اقتدار سیاسی و نظامی ایران؛ عامل فرار آمریکا از منطقه/تحلیل غلط برخی داخلیها باعث افزایش تحریمها شد
گروه بینالملل خبرگزاری آنا: منابع خبری غربی تصاویر ماهوارهای خروج بمبافکنهای آمریکا از منطقه را منتشر کردند. این در حالی است که 20 اردیبهشت سال جاری و در بحبوحه تنشها میان ایران و آمریکا، بوقهای رسانهای غرب از استقرار چهار بمبافکن بی-52 آمریکا در قطر خبر دادند که سر و صدای زیادی به پا کرد.
جدیدترین تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که این چهار فروند بی-52 پایگاه قطر را بی سر و صدا ترک کردهاند و به نظر میآید وارد جزیره «دیهگو گارسیا» در اقیانوس هند شدهاند.
در واقع خبر استقرار این چهار بمبافکن در راستای جنگ روانی آمریکاییها علیه ایران انجام شده بود، زیرا یگانهای مختلف پروازی آمریکا به صورت دورهای در نقاط مختلف جهان حضور پیدا میکنند که این اتفاق، یک امر عادی است.
دراینباره گفتگویی با سیدمحمد مرندی، کارشناس امور بینالملل ترتیب دادهایم که در ادامه تقدیم میشود.
آنا: آمریکاییها به دنبال مانور رسانهای حمله به ایران بودند و حضور عادی بمبافکنهای بی-52 خود را با آب و تاب بیان کردند، ولی دو روز پیش به ناگاه، بیسر و صدا آنها را از منطقه خارج کردند. علت این تغییر رویکرد چیست؟
مرندی: از ابتدا مشخص بود حمله به ایران جدی نبوده و نیست و این موضوع نه در دولت کنونی آمریکا و نه در دولت اوباما پیگیری نشده است. واشنگتن برای ایجاد فضای روانی علیه ایران، در منطقه و حتی داخل آمریکا چنین فضاسازی رسانهای ایجاد کرد. آنها به خوبی میدانند که هزینه جنگ علیه ایران برای آمریکا غیرقابل تصور است و جنگی نیست که آنها در آن پیروز شوند.
البته این به آن معنی نیست که در صورت بروز چنین تقابلی خسارتهای جدی به ایران وارد نشود، بلکه یقیناً هزینهاش برای آمریکا و متحدان منطقهای این کشور ازجمله عربستان غیرقابل تحمل خواهد بود. در واقع در چنین تقابلی این رژیمهای کوچک منطقهای هستند که به خاطر وابستگی شدیدشان به نفت و تکیه بر یک فرد حاکم ساقط میشوند، زیرا تحمل وقوع جنگ را ندارند و اگر این رژیمها سقوط کنند، کل پروژه آمریکا در منطقه از هم فرومیپاشد. از این رو، موضوع جنگ در دولت آمریکا هیچ وقت جدی نبوده است و وقتی که بمبافکنهای بی-52 وارد منطقه شدند نیز موضوع جنگ جدی نبود و مطمئن بودیم که این بمبافکنها در نهایت از منطقه خارج میشوند. کما اینکه در گذشته هر زمان یک ناو هواپیمابر آمریکایی وارد خلیج فارس میشد، شاید بیش از 10 بار آن را رسانهای میکردند، ولی وقتی خلیج فارس را ترک میکنند هیچ اطلاعرسانیای انجام نمیشود. این در حالی است که اگر اخبار را رصد کنید به نظر میآید آمریکاییها تاکنون 100 ناو هواپیمابر وارد خلیج فارس کردهاند، در حالی که به هیچ عنوان اینگونه نیست.
حضور آمریکا در دهههای اخیر به ویژه در این روزها که چند هواپیمای بمبافکن وارد منطقه شده بود، غیر قابل توجه بوده است. آمریکا اگر بخواهد برای جنگ با ایران واقعاً نیرو اعزام کند، باید یک میلیون سرباز منتقل کند که در درجه نخست چنین امکانی را ندارند و دوم اینکه اقتصادشان چنین اجازهای نمیدهد. از سوی دیگر این موضوع باعث میشود چین بتواند به راحتی تایوان را بازپس بگیرد و روسها به راحتی بتوانند اوکراین در اروپای شرقی را ضمیمه خود کنند؛ یعنی آمریکاییها نمیتوانند هر کاری میخواهند انجام دهند و دنیا، دنیای 20 یا 30 سال پیش نیست.
