خاطره رهبر انقلاب از تبعید در زاهدان و افطاری با مردم عرب اهواز
به گزارش خبرنگار حوزه امام و رهبری گروه سیاسی خبرگزاری آنا، کتاب «خون دلی که لعل شد» که روایت خاطرات حضرت آیتالله خامنهای از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی است، توسط «محمدعلی آذرشب» گردآوری و «محمدحسین باتمانغلیچ» ترجمه شده و مؤسسه حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای آن را روانه بازار نشر کرده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره نخستین بازداشت خودشان گفتند: اولین بازداشت من در اواخر بهار سال ۱۳۴۲ بود. در اواخر زمستان همان سال دوباره بازداشت شدم. ایشان از زمان تبعید خودشان به زاهدان نیز مطالب جالبی را عنوان کردند.
رهبری فرمودند: بسیار سخت است که انسان دیدار و مصاحبتی را که چند روز با آن انس گرفته و لذت جان و آسایش تن خود را در آن یافته، ترک کند؛ بهویژه که من تنها، کرمان را ترک میکردم و برای رویارویی با سرنوشتی نامعلوم - که از عواقب آن بیخبر بودم، رهسپار جایی میشدم که هیچ سابقه و آشنایی قبلی با آن نداشتم. هنگام خداحافظی با برادران، دلم را اندوهی سخت میفشرد. هنوز هم وقتی آن لحظههای غمانگیز را به یاد میآورم ، دلم میگیرد.
ایشان ادامه دادند: اتوبوس، شب به سوی زاهدان حرکت کرد، و من سپیدهدم به مقصد او رسیدم. از یکی از رهگذران سراغ مسجد شهر را گرفتم. او مرا به مسجد آقای کفعمی راهنمایی کرد و من عازم آنجا شدم. در حیاط مسجد اتاقهایی بود که آقای کفعمی آنها را برای اقامت مبلغانی که به شهر میآمدند، ساخته بود. من کیف خود را در یکی از آن اتاقها گذاشتم و سراغ خانه آقای کفعمی را گرفتم و به آنجا رفتم. در زدم. برای نخستین بار با روحانی پرهیبت و متین پنجاه سالهای روبهرو شدم؛ بلند قامت و تنومند، با محاسنی بلند، که عمامه بزرگ و کاملاً سفیدی به سر داشت. با خوشرویی و لبخند، و با زیباترین عبارات، زبان به خوشامدگویی گشود. بعداً فهمیدم که این مرد در زاهدان نفوذ و جایگاه مهمی دارد. به من گفت: آقای میلانی برایم نامهای فرستاده و در آن سفارش شما را کرده و داخل نامه نیز نامهای خصوصی برای شما گذاشته است.
در ادامه این مطلب آمده است: نامه آقای میلانی به من، معنای خاصی داشت؛ چون نشانگر عنایت و اهتمام ایشان به کار من و مسئله مأموریتم بود، و ایشان بدین وسیله میخواست آقای کفعمی را نیز متوجه این عنایت و اهتمام کند. آقای میلانی از جهت تلاشها و جد و جهدهای اجتماعی، شخصیت بزرگی به شمار میآمد؛ و افزون بر آن، مردی عالم، عارف و شاعر بود. آقای کفعمی هم از جهت اخلاق اجتماعی، شخصیتی شریف و بزرگمنش و در مدیریت امور اسلامی زاهدان، قدرتمند بود. من نامه آقای میلانی را گرفتم و دیدم در ضمن مطالبی که با خط زیبای خود نوشته، همچنین نوشته، برای شما اقامت خوشی در زاهدان آرزو میکنم.
از خاطرات دیگر آیتالله خامنهای در تبعید به مجالس رمضانی در زندان بازمیگردد.
رهبر انقلاب فرمودند: شبها، شبهای ماه رمضان بود. برادران خوزستانی پس از افطار در راهروی زندان جمع میشدند، پتو میانداختند، چای درست میکردند و قلیان میکشیدند. من از داخل سلول، آنها را نگاه میکردم. بعد که به من هم اجازه بیرون آمدن در راهرو را دادند، در برنامههای آنها شرکت میکردم. قرار شد هر شب برای آنها صحبت کنم؛ بعد هم سید کاظم - یکی از آنان که صدای خوبی داشت به خواندن مداحی و مرثیهخوانی بپردازد او طبق معمول، به ذکر مصیبت امام حسین (علیهالسلام) برسد. صحبتهای من بهصورت غیرصریح، متضمن محکومسازی رژیم حاکم بود. درباره زندگی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و عدالت آن حضرت، و نیز ویژگیهای حاکم اسلامی، سخن میگفتم. آنها از این سخنان، خشنود و خوشحال میشدند. تعجبی هم نداشت؛ زیرا این سخنان، متناسب با آرمانهای آنها و امیدها و رنجهایشان بود. هر شب یکی از افراد جلسه، مسئول پرداخت هزینه شکر بود. البته بهجز من، که کاملاً بیپول بودم. بیشتر خرج هم بابت خرید چای و شکر بود.
انتهای پیام/4082/
انتهای پیام/