سلام گرم فنیها به علوم انسانی
تمام شد دوره و زمانهای که بچه یا باید پزشک میشد یا مهندس! با نگاهی به آمار تغییر رشته می توان به آسانی این ادعا را تایید کرد. مطابق تحقیقات آماری گروه آماری دانشگاه شهید بهشتی، تعداد دانشجویانی که در بازه زمانی سالهای 82 تا 92 در مقطع بعد از کارشناسی از رشتههای فنی و مهندسی و علوم پایه به سراغ علوم انسانی میروند 7 برابر شده است.
تا چند سال قبل، جامعه دانش آموزان علوم انسانی را در گروه درسنخوانهای تنبل دستهبندی میکرد. حالا بسیاری از دانشجویان وقتی مدرک لیسانس مهندسی و فنی را به دست میآورند، احساس میکنند دنبال علاقه واقعیشان نرفتهاند و باید راهشان را به سمت یکی از رشتههای علوم انسانی کج کنند.
به گزارش گره دانشگاه خبرگزاری آنا، این آمار جدید را کارگروه مشورتی ستاد راهبری اجرای نقشه جامع علمی کشور ارائه داده و این توضیح را اضافه کرده که دانشگاههای صنعتی شریف و علم و صنعت، کانون اصلی جریان مهاجرت دانشآموختگان فنی و مهندسی و علوم پایه به علوم انسانی هستند. این تغییر رویه نشان میدهد بسیاری از دانشجویان این رشتهها به آنچه خواندهاند، راضی نشدهاند.
اوضاع جوی نگذاشت...
محسن، دانشجوی اهل اصفهان که تغییر رشته از ریاضی محض به پژوهش هنر را تجربه کرده است میگوید جو اجتماعی درباره رشتههای دبیرستانی و نگاه منفی به علوم انسانی در تغییر مسیر ناگهانیاش بیتاثیر نبوده است. او درباره تصمیمش میگوید: «علاقه من در دوره راهنمایی و دبیرستان به علوم انسانی بود اما آن موقع که انتخاب رشته میکردم به دلیل جوی که درباره رشته ریاضی وجود داشت، واردش شدم. همه تصور میکردند بچههایی که ریاضی میخوانند باهوشترند. از لحاظ ترتیب اولویت برای انتخاب همه ریاضی، بعد تجربی و بعد علوم انسانی و هنر را در نظر میگرفتند. اگر درسشان خوب بود حتما ریاضی را انتخاب میکردند و دیگر مهم نبود به چه چیزی علاقه دارند. البته من در خانوادهای بزرگ شده بودم که به ادبیات و علوم انسانی و جامعهشناسی و فلسفه علاقهمند بود. با این حال یک اجبار اجتماعی بود که باعث شد علوم انسانی را انتخاب نکنم. به بچههای انسانی این انگ میچسبید که نتوانستهاند رشتههای دیگر را انتخاب کنند؛ در حالی که منطقی برای این حرف وجود ندارد.»
محسن بعد از اینکه در دانشگاه لیسانس ریاضی محض را تمام کرده تصمیم گرفته است روی اجبارهای اجتماعی را کم کند و برای کارشناسی ارشد سراغ رشتهای که دوست دارد برود: «در دوره ارشد متوجه شدم، میشود تغییر رشته داد و این کار را کردم چون با چیزی که میخواندم راضی نمیشدم. در دانشگاه زاهدان پژوهش هنر قبول شدم. با اینکه میدانم در این رشته به دلیل شناخت کمی که مردم دارند فرصت شغلی کم و محدود است اما به این امیدم که بالاخره بتوانم کاری که دوست دارم را انجام بدهم.»