آنا: آیا این امکان وجود دارد آمریکا پایگاههای خود در منطقه را به بهانه انتقال نیرو به نقاط دیگر به کشورهای میزبان ازجمله قطر (پایگاه العدید) واگذار کند یا اینکه بخواهند هزینه حضور خود را از اعراب بگیرد؟
مرندی: طبیعتاً آمریکاییها به خاطر اینکه هژمونیشان رو به افول است و قدرت سابق را ندارند، توان ماندن در سطح فعلی در منطقه، چه در قطر و چه در نقاط دیگر را برای همیشه ندارند. در این میان مشکلی که وجود دارد این است که رژیمهای منطقهای وابسته به آنها نیز به دلیل جنگ یمن و مداخلاتشان در سوریه، شمال آفریقا، عراق و ... وضعیت اقتصادی خوبی ندارند؛ بنابراین ماندن آمریکا در منطقه پر هزینه است.
از نظر من ماندن آمریکا در منطقه تهدید نظامی جدی برای ایران بهشمار نمیرود زیرا آمریکا قصد جنگ ندارد، به ویژه اینکه اگر جنگ کند، تأسیسات نفتی، گازی و زیرساختهای تمام کشورهایی که از آمریکا در منطقه حمایت میکنند، از بین میرود و اتفاقاً همه آنها در دسترس ایران هستند.
آنا: اقتدار نظامی یا دیپلماسی سیاسی؛ کدامیک در شکست راهبرد فشار حداکثری آمریکا علیه ایران بیشترین تأثیر را داشته است؟
مرندی: راهبرد فشار حداکثری آمریکا مدتهاست شکست خورده، اما این به معنای آن نیست که فشار بر مردم کم شده و زندگی برای مردم سخت نشده است.
معتقدم اقتدار نظامی و دیپلماسی سیاسی با هم باعث شکست این راهبرد آمریکا شده است. طبیعتاً اگر نیروهای مسلح و به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تحولات اخیر منطقه و خلیج فارس حضور قدرتمندی نداشتند، دیپلماسی فایدهای نداشت. بنابراین طبیعتاً از همه چیز مهمتر، قدرت دفاعی و اراده کشور برای دفاع از تمامیت ارضی است. ولی دیپلماسی ما بسیار قوی عمل کرده و سفر اخیر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان به آمریکا و چند مصاحبهای که انجام دادند تأثیرات مهمی به دنبال داشته است و بیدلیل نیست که وی را تحریم کردند. تحریم ظریف اقدامی غیرمنطقی و احمقانه بود که از سوی آمریکاییها انجام شد و هر انسان عاقلی دلیل این کار آنها را در تأثیرگذاری ظریف میداند و در نهایت به ضرر خودشان تمام میشود، زیرا وزارت امور خارجههای سراسر جهان، دولتها و افکار عمومی جهان، این را نمیپذیرد و این موضوع باعث انزوای بیشتر آمریکا میشود، کما اینکه تحریم سپاه نیز یک اقدام احمقانه بود که فقط باعث افزایش تنش در خلیج فارس شد، بیمههای کشتیها را افزایش داد و دشمنان ما همچون عربستان بیشتر از ما از این وضعیت لطمه میبینند. بنابراین رفتار آمریکاییها که همیشه با هدف ضربه زدن به جمهوری اسلامی انجام شده در بسیاری از موارد به خودشان ضربه بیشتری زده است.
آنا: یکی از ضربههایی که آمریکاییها خوردند، در موضوع خلیج فارس بود که در تشکیل ائتلاف موسوم به «حفظ امنیت ناوبری دریایی» تنها ماندند و به جز انگلستان و چند کشور دیگر از سوی سایر کشورها حمایت نشد.
