گریه اصلاحطلبان برای مرمت مقبره بهاییان/ «ملکالمتکلمین» مشروطهخواه یا بهایی بود؟
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری آنا، به مناسبت 14 مرداد مصادف و سالروز صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدینشاه قاجار، حقایقی از زندگی یکی از شخصیتهایی که سالها به اسم مشروطهخواهی معروف شده و داستانهای درباره وی اعلام میشود. حتی کار این شخص بسیار بالا گرفته و برای بازسازی مقبرهاش در تهران جنجال شورای شهر تهران درصدد انجام آن است. این فرد ملک المتکلمین نام دارد.
گفتنی است؛ شورای شهر اصلاحطلبا تهران مرمت مقبرهای به نام شهدای قلم مشروطه یعنی میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و ملک المتکلمین را آغاز کردهاند.
«میرزا نصراله بهشتی» متولد(1239 هجری شمسی)، ملقب به «ملک المتکلمین»، فرزند «میرزا محسن بهشتی» در اصفهان متولد شد. در 33 سالگی به هند سفر کرده و اولین رسالهاش به نام «من الخلق الی الحق» با سرمایه تجار زرتشتی هند، چاپ شد که به دلیل موهن بودن، اعتراض شدید مسلمانان بمبئی را برانگیخت و باعث شد به ایران برگردد. در ایران هم تماس او با «ازلیان» که فرقهای منشعب از بابیه بود، حساسیت برانگیز شد.
بر اساس این گزارش؛ ازلیها، بابیهایی بودند که بعد از مرگ مؤسس بابیه، از «میرزا یحیی نوری (صبح ازل)» پیروی میکردند و با طرفداران «حسینعلی نوری(مؤسس بهائیت)» دشمن بودند. ازلیان در آن دوره به نوعی شکل اپوزیسیون به خود گرفته بودند و همین باعث شده حتی امروزه نیز بدون توجه به هدف حقیقیشان که در ادامه بیان میشود، در زمره روشنفکر و طرفدار مردم مورد تجلیل قرار گیرند.
«علیمحمد شیرازی»، معروف به «باب»، بشارت ظهور شخصی به عنوان «من یظهر الله» داده بود، صبح ازل هم به عنوان جانشین باب، معتقد بود «من یظهر الله»، با فرو پاشیدن بساط سلطنت قاجار، راه تسخیر تمامی جهان را در پیش میگیرد. این تفکر، بابیان ازلی را به یکی از فعالترین گروههای ایران، در دوران سلطنت ناصرالدین شاه به بعد، مبدل ساخت. مبارزه ازلیان بر دو محور «رقابت سیاسی با دربار» برای سقوط قاجار و استقرار ازلیان بر حکومت و «رویارویی اعتقادی با علمای شیعه» برای کمرنگ کردن نقش راهبردی روحانیت و اسلام به عنوان مهمترین عامل بازدارنده در گسترش مبانی اعتقادی بابیان، قرار داشت.
ملکالمتکلمین نیز با چنین دیدگاهی به کمک یکی از پسران ناصرالدینشاه، «مسعود میرزا» ملقب به «ظلالسلطان»، به اصفهان رفت. حمایت ملکالمتکلمین از ظلالسلطان در راستای همراهی با نهادهای قدرت، برای به سقوط کشاندن دربار قاجار بود، به طوریکه در این راه حاضر شده بود با ظلاسلطان یعنی بدنامترین و خونخوارترین فرد خاندان قاجار همراهی کند. ظلالسلطان در دوران فرمانروایی 34 سالهاش بر اصفهان، بیش از ۵۰ اثر و بنای هنری و تاریخی آن شهر را ویران کرد، به صورتی که اصفهان در دوره حکمرانی وی، بیشتر شکوه و زیبایی خود را از کف داد. علاوه بر خسارتهای اینچنینی، به دلیل شکار عجیب و بیرویه او و سپاهیناش، نسل بسیاری از جانداران در ایران منقرض شد.
ملکالمتکلمین فردی ازلی بود که همواره بهعنوان تجددطلبی، بر عقاید ازلیاش تأکید میکرد. با این حال، زد و بند بسیاری با صاحبان قدرت داشت و از شاهزاده ستمپیشهای چون ظلالسلطان حمایت میکرد. بعد از مدتی ملکالمتکلمین به تهران رفته و در جنبش عدالتخانه سوار بر موج اعتراضات مردمی، هویت واقعیاش را پنهان کرد. او برخلاف مقالات توهینآمیز سابقش به روحانیون، خود را همراه روحانیت نشان داد و حتی در مسجد برای خود منبری دستوپا کرد! حال آنکه بابیه، اسلام را به طور کامل منسوخ اعلام کرده و خود را صاحب دینی جدید میدانند. بنابراین، استفاده از منبر مسجد که مختص مسلمانان است، با هدف تغییر اعتقادات دینی و مقاصد سیاسی خاصی صورت میپذیرفت.
ملکالمتکلمین از یک سو، در پشت پرده با شاهزادههای قاجار بر سر قدرت و ثروت تبانی میکرد و از سوی دیگر، با پیوستن به نهضتهای مردمی، میکوشید حضوری پررنگ از خود نشان دهد. این رفتار از لژهای فراماسونری نشئت میگرفت که ازلیها از هستههای اصلی آن بودند.
