چه کسی حق نقد ادبی دارد و چه میزان از انتقادهای امروز منطقی و علمی است؟!
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، روزانه آثار زیادی در حوزه ادبیات در بخشهای داستان و شعر منتشر میشود. با انتشار هر اثر ادبی اظهار نظر درباره آن از طرف علاقمندان به ادبیات تا منتقدان، نویسندگان و خبرنگاران و ژورنالیستها آغاز میشود و هر کس به روشی که برایش امکان دارد نظر خود را درباره کتابی که خوانده منتشر میکند.
اغلب مردم، ذوق را ملاک سنجش آثار ادبی دانستهاند و به همین دلیل است که غالباً در میان مردم در تعیین بهترین شاعر یا نویسنده اختلاف نظر وجود دارد. اما آیا آثار ادبی همه در یک سطح هستند؟ هر اثری که به تیراژ بالا دست پیدا کرده است و مورد توجه عموم قرار گرفته از لحاظ ادبی اثر با کیفیتی است؟ چه کسی حق دارد قاضی میدان آثار ادبی باشد؟ این قاضی چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
بستن حلقه منتقدان یک نوع فاشیسم است
مجتبی گلستانی نویسنده و منتقد ادبی در پاسخ به این سؤال که چه کسی حق دارد نقد ادبی انجام دهد و منتقد کیست به خبرنگار آنا میگوید: «کلمه نقد را اگر در یک معنای وسیعش و به معنای فلسفیاش بگیریم، نه فقط نمیتوانیم بگوییم که چه کسی حق دارد نقد کند و چه کسی حق ندارد نقد کند، باید بگوییم همه وظیفه دارند نقد کنند. یعنی حتی یک معنای موسعش هم نمیتوانم بگویم، به معنای دقیق کلمه اصلاً کار همه ما این است که همه چیز را نقد کنیم. بنابراین اصلاً خود این نکته که آدمها بگویند فلان آدم حق ندارد نقدی بنویسد یا فلان آدم حق دارد نقدی بنویسد و نقد کند این خودش اشتباه است. اگر دقت بکنیم پشت این رفتار یک نوع فاشیسم نهفته است».
وی با بیان اینکه وقتی که باب نقد بسته میشود، عدهای میتوانند حرف و خواسته خودشان را به عنوان حق و حقیقت جا بزنند، ادامه میدهد: «اصل و اساس و جمله خیلی کلیدی «برابری» است. ما همه برابریم و برابریم که نظرمان را بدهیم. اینکه واکنش روشنفکرها، جامعه و کسانی که در یک حوزهای تخصص دارند، مثلاً در حوزه ادبیات کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند نسبت به حرف ما چیست، آن یک بحث است ولی اینکه همه ما صلاحیت داریم حرف بزنیم یک حرف دیگر است».
منتقد باید هم اهل نظر باشد هم اهل عمل
قاضی آثار ادبی به لحاظ علمی منتقد است. منتقد باید با دید و وجدان علمی و دور از هر نوع نظر شخص و با میزانهای منطقی و علمی به کار نقد و نقادی بپردازد و نقد خود را از هر نوع شائبه غرضورزی دور نگه دارد و خود را به ابزار نقد اصولی مسلح کند.
حسن صنوبری، شاعر و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار آنا با طرح مسئله «چه کسی بهتر است نقد کند» یا «چه کسی باید نقد کند» درباره منتقد آرمانی و ایدهآل میگوید: «وقتی آدم در حوزه ادبیات و هنر چند سالی نفس بکشد، با اهالی دانشگاه رفتوآمد کند، با اهالی ادبیات خلاقه رفتوآمد بکند، میبیند آن کسی که بهتر است نقد کند باید دو تا ویژگی داشته باشد و آن اینکه هم اهل نظر باشد هم اهل عمل. کسی باشد که اولاً بتواند نظریهای داشته باشد، نظریههایی را بداند، ذهن نقادانه و فلسفی داشته باشد و اهل پژوهش باشد که این ویژگیها برای بعضی در دانشگاه محقق میشود. دوماً خودش اهل عمل باشد، در هر هنری، اگر سینماست، یک مقدار سینماگر باشد. اگر شعر است، خودش اهل شعر باشد، اگر متن خلاقه است، خودش اهل آفرینش متن ادبی باشد».
آراز بارسقیان نویسنده و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار آنا با تأکید بر جمله «هیچکس حق نقد ندارد، همه حق نقد دارند» معتقد است بین نقد و نظر تفاوت بسیاری وجود دارد. وی در تشریح این تفاوت عنوان میکند: «سقراط میگوید هر نظری دوست دارند بدهند، من با نظر آنها چه کار دارم؟ نظر آنها نسبت به چیزها اساسش توهم و وهم است. چیزهای متوهم هم نظر دادن راجع به آنها، توهم مضاعف میآورد. میشود سایه. ما با آنها کاری نداریم. درسهای سقراطی خیلی واضح است».
این منتقد ادبی میافزاید: «مسئله اصلی ما نقد تخصصی است. تخصص داشتن در نقد یک فرآیند است. خودش یک فهم طولانی است. نیازمند به حداقل ۶ تا هفت ماه کار ابتدایی دارد. خب آن کار ابتدایی را چه کسی باید انجام دهد؟ طبیعتاً منتقد باید انجام دهد».
