نیز تغییر داده و به مسیحیت روی آورده است. متأسفانه این خانم در این مدت من را بی‌اطلاع نگه داشته بود تا ماهانه برایش پول ارسال کنم.


همسرم بدون این‌که از من جدا شود؛ در اتریش ازدواج کرد!


این خانم با این‌که به‌صورت قانونی همسر بنده محسوب می‌شد، اما در اتریش با فرد دیگری ازدواج کرده بود و از من نیز برای گذراندن امورات زندگی خودش پول دریافت می‌کرد. بعد از اطلاع از حقیقت ماجرا، تصمیم گرفتم تا مراتب را از راه قانونی پیگیری کنم و در واقع همسرم دیگر برایم مهم نبود و تمام اقدامات را انجام می‌دادم تا فرزندم را از چنگ او بیرون بیاورم. فرزندم فرهاد 7 ساله بود که از ایران رفت و درحال حاضر حدود 14 سال سن دارد. وابستگی من و فرهاد به یکدیگر وصف‌شدنی نبود و به همین دلیل بود که تمام تلاش خود را انجام دادم تا فرهاد را به ایران بیاورم.



آنا: همسر شما چطور توانست پناهندگی اتریش را بگیرد؟


آرپادرئی: از بنده به دادگاه اتریش شکایت کرده بود، لذا هیچ‌وقت نتوانستم حتی با او صحبت کنم. وی در دادگاه عنوان کرده بود که من در ایران خلافکار بوده‌ام و طبق مدارکی که دادگاه وین، برای من فرستاد و ترجمه‌اش را نیز دارم؛ بیان شده است که بنده از سال 2009 تا 2011 به‌خاطر شرکت در تظاهرات سیاسی و خلافکار بودن در زندان بودم، این درحالی است که طبق گواهی عدم سوء پیشینه‌ای که از پلیس دریافت کردم، بنده هیچ سابقه کیفری نداشتم و اصلاً  سیاسی نبودم که بخواهم در تظاهرات شرکت کنم. خانم بنده این اتهامات را در دادگاه اتریش عنوان کرده بود که بتواند پناهندگی بگیرد.


آرپادری


وی به دادگاه گفته بود که چون در ایران امکان تغییر دین نداشته و از طرفی چون شوهرش در زندان بوده لذا به فکر فرار از ایران افتاده و حتی عنوان کرده که از راه زمینی از ایران خارج شده است. اما همه مدارک و پاسپورت این خانم نشان می‌دهد که ویزای این فرد برای ایتالیا بوده و به‌صورت هوایی از ایران خارج شده است، اما نمی‌دانم دادگاه اتریش بر چه مبنایی سخنان وی را قبول کرده است؟!


همسرم برای صدور رأی به نفع خودش من را فردی الکلی و متجاوز خواند!


او هم‌چنین در دادگاه مرا فردی الکلی و متجاوز معرفی می‌کند و می‌گوید که دائم به وی تجاوز می‌کردم و حتی به زنان دیگر تجاوز می‌کردم و البته این‌ها صرفاً دروغ‌هایی بود که برای اخذ پناهندگی عنوان می‌شد و تا حدودی خنده‌دار است زیرا من در سال 1390 عمل قلب باز انجام دادم، در نتیجه هرگز از لحاظ فیزیکی امکان این کارها را نداشتم.



آنا: در حالی که مستندات ورود هوایی و قانونی همسر شما به ایتالیا و اتریش موجود است، دادگاه چطور ادعاهای وی را قبول کرد؟


آرپادرئی: دادگاه اتریش همه این موارد را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که همسر من به‌صورت هوایی به ایتالیا رفته و بعد از آن به اتریش آمده است و کذب بودن ادعای ورود قاچاقی وی به اتریش در دادگاه اثبات شد. من تمام مدارک خود را به دادگاه اتریش تسلیم کردم و به‌دلیل ناراحتی قلبی‌ای که داشتم به ایران برگشتم تا بعد از درمان مجدد به اتریش برگردم اما پس از درمان متوجه شدم این کشور دیگر اجازه ورودم را نمی‌دهد. موضوع از این قرار بود که همسرم دوباره از من شکایت و به دادگاه اعلام کرده بود که من ایشان را در اتریش کتک زده و  پدر و مادرش را تهدید به مرگ کردم؛ در کمال تعجب، دادگاه نیز بدون این‌که از من سؤالی بپرسد، اسم من را در فهرست بلک‌ لیست و افرادی قرار داد که حق ورود به کشور اتریش را ندارند!


