میخواهم در «هزار داستان» درددل کردن را به یاد مردم بیاورم
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، «هزار داستان» عنوان برنامهای گفتگومحور است که چندسالی است در ماه مبارک رمضان و ماههای محرم و صفر از شبکه نسیم پخش میشود و توانسته نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
در این برنامه و در هر قسمت برخی بازیگران، مجریان و در مجموع چهرههای شناختهشده به عنوان مجری برنامه، میزبان یک یا چند مهمان هستند. مهمانانی از صنوف و اقشار مختلف که توانستهاند بر مشکلات و موانع بزرگ زندگی خود غلبه کرده و امیدوارانه مسیر پر پیچوخم زندگی را ادامه دهند. این افراد هر کدام روایتهایی شنیدنی و در عین حال جدی و عبرتآموز دارند که در گفتگویی صمیمانه با میزبان، آن را برای حاضران در استودیو و البته مخاطبان تلویزیون به اشتراک میگذارند.
«مریم نوابینژاد» طراح و کارگردان برنامه «هزار داستان» است. وی علاوه بر سابقه طولانی در زمینه روزنامهنگاری اجتماعی، در برنامههایی همچون «ماه عسل» و «خندوانه» نیز به عنوان ایدهپرداز و مسئول انتخاب مهمانان فعالیت کرده است. شاید اوج فعالیت وی در تلویزیون را بتوان در یافتن سوژهها و مهمانان برنامه پرمخاطب برنامه «ماه عسل» دانست. همکاری نوابینژاد با این برنامه پرطرفدار از سال 1388 آغاز شد و تا سال 1394 ادامه داشت. نوابینژاد این روزها با فصل پنجم «هزار داستان» به نوعی ویژهبرنامه پیش از افطار شبکه نسیم را به تهیهکنندگی جواد فرحانی روی آنتن میبرد.
در ادامه، گفتگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با مریم نوابینژاد را از نظر میگذرانید.
آنا: در چه مرحلهای از ضبط «هزار داستان» هستید؟
نوابینژاد: این روزها تیم سازنده «هزار داستان» کاملاً درگیر تولید این مجموعه است. تاکنون از سی قسمتی که قرار است برای ماه مبارک رمضان پخش شود، بیست قسمت را ضبط کردهایم و بقیه قسمتها هم در حال ضبط و آمادهسازی است.
آنا: فصل پنجم «هزار داستان» از حیث شکل و محتوا چه تفاوتهایی با فصول پیشین دارد؟
نوابینژاد: ساخت برنامههای ماه رمضان كمی دیر از طرف سازمان صدا و سیما به ما اعلام شد؛ دکور ما که همان دکور است، چراکه اصلاً وقتی برای طراحی و ساخت دکور جدید یا حتی بازسازی دکور قدیم نداشتیم و به یک سری تغییرات در حد تغییر رنگ و نور و... بسنده کردیم. محور قصههایی که روایت میشود هم تغییر نکرده و همان دغدغههای انسانی و اجتماعی در آن وجود دارد. اینها ماجراهای واقعی است که زمان و مکان نمیشناسد و همیشه تازگی دارد، به شرط اینکه وقت بگذاریم و در هر محوری قصههای جذابتر را پیدا کنیم.
آنا: پس محتوای برنامه در فصل پنجم، ادامه همان فصلهای قبلی است؟
نوابینژاد: بله، رویکرد ما در روایت داستان واقعی زندگی آدمها، در ادامه فصلهای قبلی است. ببینید، یکسری موضوعات ازلی و ابدی هستند، مثل کارآفرینی، مثل نگاه بد مردم به برخی بیماریها، گذشت و فداکاری و... نکته مهم، پیدا کردن مصداق است. یکسری اتفاقات هم هستند که با توجه به وقایع روز جامعه تعریف میشوند مثل اتفاقاتی که در سیل فروردینماه امسال افتاد. ما در این حادثه قصههای زیادی داشتیم. از نجاتهای عجیب و غریب تا اقشار و طبقات گوناگونی که به روشهای مختلف امدادرسانی کردند. نمونه این قصهها نیز در یکی از برنامهها با حضور تعدادی از سیلزدگان شهرستان پلدختر و با میزبانی بهرام افشاری پخش شد که واقعاً جذاب بود. چند روز پیش قصه «هزار داستان» درباره دو جوانی بود که خودشان روزی کارتنخواب بودند و حالا برای کمک به سیلزدگان و زلزلهزدگان تلاش میکنند. یعنی آدمهایی که روزی باید یکی دستشان را میگرفت، حالا خودشان از دیگران دستگیری میکنند.