جامعه ادبی ما تحمل ملایمترین نقدها را هم ندارند
منتقد ادبی به اندازه صاحب اثر باید دارای ذوق و خلاقیت باشد، با این فرق که نویسنده و شاعر ضرورتاً اهل فضل و به صورت خودآگاه آشنا به همه فوت و فنهای علوم ادبی نیست. حال آنکه منتقد ادبی باید دقیقاً به علوم ادبی آشنا باشد تا از آنها به عنوان ابزاری در تجزیه و تحلیل عوامل برتری و جایگاه آن اثر ادبی بهره گیرد. از سوی دیگر منتقد گاهی به عنوان واسط بین نویسنده و خواننده عمل میکند و باعث میشود تا خواننده متون طراز اول را به سبب برجستگی و تازگیشان که معمولاً با ابهام و اشکال همراهاند فهم کند.
صنوبری در تشریح مواجهه منتقد با آثار ادبی و جایگاه نقد ادبی در فضای ادبیات بیان میکند: «جامعه ادبی ما تحمل ملایمترین نقدها را هم ندارند و راهش هم این است که این نقدهای ملایم اتفاقاً محکمتر شود و آن آدم منتقد مرتب صدایش را رساتر کند و محکمتر پای کارش بایستد. آن آدمی که همانطور که گفتم نقد درست انجام میدهد، نه نقدی که مثلاً از یکی پول گرفتهام دیگری را بزنم. آن کسی که نقد درست میکند، باید رسانهها هم او را کمک کنند که بتواند حرف بزند وگرنه زبالهها بستهبندی شیک میشوند و در سفره مردم قرار میگیرند. منتقد است که کار ضعیف و یا سرقت ادبی را تشخیص میدهد نه مردم. کارشناس متن و منتقد حرفهای ادبی باید بیاید بگوید کتاب فلان که اتفاقاً کتاب خیلی پرفروشی شده، کتاب بدی است».
کلاس و کارگاه تربیت منتقد نداریم
هنر رماننویسی هنری تازه وارد در ایران است و به گفته کارشناسان هنوز در خلق آثار ادبی در این شاخه راههای زیادی را باید طی کنیم بنابراین واضح و مشخص است برای رسیدن به جایگاه مورد قبول و اثرگذار در نقد داستان و رمان هم راه سخت و درازی را باید طی کنیم. اما در حوزه شعر با اینکه قدمتی به بلندای زبان فارسی داریم؛ نقد شعر فارسی در وضعیت مطلوبی نیست. نبود فضای نقد جدی و مناسب موجب تولید و نشر آثار بیکیفیت در شعر فارسی شده است. جای نقدهای تخصصی، دقیق و به دور از تعارفات و رودربایستیها در فضای شعر فارسی حس میشود نقدی که میتواند کمک فراوانی به شاعران نوقلم و نوپا بکند و چراغ راه مسیر آینده ادبی آنها باشد.
علیرضا بدیع شاعر و منتقد ضمن بیان اینکه نقد باید دارای مؤلفههای مستدل، علمی، منطقی و مؤدبانه باشد و درعینحال گزنده، محکم، راسخ و استوار باشد، عنوان کرد: درهرحال باید بپذیریم که وقتی نقد از جانب منتقد یا ناقد صادر میشود، تلخ است و به مذاق خیلیها خوش نمیآید چون احساس میکنند که بر او تاخته شده و قصد تحقیر و تخریبش را دارند، درصورتیکه نقد تحقیر هنرمند نیست. درنتیجه هنرمند مقابل صحبت منتقد گارد و جبهه میگیرد و اگر صحبت منتقد خیلی لطیف و مهربانانه و مشفقانه باشد اصلاً بهایی برای آن قائل نخواهد شد.
وی خاطرنشان کرد: متأسفانه در کشور ما چون فرهنگ نقد وجود ندارد چیزی به اسم منتقد هم وجود خارجی ندارد. همه ما توهم داریم که کار نقد میکنیم. اساساً چیزی به اسم منتقد فعلاً وجود ندارد، حتی دانشگاه، کلاس و کارگاه تربیت منتقد هم وجود ندارد، این است که نه نقد درستی شکل میگیرد و نه مردم پذیرای نقد هستند.
در فضای رسانهای و ادبی ایران مرسوم است که در ستایش از نثرهای ادبی و انشایی و در عیبجویی از طنز استفاده میکنند. حال آنکه نقد ادبی اولاً در اساس ربطی به ستایش و عیب جویی ندارد و گاهی هدف فقط تحلیل اثر است و ثانیاً در مواقع مدح و هجو هم باید سخن روشن و جنبه استدلالی داشته باشد. در کشورهایی که نقد ادبی به روش صحیح و اصولی رواج و اهمیت بیشتری دارد وضع نویسنده، شاعر، نشر، مطبوعات و جریانات فرهنگی معمولاً بسامان است. حق به حقدار میرسد و متقلبان فرهنگی کمتر مجال سوءاستفاده مییابند.
انتهای پیام/4028/پ
انتهای پیام/