آنا: یعنی دیگر اجازه بازگشت به اتریش را به شما ندادند؟


آرپادرئی: خیر، اجازه ندادند. البته به‌دلیل این‌که من نیز از همسرم در اتریش شکایت کرده بودم و وکیل نیز گرفته بودم، رسیدگی به این پرونده ادامه پیدا کرد ولی متأسفانه وکیل نیز کار خاصی برای من انجام نداد و فقط یک لایحه به دادگاه برد که تنها شامل مدارکی بود که من برای وی ارسال کرده بودم. اسناد ارسالی من این موضوع را به اثبات می‌رساند که صحبت‌های همسرم کاملاً دروغ است. برگ عدم سوءپیشینه‌ام را برای آن‌ها ارسال کردم که ثابت می‌کرد من در تاریخ ادعا شده در زندان نبودم و حتی در این زمان چندین سفر به کشور لهستان و امارات داشتم و مسلماً نمی‌توانستم هم در زندان باشم و هم در سفر!


دادگاه اتریش علی‌رغم رد اظهارات همسرم، حکمی علیه وی صادر نکرد!


قبل از این‌که همسرم به ایتالیا برود، به‌همراه وی به دفترخانه شماره 1446 واقع در خیابان سهروردی رفتیم و اجازه خروج  فرهاد(فرزندم) را به‌مدت 15 روز برای سفر تفریحی به وی دادم و تمام اقدامات قانونی صورت گرفت و آن‌ها با هواپیما از کشور خارج شدند؛ مطالبی که درخصوص خروج قاچاقی همسر و فرزندم از کشور مطرح می‌شود، کاملاً دروغ است. بعد از مدتی وکیل خود را تغییر دادم و این فرد در این مدت تنها کاری که توانست بکند این بود که دادگاه را متوجه کند که حرف‌های این خانم دروغ است و قرار شد اجازه ورود به اتریش را به من بدهند. بعد از مراجعه مجدد به اتریش و توضیحات و ارائه اسناد در دادگاه و با تلاش وکیلم، حکم قبلی علیه بنده تغییر کرد و دادگاه حکم قبلی خود را نقض کرد.


آنا: اقداماتی که در ایران برای باز پس‌گیری فرزندتان انجام دادید، به چه صورت بوده است؟


آرپادرئی: درخواستم را در ایران به وزارت امور خارجه ارائه دادم و به سفارت ایران در اتریش رفتم و حتی نامه سرکنسول نیز موجود است و جالب اینجاست که در کنسولگری ایران در اتریش به من اعلام کردند که از دست ما کاری برنمی‌آید و خودت برو وکیل بگیر تا شاید بتوانی فرزندت را به ایران ببری! به امور بین‌الملل قوه قضائیه نیز درخواستم را ارائه دادم و یکی از مسئولان در امور بین‌الملل گفت که برو به امید خدا کارت حل می‌شود! اما متأسفانه هیچ کمکی از سوی دولت ایران نیز صورت نگرفت و حتی مسئول مربوطه در امور بین‌الملل قوه قضائیه به من اعلام کرد که چون طرف مقابل آن‌ها ایران است، بعید به نظر می‌رسد که به حق‌ات برسی!


وی ادامه داد: قوه قضائیه اعلام کرد که چون استرداد مجرم نداریم لذا کاری از دست ما برنمی‌آید و از طرفی چون ارتباط دستگاه عدالت ما با کشورهای اروپایی خوب نیست، به همین دلیل نمی‌توانیم کاری کنیم. می‌خواهم بگویم که متأسفانه کشور خودم نیز هیچ حمایتی از من انجام نداد.


آنا: در دادگاه دوم چه توضیحاتی از شما خواستند؟


آرپادرئی: وقتی دادگاه متوجه این موضوع شد که این خانم به آن‌ها دروغ گفته، حکم تبرئه برای من صادر کرد اما در دادگاه دوم از من توضیح خواستند که به چه دلیلی این خانم را در اتریش کتک زده‌ام و هرچه تأکید کردم که این کار را انجام نداده‌ام قبول نکردند و به من اعلام کردند که باید او را طلاق بدهم. طلاق را مشتاقانه پذیرفتم اما عنوان کردم براساس قانون مسئولیت حضانت بچه برعهده من است  اما دادگاه حق من را نادیده گرفت.