در طول سالها کار در مطبوعات و برنامهسازی تلویزیون، مدام در حال یاد گرفتن هستم
محور برنامه و دغدغههای ما از همان فصل اول «هزار داستان» تغییر نکرده است و این مصداقها هستند که با توجه به اتفاقات روز تغییر میکنند. مثل سرویس اجتماعی یک روزنامه یا خبرگزاری که رسالت و رویکردش از سالها پیش تعریف شده، اما با توجه به وقایع و نگاه دبیر آن سرویس و خبرنگارانش سراغ موضوعات مختلف میرود.
آنا: برای انتخاب میزبانها در این فصل یا فصلهای قبلی چه معیارهایی را در نظر دارید؟ همدلی با مهمان مهمتر است یا تکنیک و شیوه اجرا؟
نوابینژاد: هر دوی اینها مهم است؛ میزبانهای ما در این فصل از بین کسانی انتخاب شدهاند که به نوعی تواناییهایشان برایمان ثابتشده است. ما در فصول اول تا سوم بیشتر تست میکردیم، اما الان دیگر واقعاً میدانیم که حضور کدام افراد مقابل مهمانانی که میخواهند قصه خود را روایت کنند بهتر است. البته میزبانهای جدید هم داریم مثل همان آقای بهرام افشاری که در این فصل حضور دارد، اما اغلب آنها برای ما شناختهشده هستند، کارشان را دیدهایم و میدانیم از پس این کار برمیآیند ما همیشه به آنها میگوییم که دنبال یک اجرای حرفهای و جذاب نیستیم، بلکه یک گپ صمیمانه میخواهیم.
درباره آن معیاری هم که گفتید، باید بگویم میزبانها یا باید قصهای نزدیک به قصه مهمان برنامه را در زندگی خود و اطرافیانشان لمس کرده باشند یا این که مثلاً بازیگری باشد که نقشی شبیه به این بازی کرده یا نویسندهای که شخصیتی شبیه به مهمان را در آثارش خلق کرده است، یا اینکه به هر حال روایت کردن را بلد باشند؛ یعنی بتوانند یک روایت نزدیک و صمیمی از یک داستان داشته باشند.
برنامههایی که خانم مریم سعادت و مرجانه گلچین اجرا کردند از نوع اول بود. مثلاً خانم گلچین به مهمان برنامه گفت که برادر من هم یک شب خوابید، صبح بلند شد و دید که نابینا شده است؛ نتوانست تحمل کند و فوت کرد، اما تو توانستی.
آنا: پس صرفاً معیارهای مرسوم اجرا برایتان اولویت نداشته است؟
نوابینژاد: اصلاً، من با توجه به سابقهای که در برنامهسازی تلویزیونی در حوزه اجتماعی داشتم، میخواستم تغییری در فرم و محتوای برنامههای گفتگومحور داشته باشم. در «هزار داستان» هم همین اتفاق افتاد. این که هر شب یک مجری بیاید و روبهروی راویان داستانهای واقعی بنشیند، هم برنامه را متنوع میکند و هم برای بیننده این حس کنجکاوی را دارد که خب، حالا فردا شب مجری چه کسی است؟ داستان چیست و راوی آن کیست؟ از سوی دیگر، همان قرابتی که اشاره کردم بین مهمان و میزبان به وجود میآید و شبیه برنامههای دیگر هم نمیشود.
متأسفانه این روزها تقلید از این فرم گفتگومحور را چه در تلویزیون و چه در شبکههای اجتماعی و رسانههای اینترنتی به حد وفور میبینید. مثلاً در يكی از شبكهها در برنامه نزديك افطار از يك چهره برای بیان داستانی اجتماعی دعوت میشود؛ تفاوتش در اين است كه مجری ثابتی دارد و حتی برخی مهمانهايشان را از برنامههای قبلی «هزار داستان» میآورند. مثل پسر ناشنوا يا پيرزن ورزشکار دونده، در حالی که آن ظرایف و اصول را رعایت نمیکنند. از روی موضوعات كپی میكنند و با چند سؤال سروته برنامه را هم میآورند.