دغدغههای قدیمی
سارا دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی است؛ اما این دومین بار است که دانشجوی کارشناسی ارشد شده است. یک بار این دوره را در رشته قبلی خودش یعنی مهندسی کامپیوتر گذرانده و حالا تصمیم گرفته است دنبال علاقه واقعیاش برود. البته رشته قبلیاش را هم دوست دارد: «نه این که رشتهام را دوست نداشتم، ولی موضوعاتی که در ذهنم بود چیزهای دیگری بود. پشیمان نیستم که مهندسی خواندم. اما حالا میخواهم دنبال دغدغههای دیگرم بروم. من ترم اول جامعهشناسی هستم اما از همین حالا میدانم پایاننامهام چیست و قرار است بعدش چه کار کنم. چون آن قدر به موضوعاتی که در ذهنم هست فکر کردهام که میدانم چی به چی است. شاید ارشد قبلی را همراه موج دوستانم که وقتی لیسانسشان تمام شد شروع به درس خواندن برای ارشد کردند، خواندم ولی این بار میخواهم هدفمند پیش بروم.»
او میگوید دید منفی نسبت به علوم انسانی در خانواده او هم وجود داشته و در دبیرستان اصلا اولویتش این رشته نبوده است: «برادرم و خواهرم ریاضی خوانده بودند و من اصلا بدون این که زیاد فکر کنم ریاضی را انتخاب کردم. بعد هم عاقبت کار آدم در رشتههای مهندسی و فنی بیشتر معلوم است تا رشتههای علوم انسانی. با این حال تصمیم گرفتم تغییر رشته بدهم.»
چرخش 180درجه
تحقیقات دانشگاهی هم گفتههای این دانشجویان را درباره علاقه کم دانشآموزان به علوم انسانی در مقطع دبیرستان تایید میکند. به گزارش آنا، یک تحقیق در سمنان درباره «بررسی علل گرایش کم دانشآموزان دختر مستعد به رشته علوم انسانی» نشان داده است رابطه بین تیپ شخصیتی، بیاطلاعی از وضعیت بازار کار و ارزیابی دانشآموزان از منزلت اجتماعی علوم انسانی با انتخاب رشته تحصیلی دانشآموزان در دبیرستان ارتباط دارد و همین موارد باعث میشود گرایش آنها به علوم انسانی کمتر از بقیه رشتهها باشد.در واقع آنها آشنایی خاصی با این رشته و آیندهاش ندارند.
در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا به دانشآموختگان این رشته طور دیگری نگاه میشود. یک تحقیق دیگر درباره «عدم گرایش جوانان به علوم انسانی» نشان داده نگاه نادرست به این رشته در جو منفی اجتماعی در قبال آن بیتاثیر نبوده است.
آزاده سفّارصفت و همکارانش این تحقیق را در کنگره علوم انسانی ارائه کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که: «مسئولان آموزشی احساس میکنند تدریس فیزیک و شیمی و ریاضی نیاز به نگرش و روش علمی دارد و مدرسین این دروس حتماً باید متخصص باشند، ولی چنین تصوری در مورد دروس علوم انسانی وجود ندارد. جایگاه رشتههای علوم انسانی و اقتصادی در نظام فرهنگی ایران پایین است که کاملا فرهنگ خلاف آن در کشورهای پیشرفته دنیا برقرار است و بسیاری بر این عقیدهاند که یکی از کلیدیترین ریشههای عقبماندگی همین است. در کشورهای صنعتی علاقه مردم به انتخاب رشتههای بازرگانی، مدیریت و اقتصاد بالاتر از رشتههایی است که در ایران به عنوان بهترین رشتهها شناخته میشوند. ارزشگذاری غلط و منجمد در نظام آموزشی ایران منجر به آن شده است که ارزش رشته نه بر اساس نیاز فرد یا اجتماع، بلکه بر اساس معیارهای فرهنگی غلط تعیین شود.»
با وجود استقبال کمتر در مدارس، امادر دانشگاهها تعداد دانشجویان علوم انسانی از رشتههای دیگر بیشتر است. آمار اردیبهشت امسال میگوید 4/4 میلیون دانشجو در کل کشور در حال تحصیل هستند که 45 درصد آنها دانشجوی رشتههای علوم انسانی هستند. این اختلاف تعداد در مقاطع بالاتر بیشتر هم میشود و بخشی از دانشجویان رشتههای دیگر تغییر مسیر میدهند و در میانه راه تصمیم دیگری میگیرند.
انتهای پیام/
انتهای پیام/