مرندی: انگلستان و کشورهایی که برای تشکیل ائتلاف به آمریکا پیشنهاد دادهاند، نیروی دریایی درخوری ندارند و حتی اگر وارد منطقه میشدند، تهدیدی برای ما بهشمار نمیرفتند. به عنوان نمونه اگر نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران چه ارتش و چه سپاه اراده میکرد که یک نفتکش یا کشتی باری را متوقف کند، حتی اگر در کنارش یک کشتی انگلیسی یا آمریکایی بود، فکر میکنید آنها حاضر بودند به سمت ما تیراندازی کنند؟ هرگز این کار را نمیکردند به ویژه اینکه نیروهای مسلح ایران از ساحل پشتیبانی میشوند؛ بنابراین حضور داشتن یا نداشتنشان تأثیری در اراده ایران ندارد و فقط هزینه خودشان را بالا میبرد.
کشورهایی که با تشکیل ائتلاف آمریکا مخالفت کردند، اقدام عاقلانهتری انجام دادند و ثابت کردند قدرت نفوذ آمریکا محدودتر از چیزی است که خودش تصور میکرد، زیرا آمریکا وقتی قصد کرد چنین ائتلافی ایجاد کند، تصور میکرد کشورهای دیگر هم به این ائتلاف میپیوندند، ولی نپیوستند.
آنا: قدرت بازدارندگی ایران و هراس کشورها از وارد شدن به دایره تقابل با کشورمان را چه اندازه در تصمیم کشورهایی که به ائتلاف آمریکا نپیوستند تأثیرگذار میدانید؟
مرندی: 100 درصد مؤثر بوده، زیرا آنها نمیخواهند در برابر ایران قرار بگیرند و میدانند کشورمان از سالی که آمریکاییها وارد جنگ با عراق شدند و این جنگ غیر قانونی را راه انداختند، در حال آماده کردن خودش برای جنگ است. ایران پایگاههای زیرزمینی فراوانی در کنار ساحل خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان دارد و خودش را برای چنین روزی آماده کرده است و شلیک موشک به پهپاد فوق پیشرفته «گلوبال هاوک» آمریکا نشان داد ایران هم فناوری و هم اراده لازم را در اختیار دارد. به همین دلیل اروپاییها میدانند که ورود چهار فروند کشتی به خلیج فارس هیچ تأثیر مثبتی ندارد و فقط باعث میشود خودشان به دردسر بیفتند و هزینههایشان حتی در شرایط عادی بالاتر رود.
آنا: با توجه به این اوصاف، راهبرد آینده آمریکا برای منطقه به چه صورت خواهد بود، آیا به سیاست کنونی ادامه میدهند یا سیاست دیگری در پیش میگیرند؟
مرندی: تصور من این است که آمریکا به خاطر حرفهای منافقان، سلطنتطلبها و افراد ضد نظام چه در داخل و چه در خارج به فکر افزایش تحریمها علیه ایران افتاد و بر مبنای تحلیل غلط آنها، سعودیها و صهیونیستها فکر میکردند با شدت دادن تحریمها، ایران ظرف مدت چند ماه از هم فرو میپاشد یا پرچم سفید بلند میکند. تحلیلشان کاملاً احمقانه و غلط بود، اما مشکلی که ایجاد شد این است که این مسیر بدون در نظر گرفتن راه خروج، طراحی شده است.
بنابراین آمریکاییها یا مجبورند همین سیاستهای احمقانه فعلی خود را ادامه دهند که به این منجر میشود که ایران نیز متقابلاً فشار بیاورد که البته ایران هم این ظرفیت را دارد. همین مورد عقبنشینی رژیم امارات را نگاه کنیم، کافی است به این درک برسیم که ایران توانایی و ظرفیت مقابله را دارد. گزینه دیگر این است که آمریکاییها مجبور شوند به نوعی عقبنشینی کنند که اگر این کار را بکنند برای ترامپ خیلی بد خواهد شد، لذا تصور چنین چیزی سخت است. بههرحال حکومت فعلی آمریکا خیلی قابل پیشبینی نیست. نکته پایانی اینکه در کشاکش راهبرد فشار حداکثری، افزایش فشار ایران تأثیر بیشتری در معادلات منطقه داشته تا فشار آمریکاییها.
انتهای پیام/4106/4033/
انتهای پیام/