درمقابل لجبازی کودکان چکار کنیم؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، لجبازی بزرگترها وصله ناجوری است که ظاهر و باطن انسان را از اصالت و زیبایی دور میکند. لجبازی و ساز مخالف زدن کودکان را همه دیدهایم. گاهی کلافه شدهایم و گاه نیز به آن خندیدهایم. جالب اینکه هیچ یک از ما این رفتار را وصله ناجور کودک نمیبینیم و همین دلیلی است بر اینکه لجبازی جزئی از مراحل کودکی است. گذر از این مرحله هم برای کودک لازم است و هم برای والدین. آنقدر لازم است که اگر ساز مخالف کودکی خاموش بود، باید سازش را کوک کرد!
منممنمهای کودک از مراحل رشد اوست
از نظر والدین، نظر مخالف کودک برابر است با لجبازی که گاهی این لجبازی به قشقرق نیز ختم میشود. بیایید این رفتار را از نظر کودک نیز تعریف کنیم. او میگوید: «من به عنوان یک شخص حقیقی، رأی و نظر مستقلی دارم. پس خودم و نظرم را اثبات میکنم. همین.» واقعیت هم همین است. لجبازی نتیجه تقابل دو رأی و نظر است که هر کس بنا به صلاحدید خود در جهت اثبات رأی خود تلاش میکند.
لجبازی و منممنمهای کودک، از مراحل رشد اجتماعی و روانی است. پس مثل مراحل رشد جسمانی نیست که در یک سن خاص انتظار ظهور آن را داشته باشیم، بلکه دامنه پدیدار شدن و خاتمه آن نسبتاً زیاد است و صد البته که در کودکان مختلف این رفتار به صورتهای متفاوتی ظاهر خواهد شد. حتی در یک کودک نیز در موقعیتهای مختلف به صورتهای متفاوتی دیده میشود. مثلاً گاهی یک کودک به یک اعتراض قانع میشود، اما همین کودک در یک موقعیت دیگر دست از یک قشقرق اساسی برنمیدارد.
من به عنوان یک والد یا مربی چه وظیفهای دارم؟ اولین گام این است که بدانیم این طبیعت کودک است و دلیلی بر بیادبی یا گستاخی کودک نیست. گام دوم نیز این است که درخواست کودک را مد نظر قرار دهیم. واقعاً چه میخواهد؟ تمام خواهشهای یک کودک، محترم و قابل اجراست، مگر اینکه به خودش یا سایرین صدمهای وارد کند. اگر تمنای این موجود به حقیقت لطیف منطقی است، چراکه نه؟ اینجا این شمایید که دارید لج میکنید. حتماً در پی بهتر کردن حال خود باشید.
حواس کودک را پرت کنید
گاهی واقعاً نباید به او پاسخ مثبت داد و آن زمانی است که خطری خودش یا دیگران را تهدید میکند. اگر خوششانس باشید و با کودک مصری سر و کار نداشته باشید بهترین کار استفاده از تکنیک حواسپرتی است. لازم است به صورت آنی و با هیجان به سمت یک وسیله یا یک بازی بروید و سعی کنید توجه کودک را به این سمت جلب کنید. حتماً نزدیکترین فرد به کودک به لحاظ خونی، کودک را در آغوش بگیرد. میدانم خستهاید و کارهایتان مثل کوه روی هم انباشته شده است، اصلاً لجبازی برای همین مواقع است والا وقتی حال شما و کودکان خوب است که مسئلهای پیش نمیآید، اما باز هم دست از کار بکشید و بنشینید و او را بغل کنید و حواسش را به یک بازی، فیلم یا یک وسیلهای که کمتر در دسترس کودک بوده پرت کنید. قطعاً آرام میگیرد. البته اگر خوششانس باشید!
وقتی آرام گرفت، سریع به موضع قبلی بازنگردید. باز هم کنارش بمانید و وقتی شرایط یک ثبات نسبی پیدا کرد، آنگاه به کار خود بازگردید. یادمان باشد کارها همیشه هستند. هیچ چیز بدتر از دیر شدن یک قرار کاری یا آماده نبودن اسباب پذیرایی از مهمانها نیست، اما همینها نیز قابل جبران هستند. با یک عذرخواهی و لبخند میتوان بزرگترها را متقاعد کرد، اما چه کسی غیر از من یا شما پناه موجودی است که غیر ما هیچ چاره و پناهی ندارد؟
قشقرق برای کودک مانند آخرین فشنگ است. یعنی بعد از آن هیچ سلاحی ندارند. در برابر این حمله شجاعانه، تاکتیک ما چیست؟ باید بگوییم: «هیچ». آرام باشید. اگر کودک به شما اجازه میدهد، باز هم او را در آغوش بگیرید. در غیر این صورت از پرخاش و تهدید حقیقتاً اجتناب کنید.