آنا: بعد از دادگاه دوم اجازه دیدار با فرزندتان را پیدا کردید؟


آرپادرئی: دادگاه اعلام کرد که مادر فرهاد اجازه دیدار شما با فرزندتان را نمی‌دهد. البته توجه داشته باشید در سفر دوم از همان لحظه ورودم به اتریش در فرودگاه وین به من گفتند که باید به منطقه 20 وین بروم تا نزد بازپرس جنایی مطالبی را ارائه کنم. این موضوع نیز به‌دلیل ادعاهایی بود که همسرم درباره تجاوز و تهدید به قتل وی، نزد دادگاه مطرح کرده بود.


آرپادری


آنا: مگر چیزی به اسم تجاوز به همسر داریم؟


آرپادرئی: متأسفانه این‌طور اعلام شد، ظاهراً در قانون آن‌ها رابطه زن و شوهر تجاوز حساب می‌شود و اگر این‌طور باشد، حکم جنایی خواهد داشت. دادگاه جنایی هم من‌ را خواست و بابت این موضوعات از من سؤال کرد. جالب این‌جا است که بازپرس جنایی خانمی حدود 50 ساله بود که می‌گفت هر مطلبی که در این‌جا بیان کنید، علیه خودت استفاده خواهد شد. وی درباره این‌که چرا خانواده‌ات را تنها به اتریش فرستادی سؤال کرد که گفتم خودتان در خواست ویزای خانوادگی را رد کردید و دائم به من می‌گفتید که چرا الکل مصرف می‌کردی و همسرت را کتک می‌زدی که در پاسخ به این سؤال نیز گفتم که بنده ناراحتی قلبی دارم و پرونده پزشکی دارم که نشان می‌دهد اصلاً سابقه مصرف الکل نداشتم.



همسرم به بهانه تلاش برای پناهندگی همه دارایی من را گرفت!


بعد از این‌که مدارک را به بازپرس دادم و مدارکی را نیز نزد کشیش کلیسایی که خانم بنده در آن‌جا مسیحی شده بود، بردم؛همگان متوجه شدند که حق با من است و همسرم برای این‌که بتواند پناهندگی بگیرد دست به هر کاری زده است و با گذشت مدتی از این حادثه، دادگاه تنها کاری که انجام داد این بود که پناهندگی او را باطل کرد.


آنا: در این مدت چه مقدار پول برای همسر خود فرستادید؟


آرپادرئی: ماهانه از یک هزار یورو تا سه هزار یورو برای آن‌ها می‌فرستادم و البته برای این کار رابطی وجود داشت که بین ایران و اتریش در رفت و آمد بود و این فرد در دادگاه شهادت داد که تا آن لحظه 15 هزار یورو به این خانم داده است. البته من کل زندگی خود را فروختم و صرف این کار کردم که رقم آن بسیار بالاست. این موضوعات مهم نیست و اگر هم نیاز باشد تا دوباره پولی هزینه کنم تا فرزندم را به ایران برگردانم دوباره این کار را انجام می‌دهم و مهم برای من این است که فرهادِ من پیش خودم باشد.


دادگاه اتریشی: هر 6 ماه حق داری یک عکس از فرزندت ببینی!


آنا: بعد از دادگاه دوم چه اتفاقی برای شما افتاد؟


آرپادرئی: بار اولی که فرزندم را در اتریش دیدم حدود یک ساعتی در بغل یکدیگر گریه کردیم و از حالت بچه مشخص بود که در اتریش زجر می‌کشد و من به همسر سابقم گفتم که هرچقدر پول می‌خواهد به او می‌دهم و فقط فرهاد را رها کند و به وی گفتم که این بچه را اذیت نکن که نتیجه‌ای نداشت. بعد از این‌که به ایران برگشتم به‌صورت اسکایپی با فرزندم در ارتباط بودم و هر دو روز یک‌بار می‌توانستم با او به مدت 30 دقیقه صحبت کنم. یعنی این تنها حقی بود که دادگاه اتریش برای من قائل شده بود که البته بیش از سه یا چهار بار انجام نشد.