در چند سال اخیر، «ماه عسل» به جای اینکه روی قوت داستانهایش تأکید کند، «موضوعمحور» شده بود
از سوی دیگر، مثلاً در شبكههای اجتماعی میگویند با فلان بازیگر یا ورزشکار در خانه فلان معلول یا بیمار سرطانی گفتگو میکنیم. بعد همینطور اشک، آه، غصه و ماتم و ... اینها خیلی اثر بدی دارد. یکی از آثارش، دلزدگی برای مخاطب است و این که دیگر صحبتهای این افراد برای مردم تکراری میشود؛ یعنی مثلاً جذابیت کارهایی که یک معلول یا مددجو با اعتماد به نفس انجام میدهد، از بین میرود. آدمها اینقدر این قصهها را شنیدهاند که دیگر دلشان نمیخواهد به حرف واقعی آنها گوش کنند.
هدف اصلی ما در «هزار داستان» این است که «درددل کردن» و همدردی و پای صحبت کسی نشستن را دوباره به خاطر مردم بیاوریم. مردم این روزها این مشکلات را چه در زندگی واقعی و چه در شبکههای اجتماعی با سوز و گداز بیشتر رصد میکنند. هدف ما آه و ناله نیست. اصل «هزار داستان» بر مبنای امیدبخشی است چون اصلاً هدف شبکه نسیم امیدبخشی است و قرار است شادترین شبکه تلویزیون باشد. منتهی در مناسبتهایی مثل ماه رمضان و بهویژه در شبهای قدر یا در ماه محرم و صفر، به اقتضای مناسبت زمانی باید متفاوت بود. سعی ما این است که در همه روایتهای «هزار داستان»، عنصر امید را داشته باشیم.
آنا: اکنون و پس از پخش پنج فصل از «هزار داستان»، بهنظر میرسد این برنامه جایگاه و امضای خود را پیدا کرده، اما در روزهای اول و بهویژه با سابقهای که در تولید برنامه «ماه عسل» داشتید نگران شباهت آن با «ماه عسل» نبودید؟
نوابینژاد: من برای آوردن سوژههای واقعی به «ماه عسل» هم میجنگیدم. میگفتند این که در یک برنامه زنده دمافطار آدمهایی را از نقاط مختلف کشور بیاوری، جذابیت ندارد و کار نمیگیرد. من بابت آن ایده ایستادم و جنگیدم؛ در «هزار داستان» هم همین فضا را تجربه کردم. من سابقه کار به عنوان خبرنگاری كه سالها در حوزه اجتماعی جنگيده را داشتم و همین باعث شد که این گونه افراد را به تلویزیون بیاورم.
«ماه عسل» اولین آزمون این ایده بود و بعد به «هزار داستان» رسیدیم. اینکه از برخی جهات شبیه «ماه عسل» میشود را انکار نمیکنم. عملکرد سرویس اجتماعی رسانه شما هم ممکن است شبیه سرویس اجتماعی یک خبرگزاری دیگر باشد. این دیگر هنر شما است که بتوانید با گزارشهای متنوع و خاص، آن بخش را ویژهتر کنید. مثل این است که بگوییم آقا این قصهها را زیاد در تلویزیون گفتهاند، دیگر اصلاً در تلویزیون از این حرفها نباشد! مگر میشود؟ خب بعد جایگزینش چه باشد؟ فقط همان برنامههای سلبریتیمحور؟!
آنا: این یعنی این که «هزار داستان» به یک برنامه مؤلف و مستقل تبدیل شده است؟
نوابینژاد: بله، خدا را شکر ما از لحاظ محتوایی مستقل شدهایم. گواه استقلال برنامه هم این است که برخی از برنامههای مشابه، مهمانان ما را دعوت میکنند اما آنها به آن برنامهها نمیروند و میگویند چون نگاه و رویکرد برنامه «هزار داستان» را میشناختیم به تلویزیون آمدیم. این برای ما خیلی مایه دلگرمی و قوت است.
آنا: میتوانید این نوید را به مخاطبان «هزار داستان» بدهید که در ماه رمضان امسال، منتظر برنامه خاص یا سوژه جذابی باشند؟
نوابینژاد: قطعاً،اما نمیتوانم بگویم فلان قسمت را حتماً ببینید. «هزار داستان» به دنبال این است که در آستانه افطار یک قصه واقعی را برای مخاطبانش روایت کند، ممکن است این قصه شما را جذب کند، اما کسی که کنار شما نشسته با آن ارتباط برقرار نکند.