پیشنهاد آغوش برای کودک لجباز و گریان
اگر شما تنها نباشید به احتمال زیاد کسی در اطراف پیدا میشود که نقش داروغه را بگیرد و یک تهدید جانانه را به کودک پیشنهاد دهد و به طور حتم کودک هم شیونهایش را عملیاتیتر میکند. مثلاً بیشتر داد میزند. اگر ناسزایی را بداند حتماً پیشکش میکند یا ممکن است شروع به ضرب و شتم کند. در اینجا نه به گونهای که به داروغه توهین کرده باشید، اما با بیانی مثل اینکه شوخی میکند یا ایشان حالش خوب نیست یا... به کودک اطمینان دهید تهدید او را اجرایی نمیکنید. وقتی کودک ما قشقرق میکند معنیاش این است که به لحاظ شرایط روحی بسیار مضطرب است.
تهدید و پرخاش نه تنها او را آرام نمیکند، بلکه او را وارد یک چرخه معیوب میکند که هم شرایط را برای ما سختتر میکند و هم برای او. ما تهدید میکنیم و او بیشتر شیون میکند و، چون بیشتر شیون کرده است، مورد خشم بیشتری قرار میگیرد. آنقدر که ما از برتری جسمی خود استفاده کرده و به نحوی کودک را آرام میکنیم و بعد هم مدعی میشویم که تا زور نباشد، آرام نمیگیرد!
بهتر است از همان ابتدا آرام و با مهربانی و با قاطعیت بگوییم: «من دوست ندارم گریههای تو را ببینم. پس بغلت میکنم و سرگرمی دیگری را پیشنهاد میدهم، اما اگر اصرار داری گریه کنی، خب گریه کن.» بدون اینکه به گریههای او توجه کنیم به سیر عادی زندگی و کارهایمان ادامه میدهیم، انگار که یک رادیو روشن است. پس همان قدر آرام و با حوصله باشید. بعد از دقایقی چند، دوباره آغوش را به او پیشنهاد میدهیم، اما تسلیم حرف او نمیشویم.
قرار نیست به کودکمان باج بدهیم
فراموش نکنید قرار نیست به او باج بدهیم. اینکه احساس کند از ترس فریادهای ناجوانمردانهاش ما به نوعی تسلیم او میشویم، شروع یک فاجعه است. شاید کمی گریه لازم دارد. بالاخره همه ما میدانیم کودک با گریه نمیمیرد و ناقصالخلقه هم نمیشود. اینجا دقیقاً همان جایی است که کودک باید حس کند شما از او بزرگتر هستید. باید حس کند شما هم به لحاظ قدرت و هم به لحاظ اخلاق، بزرگتر هستید. پس در حالی که وقار و ثبات خود را در «نه» گفتن حفظ کردهاید، همچنان با مهربانی با او برخورد کنید. بالاخره او خسته خواهد شد، اما نباید احساس کند طرد شده یا والدینش از او بیزار هستند.
هرگاه کودکتان کمی آرامتر شد، به او بگویید: «ما همچنان دوست داریم تو را به آغوش بگیریم.» نباید از تأثیر شگرف نوازش فرزندان غافل بود. این امر مهمی است که معصومین در صورت بیقراری و عصبانیت به ما توصیه کردهاند. در این میان اگر کودک شروع به زدن بزرگتر کرد، به او اجازه این کار را نمیدهیم. دستهایش را میگیریم و در حالی که نشستهایم به چشمانش نگاه کرده و به نحوی میگوییم که قصد زدن نداریم! اما به هیچ وجه مقابله به مثل نمیکنیم.
صبور باشید یا حتی ادای صبور بودن را دربیاورید
شاید بگویید گاهی در مهمانی هستیم یا جایی که به واسطه صدای کودک آرامش دیگران از بین میرود. چاره ما چیست؟ خیلی از والدین در چنین شرایطی سریع خود را خلع سلاح میکنند، اما بهتر است به اطراف خود نگاهی کنید. اگر امکان دارد شما و کودک به اتاق دیگری بروید یا از محدوده اطرافیان فاصله بگیرید و بگذارید آنجا شیون کند و شما به چیز دیگری مثل مطالعه، دیدن مناظر یا... مشغول باشید، اما بیکار نمانید و بگذارید داستان سیر طبیعی خود را طی کند و کودک حس کند گریههای او به حال شما هیچ تأثیری نداشته است. سخت است، اما اگر مضطرب باشید، این سختی دو چندان است. اما چاره چیست؟ میتوان از تربیت پاره جان گذشت؟ اگر الان وقتش نیست، پس کی؟
چنانچه شما در آن زمان خاص، صبور نبودید و تحمل کودک برایتان مشکل است، بهترین راه این است که فقط اظهار صبوری کنید. یعنی ادای صبوری کردن را دربیاورید. شاید در موقعیتی باشید که درون شما اثری از آرامش دیده نمیشود. این یک امر طبیعی است، اما همانطور که قرار نیست در این موقعیت به کودک لبخند بزنیم، قرار هم نیست تمام تنشهای درونمان را به رخ او بکشیم. از غلیان احساسات ناخوشایندمان به هر میزان که میتوانیم کم میکنیم. به کودک هشدار دهیم که من خیلی عصبانی هستم، اما مقابل شما واکنشی نشان نمیدهم. به همین میزان صبر نیز موفقیت بزرگی است. اصل صبوری این است که از درون نیز آنقدر مضطرب نباشیم، اما الان برای ما همین قدر ممکن است. پس به همین میزان دست از تلاش برنمیداریم.