او حتی نقش مخربی در نهضت مشروطه داشت و آن را به سمت ترور و سرکوب پیش برد. «عینالسلطنه» یکی از چهرههای عصر مشروطه درباره او مینویسد: «تمام نیت و همتش، معطوف به اغتشاش است. بیشتر مردم از حرکاتش بری شدهاند و مجموعه رفتارهای او منشأ آشوب و اغتشاش در کشور است.» همانطور که اشاره شد، اغتشاشات حاصل از برنامهریزی ملکالمتکلمین و انجمنهای مخفیاش، با به بنبست رساندن شرایط سیاسی کشور، موجبات اشغال ایران توسط روسیه و انگلیس را فراهم کرد. او حتی کتاب «رؤيای صادقه» را که آن را بر ضد علمای اصفهان نوشته بود، با کمک کنسولگری روس در همان کشور به چاپ رساند. «اردشیر جی ریپورتر»، افسر اطلاعاتی انگلیس در ایران نیز، از ملکالمتکلمین به عنوان یکی از «دوستان خوب» خود در ایران یاد میکند.
دوست صمیمی «ملکالمتکلمین»، «مجدالاسلام کرمانی» درباره وی میگوید: «طمع فوقالعاده و میل به جمع اموال در مزاج او رسوخی تمام داشت. گذشته از آن در عهد خود، پایدار نبود؛ بلکه خیلی ابنالوقت و از اهل این دوره بود. هرگز نمیتوانست از پول چشم بپوشد و هرگز حاضر نمیشد درباره دوستان خود استقامت ورزد، بلکه مکرر دیده شد که برای جزئی وجهی [مبلغ ناچیزی]، از دوستان خود اغماض میکرد.»
به همین دلیل از یک طرف با عناصر مشروطهخواه مراوده داشت و از طرف دیگر، برای شاهزادههای قاجار نظیر ظلالسلطان و سالارالدوله کارپردازی میکرد. وی حتی لحظاتی قبل از مرگ به محمدعلیشاه نیز پیشنهاد همکاری داد و التماس کرد تا او را نکشند.
او میافزاید: «اصولاً ما در حوزه مشروطه نیز مانند سایر عرصههای تاریخنگاری معاصر، بسیار ضعیف هستیم و کارهایی که انجام شده ناکافی است...غرضورزی هم در کار بودهاست. یعنی در برخی از کتابهای منتشرشده، تعمدی در کار است... تحریفهای آشکار هم کم نیست. برای مثال، دکتر مهدی ملکزاده در کتاب تاریخ مشروطه خود تا توانسته به سود پدرش، ملکالمتکلمین، اغراق و جعل کردهاست.
یک نمونه، مراسم افتتاح اولین جلسه مجلس مشروطه است. این جلسه با سخنرانی شیخ مهدی سلطانالمتکلمین از طرف ملت افتتاح شد. در آن زمان سلطانالمتکلمین به خطیب ملت شهرت داشت و مورد وثوق کامل مراجع ثلاث نیز بود.
ملکزاده این نطق مهم «سلطانالمتکلمین» را در کتابش بهنام پدرش، میرزانصراللهخان بهشتی (ملکالمتکلمین)، چاپ کردهاست. این یک جعل آشکار است. ملکالمتکلمین در این زمان، مطرود و بدنام بود. در میان مردم محبوبیت نداشت. به نام بابی شهرت فراوان داشت.
چگونه چنین آدمی میتوانست بهعنوان خطیب و سخنگوی ملت در افتتاح مجلس، لایحه بخواند؟ واقعاً چرا دو واعظ بزرگ و مؤثر انقلاب مشروطه، یعنی سلطانالمتکلمین و سلطانالمحققین، در تاریخ نگاری مشروطه، گمنام ماندهاند؟ امروزه چند نفر از کتابخوانان ما سلطانالمتکلمین را میشناسند، در حالیکه ملکالمتکلمین، شهرت فراوان دارد! در واقع، باید عرض کنم که بخش مهمی از کارنامه سلطانالمتکلمین خوشنام به سود ملکالمتکلمین بدنام مصادره شدهاست. شناخت موارد فراوانی از این دست به کار تخصصی سنگین و متکی بر اسناد نیاز دارد که متأسفانه انجام نشدهاست. بنابراین، ما هنوز یک دوره تاریخ جامع و مستند و علمی از انقلاب مشروطه در دست نداریم.»
به این ترتیب، نصراله بهشتی یا همان ملکالمتکلمین، نه یک روحانی مبارز، بلکه فردی فرصتطلب بود که به علت زیادهخواهی و درگیری با قاجار، مورد غضب محمدعلیشاه قرار گرفته و اعدام شد. با وجود چنین کارنامه مشخصی، در دو دهه اخیر سران فرقه بهائی، سرمایهگذاری قابل توجهی برای بازسازی چهرههای سیاسی متعلق به بابیت و بهائیت نمودهاند. بنابراین شایسته است مسئولین امر دقت و مطالعه جدیتری به عمل آورند تا فردی آشوبطلب و ضدمردمی را اسطوره معرفی نکنند. او یکی از مدیران انجمن باغ میکده زیر نظر لژ فرامانسوری بود.
انتهای پیام/4082/
انتهای پیام/