به نام خلق فیک!
گروه سیاسی خبرگزاری آنا؛ محمدعلی حسننیا -نیم قرن قبل بود که محمد حنیفنژاد بههمراه سعید محسن و نیکپی رودسری در سال ۴۷ و بعد آزادی از زندان با هدایتهای مهندس بازرگان عزم کردند تا سازمانی را بهوجود بیاورند که برای خلق باشد.
آنها تصور داشتند که با التقاط مارکسیستی و اسلام یا همان روبنای علمی مبارزاتی مارکس و زیربنای گفتمان اسلام ناب میتوانند در برابر رژیم شاه بایستند و با عملیات مسلحانه بزرگترین رژیم نظامی خاورمیانه را متلاشی کنند!
همین امر باعث شد که پارادایم آنان مسلحانه باشد و تشکیلاتشان منظم و قوی. هنوز سازمان اولین بیانیه خودش را فراموش نکرده است که نوشته بودند به نام خلق قهرمان ایران! آری شاید خود حنیفنژاد هم باور نمیکرد، روزی و روزگاری سپر شود و این خلق به ظاهر قهرمان به فیک در سوراخ کمپهای خارج از ایران بدل گردد.
سازمان مجاهدین خلق یا به همان اصطلاح مردم ایران منافقین هیچ وقت در صراحت درست و خواستههای مردم ایران نبوده، نیست و نخواهد بود. چه آن زمانی که رهبران نهضت اسلامی ایران در سالهای قبل از انقلاب به دنبال آوردن تودههای مختلف به صحنه بودند و چه بعد از انقلاب. شاید رفتارهای آنان قبل از انقلاب سروصدای زیادی داشت؛ اما برای رژیم شاه تا دندان مسلح بیشتر شبیه ترقهبازی بود تا با این کار بتوانند انقلابیون را بیشتر سرکوب کنند.
سازمان در دوران شاه بهجای همراه کردن مردم یک سیانور به دست چپ و یک اسلحه به دست راست نیروهای خود داد و گفت راه بهشت و جهنم همین است. اگر نکشی کشته میشوی و گرفتار هم نباید بشوی. این همان روش لنین یا تروتستکی در انقلاب بود! آنان قبل انقلاب فرزندان خمینی نبود بیشتر تمایل بازرگان داشتند و پدر معنوی خارجی آنها لنین و مائو بود.
سازمانی که التقاطی شدن را با شهادت شریف واقفی و صمدیه لباف کنار گذاشت و جنازه آنها را سوزاند و مارکسیست شد. این دلیل که آنها در مسیر نبودند تاریخی است. به روایت تاریخ آنها زمانی که مردم ایران انقلابی وارد صحنه شدند تظاهرات نمیرفتند و بهجای آن وارد پادگانها شدند تا اسلحهها را تخلیه و روز مبادا از آن در برابر جمهوری اسلامی استفاده کنند.
این همان سازمانی است که روزی رجوی و خیابانی خودشان را از امام هم بالاتر میدانستند و میگفتند رجوی رئیس جمهور و خیابانی نخستوزیر اوست. بعد از انقلاب هم در راه آرمانهای خلق حرکت نکردند و چه دانشجویان و دانشآموزانی که بیگناه آنها دستشان با شستشوی مغزی اسلحه دادند و یا کشتن و یا به درک واصل شدند.
انقلاب ایدئولوژیک آنها نیز شاید در زمره کارهای غیرانسانی هیتلر، روسایجمهور آمریکا و استالین قرار گیرد. فرزندان کوچک را جدا کردند تا بعدها خلقی-بعثی شوند. زنان از مردانش طلاق گرفتند تا محرم مسعود رجوی شود!
اوج حماقت سازمانی هم در سال ۶۲ و پریدن در آغوش صدام رقم خورد. آن زمان بود که دیگر آمال و آرزوهای به نام خلق تبدیل به نام بعث شد. در عراق امپراتوری داشتند و میزدند و میکشتند تا بتوانند در پادگان اشرف بمانند. اوج و نزول آنها در مرصاد بود. ترافیک نفربرهایشان آرزوی فتح امروز مهران و فردا تهران را به گور برد.
حالا آن سازمان حنیف با آرمانهای خاصش به خلق فیک تبدیل شده است. روزی رجوی در ورزشگاه امجدیه میگفت بزرگترین دشمن بشریت امپریالیست آمریکاست؛ اما امروز با دستگاههای رایانه ای به همان واشنگتن کمک میکنند.
خبر جنگ سایبری منافقین از کمپهای آلبانی چند سالی بود که به گوش میرسید و اگر قدری سلبریتیهای مجازی و برخی عوام فریبزده تفکر داشتند میفهمیدند که اکثر اکانتهای اینستاگرام و توئیتر بدون اسم و مشخصات فیک خلقی است.
حالا این پیرمرد و پیرزنهای مچاله شده در عکس سازمان همان جوانان و نوجوانان دهه ۶۰ هستند که سیانورهای آنان تبدیل به کیبورد شده و اسلحههاشان علیه مردم همان موس و رایانه کمپهای آلبانی است.
از سویی دیگر بد نیست سلبریتیهای بی سواد مجازی کمی تفکر کنند که هر مطلبی در فضای مجازی منتشر شد سریعاً بازنشر نکنند. شاید این همان ۳۵۰ هزار فیک منافقین باشد.
هر چه که هست دیگر آرمانهای حنیف و محسن که میگفتند به نام خلق قهرمان ایران میسور نیست و باید با این وضعیت منافقین و کارهای مریم رجوی در حق آنها گفت به سازمان خلق فیک!
*سرپرست گروه سیاسی خبرگزاری آنا
انتهای پیام/4082/
انتهای پیام/