خودتان را در برابر کودک لجباز کنترل کنید
واقعاً اگر قرار باشد کودک تمام احساسات خوب یا بد خود را بدون کنترل بروز دهد و ما نیز دقیقاً همین کار را کنیم، تفاوت ما و کودک در چیست؟ افرادی که اهل فریاد زدن و پرخاش هستند، در واقع به کودک میگویند که من هیچ کنترلی روی رفتار و خشم خودم ندارم. پس تو خودت را کنترل کن تا من اذیت نشوم! شما از گپ و گفت دوستان عقب ماندهاید یا عزیزی از گریههای کودکتان آزرده شده و انتقادی کرده است یا هزاران چیز دیگر که حالتان را ناخوش کرده است.
همین بخش لازم و ضروری برای وجود ما و شما بوده است. در تمام این مدت در حالی که به شدت عصبانی بودهاید سعی کردید آرام و صبور باشید. دیدگاه شما به کودک به عنوان یک مزاحم آرامش نبود بلکه به او به عنوان یک موجود لطیفی که در حال تلاش برای شکوفا شدن است، نگاه کردید. مثل خستگی و صبوری در زمان واکسیناسیون. آدم برای دو روز واقعاً در مشقت است، اما این سختی را برای آسایش آینده خودش و کودکش ضروری میداند.
هیچ گاه کودک را از خودمان محروم نکنیم
در این مدت ما یک حریف برای تمرین صبر داشتیم. در ابتدای راه فقط در مقابل یک کودک اظهار و تمرین صبر و بیتفاوتی میکردیم، اما به مرور واقعاً صبور شدیم. گاهی میبینیم بنا به دلایلی موجه یا غیر موجه، کودک برای رسیدن به اهدافش فقط شیوه لج را میشناسد و در طول روز بارها و بارها از این روش استفاده میکند. آنقدر که سرپرست کودک به لحاظ روحی خسته میشود. برای این موقعیت چه برنامهای داشته باشیم؟
در نگاه اول ببینیم کودک چند سال دارد؟ اینجا از مواردی است که پارامتر عمر اهمیت دارد. اگر کودک کمتر از سه سال دارد، امری طبیعی است. تازه این روش را کشف کرده، پس خیال میکند این تنها روش تعامل با موانع و مشکلات زندگی است.
واقعاً همکاری اطرافیان از نان شب واجبتر است. باید ساعاتی از شبانه روز کودک از مادر یا سرپرست دائمیاش فاصله بگیرد تا او بتواند با تجدید قوا دوباره با صبر و آرامش با کودک تعامل کند. نوع تعامل تفاوت چندانی نکرده است. فقط وقتی کودک قشقرق را برای بار چندم تکرار کرد، مینشینیم و به او میگوییم که بابت رفتارش ناراحت هستیم. پس باید او تنبیه شود و آنگاه همراه با او به یک اتاق میرویم و در اتاق را بسته و میگوییم اجازه بیرون رفتن ندارد. خود ما همراه کودک در اتاق میمانیم، اما به کار خود مشغول شده و شیونهای کودک برای ما مثل صدای رادیوست!
برخی کارشناسان توصیه میکنند کودک را به تنهایی به اتاق هدایت کنید و به میزان عمر کودک، بر حسب دقیقه کودک را در اتاق تنها بگذارید. مثلاً اگر کودک سه ساله است، باید سه دقیقه در اتاق باشد. روش رایجی است، اما هرگز راهگشا نیست. خب بعد از سه دقیقه چه؟ کودکی که توانایی ۴۰ دقیقه قشقرق بیامان را دارد، سه دقیقه جزئی از آن نیم ساعت یا ۴۰ دقیقهاش است. از طرفی نمیتوان برای مدت طولانی او را در اتاق تنها بگذاریم. چرا؟ چون احساس امنیتش خدشهدار شده و همین موضوع جدید برای گریههای شدیدتر است. مگر او چند سال دارد؟ اما وقتی همراه او به اتاق بروید آنقدر کودک باید از جذابیتهای بیرون اتاق محروم باشد تا آرام بگیرد. همچنان آغوش را به او پیشنهاد میدهیم.
اگر کودک شیرخوار است و تمایل به شیر خوردن دارد و این را نیز با لج و گریه میگوید، او را از شیر خوردن منع نمیکنیم. ما میتوانیم به کودک اظهار ناراحتی و اخم کنیم، میتوانیم او را از فضای بیرون محروم کنیم، اما تحت هر شرایطی وقتی کودک به خود ما پناه آورد، او را از خودمان محروم نمیکنیم. ما در حال تربیت او هستیم و نه شکنجهاش.
منبع:جوان
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/