این اتفاق بارها افتاده است. مثلاً مهمانی داشتیم و بعد از ضبط برنامه احساس کردم آن جوری که میخواستیم نشد، اما بعد از پخش بازخورد قابل توجهی را از مخاطبان و اطرافیانم میدیدم که برایم جالب بود؛ بنابراین در «هزار داستان»، جذاب بودن یک قسمت خیلی قابلپیشبینی نیست که مثلاً من بگویم فلان روز برنامه را حتماً ببینید چون اجرایش با فلان بازیگر است و قصهای هم که روایت میشود جالب است. من به عنوان کسی که با جنس و حال و هوای مهمانان برنامه آشنا هستم یک تلقی از جذابیت دارم، اما ذائقه مخاطب ممکن است جور دیگری باشد. میتوان تا حدودی این ذائقه را حدس زد و در همان مسیر حرکت کرد، اما دقیقاً قابل پیشبینی نیست.
در فصل اول «هزار داستان»، خیلیها این انتقاد را به ما وارد میکردند که این هنرمندان و افراد چهره را به برنامه میآورید تا در سایه آنها قصه مهمانان شنیده شود. من میگویم اتفاقاً نه! درواقع این مهمانان ما هستند که به ما لطف میکنند، میآیند و قصه زندگی خود را تعريف میكنند. خیلی پیش آمده که با مردم صحبت میکنم، میگویند مثلاً آن قصه مهمانتان خیلی جذاب بود. میپرسم میزبانش چه کسی بود؟ میگوید یادم نیست. یعنی اینکه قدرت داستان خیلی بیشتر از جذابیت آن میزبان یا مجری مشهور است. خیلیها نشانی برنامه را از روی آن مهمان به ظاهر گمنام و ناشناخته میدهند.
آنا: گروه سازنده «هزار داستان» از فصل اول ثابت بودند؟
نوابینژاد: خوشبختانه جز چند تغییر کوچک، عوامل «هزار داستان» از فصل اول تاکنون ثابت بودهاند و در فصل پنجم هم با همان دوستان کار میکنیم. این خوب است که یک برنامهساز یا هرکسی که در حوزه فرهنگی مشغول به کار است، تیمش را بزرگ کند اما صرف این بزرگ شدن و تغییرات مهم نیست.
هدف اصلی ما در «هزار داستان» این است که «درددل کردن» و پای صحبت کسی نشستن را دوباره به خاطر مردم بیاوریم
من زمانی که در حوزه مطبوعات فعال بودم هم میگفتم که چرا تا یک خبرنگار مستعد چند گزارش خوب مینویسد و چند گفتگوی مؤثر میگیرد، از طرف مدیرمسئول و سردبیر ارتقاء میگیرد و میشود دبیر سرویس. این آدم دیگر دغدغه گزارشنویسی باکیفیت را ندارد. یک نیروی خوب و تازه نفس را از دست میدهیم چون میخواهیم به او لطفی کرده باشیم و امتیاز بدهیم. همیشه این طور بوده که آدمهای مستعد که کاربلد شدهاند، به پشت میز هدایت میشوند و دوباره نیروهای نوپا میآیند و سطح کیفی گزارشها و کارها پایین میآید. این برای مطبوعات و رسانهها آفت بزرگی است.
من میگویم آدمهایی که یکدل و همفکر هستند و پیچ و خم کار را میدانند، باید در کنار هم بمانند و همدیگر را تقویت کنند. البته در جریان کار میتوان افراد و فکرهای جدید را هم اضافه کرد، اما حیف است که فقط به صرف این که بگویند بله، تیم برنامه در این فصل خیلی تغییر کرده است مدام نیروها را کم و زیاد کنند.
آنا: تجربه کار با جواد فرحانی چگونه است؟
نوابینژاد: آقای فرحانی به هزار و یک دلیل یکی از بهترین تهیهکنندههایی است که من با آنها کار کردهام. مهمترین دلیل این است که ارزش کار شما را میفهمد، پای ایدهای که توافق کردهایم میایستد، برایش میجنگد و با این حال در روند کار صلاح مجموعه را میخواهد. اینها برای من خیلی با ارزش است. من با خیلی جاها کار کردهام ولی این حس همدردی، اینکه واقعاً احساس کنی به همان اندازه که تو به عنوان کارگردان یا طراح برنامه نگرانی، تهیهکنندهای هم هست که دغدغه دارد و حمایتت میکند را کمتر جایی دیدهام.