مادر فرهاد وقتی دید که رابطه من و فرزندم خوب است، تلاش کرد تا این رابطه را خراب کند، او شروع به شست‌وشوی مغزی فرهاد کرد و همین کار سبب دور شدن عاطفی او از من شد، او به من اتهام زد که در مکالمه اسکایپی توهین کرده‌ام و الفاظ ناشایست نسبت به او به‌کار برده‌ام که دروغ است و من فیلم مکالمات را دارم ولی با همین ادعا در دادگاه اتریشی حق مکالمه اسکایپی هم از من سلب شد و نهایتاً پس از سه سال پی‌گیری در سال گذشته، دادگاه عدالت پیشه کشور اتریش طی حکمی اعلام کرده که مادر بچه هر 6 ماه یک‌بار فقط یک عکس از پسرم فرهاد برای من ارسال کند. بعد از این تصمیم، این پرونده را به کانون حمایت از کودکان کشور اتریش بردم اما در آن‌جا نیز مانند دادگاه اتریش اقدامی صورت نگرفت. مادر فرهاد، او را از من و کشور ایران ترسانده و به وی گفته بود که در ایران جنگ شده و من مسیحی هستم و اگر به ایران بروم کشته می‌شوم، فرهاد تحت‌تأثیر این حرف‌ها قرار گرفت و به دادگاه اعلام کرد که دیگر نمی‌خواهد من را ببیند. اما من یک سؤال دارم، چطور امکان دارد فرهادی که تا چند روز به دیدن من اشتیاق داشت و می‌گفت: «بابا دلم برات تنگ شده»، حالا میلی به دیدار من و بازگشت به ایران را ندارد؟



بعد از رفت و آمدهایی که به وزارت خارجه داشتم، مسئولان با بررسی شناسنامه تأیید کردند که فرهاد فرزند من است و قرار شد تا نامه‌ای رسمی صادر کنند که به اتریش ببرم و فرهاد را تحویل بگیرم اما هیچ‌گاه این خواسته عملی نشد.


آنا: درباره فعالیت خود در ایران توضیح دهید؟


آرپادرئی: در ایران شرکت پیمانکاری خط‌کشی داشتم و همسرم را هم یکی از سهامداران شرکت کردم و همین گواه بر رابطه خوب من با او بود.


آنا: درباره فعالیت سیاسی همسرتان توضیح دهید؟


آرپادرئی: این‌که گفته می‌شود کشورهای اروپایی به افراد سیاسی پناهندگی می‌دهند، صحت دارد اما من و همسرم هیچ‌وقت فعالیت سیاسی نداشتیم، او در ایران مربی ورزش و ایروبیک بانوان بود. 


آرپادری


آنا: آخرین بار کی به اتریش سفر کردید؟


آرپادرئی: بعد از سال 2016 دیگر به کشور اتریش نرفتم، آخرین باری که آن‌جا بودم به آن‌ها گفتم تا وضعیتم را مشخص نکنید از این‌جا نمی‌روم. بعد از این‌که مادر فرهاد او را ترسانده بود، مشخص شد که این خانم دارای مشکلات روانی‌ است و صلاحیت نگهداری فرزند را ندارد اما با این وجود هم از طرف دادگاه اقدامی صورت نگرفت. با وجود این‌که گفته بودم که تمایلی به ماندن در اتریش ندارم، اما آن‌ها من را به کمپ پناهندگان منتقل کردند و گفتند که باید مراحل اداری را طی کنم و حدود 50 روز در این کمپ ماندم. زمانی که از کمپ بیرون آمدم، یک روز فرزندم را در خیابان دیدم که برای رفتن به مدرسه سوار مترو شد، تصمیم گرفتم که به دنبالش بروم، بعد از این‌که از مترو پیاده شد، نزدیک رفتم و او را در آغوش گرفتم اما فرهاد به‌دلیل صحبت‌های مادرش از من می‌ترسید. به‌وسیله یکی از نامه‌ها، آدرس خانه همسرم را پیدا کردم و مدام در محدوده خانه او بودم تا شاید فرهاد را دوباره ببینم، روز بعد فرهاد همراه مادرش به مدرسه رفت، زمانی که همسرم، من را در اتوبوس دید شروع به فریاد زدن کرد، من اعتنایی به حرف‌های او نکردم و به سمت فرهاد رفتم اما او دیگر تمایلی به دیدن من نداشت. بعد از آن اتفاق من به بیمارستان منتقل شدم و پس از بهتر شدن حالم به ایران برگشتم، اتریش دیگر برای من ویزا صادر نکرد و به همین دلیل دیگر نتوانستم به آن کشور بروم.



اگر به اتریش بروم از قضات پرونده شکایت می‌کنم


آنا: اقدام بعدی شما برای رسیدن به فرزندتان چیست؟


 آرپادرئی: اگر به من اجازه دهند که دوباره به اتریش بروم، می‌خواهم از قاضی‌های این پرونده به دیوان عدالت اداری اتریش شکایت کنم، تمامی موضوعات این پرونده به نفع من بوده اما باز آن‌ها اقدامی انجام ندادند. من از کشور و دادگاه اتریش سؤال می‌کنم که چطور می‌توانند یک پدر را از دیدن تنها فرزندش محروم کنند؟ آیا حقوق بشری که دم از آن می‌زنند با این اقدام آن‌ها سازگاری دارد؟


فقط می‌خواهم فرزندم را در آغوش بگیرم و برایش توضیح دهم که در این مدت چه بر سر زندگی ما آمده است.