آنا: در این فصل هم محمدرضا شهیدیفر را هم به عنوان مشاور در کنار برنامه دارید؟
نوابینژاد: انشاءالله؛ آقای شهیدیفر در رسانه و تلویزیون حالت مرجع پیدا کرده و همیشه هم به برنامه ما لطف داشتهاند. ایشان آنقدر حرفهای و همراه است که چه ما و چه سایر برنامهسازان هروقت که برای نظرخواهی با ایشان تماس میگیریم از هیچ کمکی فروگذار نمیکند. کلی سفارش، پیشنهاد و توصیه که مثلاً این کار را بکنید بهتر است، دکورتان خوب نبود، رنگش بهتر است اینگونه باشد، سؤالها را به این سمت ببرید و ... شاید بتوانیم «هزار داستان» را یک قدردانی از آقای شهیدیفر بدانیم که همیشه خیلی مثبت و بزرگوارانه کنار ما و خیلی از برنامههای دیگر تلویزیون بودهاند. در این فصل «هزار داستان» از نظرات ایشان استفاده میکنیم و امیدوارم در فصلهای بعدی هم حضور داشته باشند.
آنا: پس از ماه مبارک رمضان، برنامهای برای فصل ششم دارید؟
نوابینژاد: به دنبال این هستیم که فصل ششم «هزار داستان» را کلاً با یک تعریف، حال و هوا، دکور و محتوای دیگر تولید کنیم.در این چند سال، ماههای رمضان و محرم و صفر زمان پخش «هزار داستان» بوده است. امسال، سومین ماه رمضان است که برنامه داریم. دو سال هم محرم و صفر پخش داشتیم که برخلاف نظر خیلی از همکاران، زمان پخش خیلی خوبی برای برنامه ما بود.
آنا: امسال برنامه ماه عسل که بیش از 10 سال ویژهبرنامه افطار شبکه سه سیما محسوب میشد، پخش نشد. با توجه به حضور چندین ساله شما به عنوان مسئول انتخاب سوژه در این برنامه، این کنار رفتن در اوج را درست میدانید؟
نوابینژاد: فکر نمیکنم «ماه عسل» در اوج کنار رفت. به نظرم، توان «ماه عسل» بعد از سال 1394 تمام شد. این برنامه دو سه سال بود که با تک سوژهها و البته دکور و مجری حرفهای خودش را سرپا نگه داشته بود و گرنه مجبور نمیشد برای ديده شدن به سوژهای مثل «كچلیك» چنگ بزند! یک بخش هم به راهاندازی پویشهایی مثل آزادی زندانیان یا طرح محسنین بر میگشت که البته برای یک برنامه خیلی خوب و لازم است، اما به شرطی که در کنار سوژههای پرقدرت ارائه شود که این اتفاق در دو سه سال اخیر نیفتاد؛ یعنی «ماه عسل» به جای اینکه روی قوت داستانهایش تأکید کند «موضوعمحور» شده بود.
در «هزار داستان» دنبال یک اجرای حرفهای و جذاب نیستیم، بلکه یک گپ صمیمانه میخواهیم
همیشه این مثال را زدهام که موضوعی مثل بزرگان قوم که در اختلافات ریشسفیدی میکنند، اصلاً داستان به حساب نمیآید بلکه فقط یک موضوع است. به نظر من و با توجه به ماهیت اصلی برنامه که روایت داستانهای جذاب آدمهای مختلف بود، چنین موضوعاتی مناسب «ماه عسل» و دم افطار نبود.
آنا: این همان تأکید همیشگی شما است که پشت هر سوژهای که ارائه میکنیم باید یک «معنا» وجود داشته باشد؟
نوابینژاد: بله، رسانه فرصتی است که شما در آن باید یا تا آنجا که میتوانید فرهنگ مخاطبان و اطرافیان خودتان را ارتقاء بدهید یا یک چیزی را به خودتان یا مخاطب آموزش دهید. من خودم چه در زمانی که کارم را در 17 سالگی با خبرنگاری در مطبوعات شروع کردم و چه بعدها، در رسانه مدام در حال یاد گرفتن هستم.
این داستانهای واقعی آدمها در حوزه اجتماعی برای من نقش یک کلاس درس را ایفا کرده و همیشه هم برایم با یک حیرت همراه بوده است.حیرت از این که عجب! هنوز چنین طرز تفکری در کشور ما هست؟ یا هنوز جاهایی داریم که این شکلی زندگی میکنند؟ هنوز کودکانی هستند که چنین آرزوهایی دارند؟ و... این حیرت همیشه باید در کنار شما به عنوان یک برنامهساز یا روزنامهنگار باشد. اگر نباشد، دیگر در آن حوزه حرفی ندارید و بهتر است که خداحافظی کنید.
انتهای پیام/4072/4104/
انتهای پیام/