آرپادری


آنا: درباره وضعیت فرهاد بگویید و این‌که آیا او نیز پناهنده شده است؟


آرپادرئی: همسرم بعد از این‌که از من طلاق گرفت با فردی در اتریش ازدواج کرد تا بتواند دوباره مجوز پناهندگی بگیرد، دلیل این ازدواج هم باطل شدن ویزای او در پی دروغ‌هایش در دادگاه بود و تا آن‌جایی که من اطلاع دارم او دنبال دریافت اقامت فرهاد نیز بود.


نکته دیگر این است که ترجمه حکم دادگاه مبنی بر این‌که اظهارات مادر بدون سند و منطق است نزد بنده موجود است، اما متأسفانه تا به امروز که با شما صحبت می‌کنم هیچ اقدامی در راستای برگرداندن فرهاد از سوی کشور اتریش صورت نگرفته است.


دادگاه اتریش نه تنها کاری انجام نداد بلکه بازپرس پرونده به من گفت همین که بازداشت نشده‌ای جای شکر دارد! شنیدن این حرف زمانی برای من سخت‌تر شد که همین را از برخی از مسئولان وزارت خارجه نیز شنیدم! این موضوع را از پلیس اینترپل ایران پیگیری کردم و گفتند که باید نامه حضانت فرزند را از دادگاه بگیرم اما زمانی که نزد قاضی رفتم گفت که این کار به نتیجه نمی‌رسد. مسئولان ایران و اتریش در این پرونده دو نگاه داشتند، آن‌ها گفتند که چون یک طرف پرونده ایران است، پرونده نتیجه نخواهد داشت و به همین دلیل به کار من رسیدگی نکردند و اتریش هم با این‌که دادگاه‌هایی را برگزار کرد اما هیچ اقدامی برای احقاقِ حق من انجام نداد و در کمال ناباوری در آخرین حکم تنها حق من را ارسال یک عکس، آن‌هم هر 6 ماه یک‌بار دانستند! در حالی‌که حق دیدن فرزند توسط پدر در بدوی‌ترین جوامع بشری نیز امری طبیعی و پذیرفته شده است.


آرپادری


آنا: در پایان اگر درخواستی هم از اصحاب رسانه دارید بفرمایید؟


آرپادرئی: تنها درخواستی که دارم ایجاد یک موج رسانه‌ای درباره این پرونده است و اگر این موضوع به کشور اتریش و رسانه‌های آن کشور کشیده شود، شاید یک پدر به حق قانونی خود برسد؛ امید دارم تا با این کار دوباره فرهاد را در خاک ایران به آغوش بکشم.


روایت داستان از زبان مهدی آرپادرئی را در این فیلم مشاهده کنید: 





در این پرونده شاهد تضییع حقوق یک ایرانی در خاک کشوری هستیم که از مدعیان آزادی و اجرای حقوق بشر است اما دستگاه قضای این کشور در عمل ثابت کرد که در احقاق حقوق مردم و مسائل حقوق بشری فقط ادعا دارد و  دقیقاً عکس شعارهای خود رفتار می‌کند. از طرفی کم‌کاری نهادهای داخلی در این پرونده نیز جای تأمل دارد و اگر دیپلماسی ما و ستاد حقوق بشر قوه قضائیه به بهترین نحو ممکن به وظایف خود عمل می‌کرد، امروز شاهد بروز چنین اتفاق‌هایی در کشور نبودیم که به آسانی فرزندی را از پدرش جدا کنند و به کشور دیگر ببرند و دست هیچ فردی نیز به آن‌ها نرسد.


« داستان زندگی مهدی آرپادرئی یکی از ده‌ها داستانی است که در آن حقوق ایرانی‌ها در سطح بین‌الملل تضییع می‌شود و امیدواریم تا با اقدامات به‌جا و به‌موقع مسئولان دیپلماسی کشور و مسئولان امور بین‌الملل قوه قضائیه دیگر شاهد بروز پرونده‌هایی نظیر پرونده مهدی آرپادرئی نباشیم.»


پیوست/ ترجمه حکم دادگاه اتریشی که حق مکالمه اسکایپی مهدی آرپادرئی با فرزندش، فرهاد را سلب می‌کند:







انتهای پیام/4110/


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب