دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

پادینا رهنما /////////

//////////
کد خبر : 369143

در مورد آغاز ورود به کارتان بفرمایید که چگونه شد که اصلاً وارد عرصه بازیگری شدید؟


- عرصه بازیگری اگر به شکل حرفه‌ای باشد که با کار آقای عیاری در سال 89 به‌نام «خانه پدری» شروع شد. ولی از خیلی قبل‌ترش تئاتر کار می‌کردم. حتی تئاتر کودک. تقریباً از 12 تا 13 سالگی، فکر می‌کنم سنم یک‌کم بیشتر از عسل بود. از آن موقع تئاتر کار می‌کردم، کلاس‌های مختلف و بعد هم که دانشگاه صدا و سیما.


یعنی کار تئاتر حرفه‌ای هم کردید در آن دوره؟


- تئاتر حرفه‌ای هم بود.


آقای عیاری چگونه شما را برای کارشان انتخاب کرد؟


- آقای عیاری شیوه کارشان به این شکل است که خیلی عقیده‌ای به تست ندارند. بازیگر را می‌بییند و طبق معیارهای خودشان و گپ و گفتی که با بازیگر می‌زنند و نگاهی که دارند، فکر می‌کنم اصلاً نیازی به تست نیست، انتخاب می‌کنند و من هم اصلاً باورم نمی‌شد که برای کار آقای عیاری انتخاب شوم. فکر می‌کردم حالا می‌روم یک دفتری هست، یک فرمی پر می‌کنم، شاید بشود و به احتمال زیاد هم نمی‌شود و واقعاً باورم نمی‌شد و تا لحظه آخر هم که به من گفتند بیا خیلی محتمل نمی‌دانستم که بشود. فکر می‌کردم شاید بیشتر شبیه به یک شوخی است.


دلیل انتخابش چه بود؟ بعدها از ایشان پرسیدید؟


- خب به‌هرحال ایشان یک «آنی» را باید در بازیگر ببینند، یک معیارهایی برای خودشان دارند. خیلی اعتماد می‌کنند به بازیگرهای جوان. در نهایت هم فکر می‌کنم که خیلی راضی بودند خدا را شکر.


چه نقشی را بازی کردید؟


- ربابه.


کارگردانی عیاری چطور بود سر کار، با توجه به اینکه هیچ تستی و هیچی نمی‌گرفت، ولی طبیعی است که سر کار و صحنه خیلی باید سخت بگیرد که آن بازی را که می‌خواهد دربیاورد.


- سختگیر که هستند ولی خیلی هم احترام می‌گذارند و اعتماد می‌کنند به بازیگران. چون آقای عیاری فیلمنامه ندارند، معمولاً سیناپس دارند و با سیناپس می‌آیند سر کار و صبح می‌نویسند یا لوگو می‌دهند به بازیگر، ما اصلاً نمی‌دانستیم چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد. من فقط اسم نقش را می‌دانستم. نمی‌دانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد.


یعنی روز به روز به شما سیناپس می‌دادند؟


- روز به روز. من حتی نمی‌دانستم کلیت فیلم و کلیت ماجرا چیست. روز به روز فیلم‌نامه را می‌دادند و خیلی اجازه می‌دادند که خودمان نظر بدهیم و دخل و تصرف داشته باشیم در آن. یک جاهایی هم تقریباً بداهه می‌رفتیم که از قبلش وقتی تمرین می‌کردیم آقای عیاری می‌گفتند خودت احساس می‌کنی اینجا چه بگویی بهتر است.


در جشنواره فیلم نشان داده شد. دیدید؟ بازخورد مردم را چه‌طور دیدید؟ چون اکران مردمی نبود در اصل، بیشتر اکران حالا منتقد و رسانه‌ای بود، آن را چطور دیدید؟


- آن هم خیلی فوق‌العاده بود. خیلی خیلی. من هنوز فیدبک‌هایی که می‌گیرم از مردم و دوستان، همه می‌گویند تأثیرات آن فیلم هنوز با ما هست.


دقیقاً. ضمن اینکه تقریباً می‌شود گفت هفت هشت سال از آن فیلم می‌گذرد. هیچ کاری نمی‌شود کرد برای اکران آن فیلم، حذفیاتی داشت که آن فیلم هدر نرود؟ آیا تا حالا با خود عیاری صحبت کردید که آقای عیاری! عاقبت فیلم چه می‌شود؟


- آخر نمی‌شود دخالت کرد. ما به‌عنوان بازیگر نمی‌توانیم دخالت کنیم ولی فکر می‌کنم آن صحنه قتل دختری که فکر می‌کنم اسمش «ملوک» بود ابتدای فیلم، با آن صحنه مشکل دارند. دقیقاً فکر می‌کنم با همان صحنه مشکل دارند. قرار بود اکران هنر و تجربه را به آن بدهند که واقعاً من به شخصه احساسم این است که توهین آمیز است برای آقای عیاری که کارشان بخواهد در هنر و تجربه اکران شود.


خب با توجه به حجم فیلم‌هایی که الان در نوبت اکران مانده‌اند، هنر و تجربه هم می‌تواند یک چیزی باشد.


- آخر فیلم آقای عیاری با آن درواقع کست قوی و فیلم‌نامه و اصلاً فیلمی که کارگردانش آقای عیاری است چرا باید بیاید کنار کارهای هنر و تجربه قرار گیرد. من یک جای دیگر هم گفتم واقعاً نمی‌دانم متر و میزان‌شان چیست که این‌جوری تصمیم می‌گیرند. من البته اجازه ندارم به‌عنوان یک بازیگر در این مسائل دخالت کنم. حوزه کار من نیست. من عقاید شخصی‌ام را می‌گویم. فیلمی که من بازی کردم دیده شود، اکران شود، حتی دی‌وی‌دی‌اش بیاید بیرون برای من به‌عنوان بازیگر اتفاق‌های بهتری می‌افتد ولی همچنان فکر می‌کنم اکرانش در هنر و تجربه توهین‌آمیز است. من که دوست دارم اکران شود، دیده شود که من دیده شوم.


خب هنر و تجربه باشد چطور؟


- باز هم من دیده می‌شوم ولی قشنگ نیست برای اینکه آقای عیاری وقتی کارگردان هستند کارشان بخواهد هنر و تجربه اکران شود. این استنباط من است، شاید هم اشتباه باشد، نمی‌دانم!


بعد از کار آقای عیاری چه پیشنهاد کاری به شما شد؟


- بعد از کار آقای عیاری پیشنهاد سریال داشتم ولی درگیر تحصیل شدم و یک‌مقدار فاصله افتاد و ترجیحم این بود که وقتی به‌عنوان بازیگر سینما معرفی شدم ورود نکنم کار تلویزیونی انجام دهم مخصوصاً با کارهای آن زمان. من صحبتی که می‌کنم مربوط به سال 89 و 90 است.


چه شرایطی داشت مثلاً؟


- من نمی‌پسندیدم. من خیلی از این صحبت‌هایی که می‌کنم ممکن است عقاید شخصی من باشد. خیلی‌ها ممکن است موافق نباشند ولی من نمی‌پسندم و پیگیر سریال‌های تلویزیون هم نیستم واقعاً. مگر اینکه چه کار ویژه و خاصی باشد که من را ترغیب کند که این کار را انجام دهم.


بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟


- بعد از خانه پدری پیشنهاد سریال داشتم که بازی نکردم.


در مورد کار سینمایی چطور؟


- عرض کردم، یک مدت به‌خاطر درگیری تحصیلی و مسائل دیگر، من دور بودم، الان هم که با دوتا کار برگشتم که باز هم سینمایی است ترجیحم این است که خیلی با دقت انتخاب کنم، سر هر کاری نروم و مسئله فقط کمیّت نقش نیست، کیفیت است. اگرچه که باز به حجم نقش هم توجه می‌کنم ولی کیفیتش برایم مهم است و ترجیحاً سینمایی.


سینمایی؟


- خودتان بهتر از من می‌دانید. اعتباری که شاید بازیگر سینما دارد، بازیگر تلویزیون ندارد. بازیگر تلویزیون را خیلی سخت می‌برند برای کار سینما. یعنی بچه‌های برنامه‌ریز و دستیار به‌محض اینکه می‌خواهند انتخاب کنند، می‌گویند فلانی تلویزیونی است. نمی‌دانم چرا این اتفاق می‌افتد. شاید هم خوب نیست.


یعنی سخت‌گیری در سینما...


- خیلی سخت‌گیری می‌کنند، من هستم و می‌بینم دیگر.


گفتی هم‌زمان دوتا کار بازی کردی، یا نه، بازی کردی الان دوتا با هم اکران شده؟


- هم‌زمان نبوده. فکر می‌کنم حدوداً با شش هفت ماه فاصله بوده.


اولش «لالا کن»؟


- لالا کن، بعد «ماموریت غیرممکن».


چی شد کار مصطفی قربان‌پور را قبول کردی؟


- اعتماد کردم.


نقش خوب و جذاب بود؟


- فیلم‌نامه را وقتی خواندم برایم جذاب بود. من هنوز فیلم را هم ندیدم. مثل اینکه فیلم را هم برداشتند.


متأسفانه فیلم در یک هفته اکران داشت و الان دیگر کلاً برداشته شده. این اجحاف برای فیلم‌ها را در چه می‌بینید؟


- اجحاف از چه نظر؟


از لحاظ اینکه این همه زحمت کشیده شده، در یک هفته اکران شود؟ دلیل خاصی دارد؟ یا نه، همین فیلم سوم شما، زمان اکران بد، درصورتی‌که حالا در پیش تولید خیلی تصورات خیلی خوبی داشتید که فیلم با فروش آن‌چنانی و دیده شدن خواهد بود ولی متأسفانه این اتفاق باز نیفتاد. این مسئله از چه چیزی نشئت می‌گیرد؟


- باز هم می‌گویم، من خیلی نمی‌توانم در این حوزه‌ها دخالت کنم به‌خاطر اینکه کار من نیست ولی چیزی که به گوشم می‌رسد مافیای پخش و مافیای ارشاد و نمی‌دانم چقدر هم صحت دارد. مخصوصاً در مورد فیلم مأموریت غیرممکن یک اتفاقی می‌افتد که انگار نمی‌خواهند فیلم دیده شود.


علتش را چه می‌دانید؟ حضور بازیگران؟ فیلم خوب؟ یا لحظات مفرحی که فیلم دارد؟


- من فیلم‌هایی دیدم که حتی از این سطح کیفیت هم برخوردار نبوده ولی خیلی بیشتر از این دیده شده. عوامل مختلفی است که به یک فیلم آسیب می‌زند. فصل بدِ اکران است، حتی پوستر و بنر بد هم می‌تواند آسیب بزند. به‌نظر من پوستر و بنر همین فیلم اگر خیلی بهتر بود شاید بهتر دیده می‌شد، چون سینما ویترین است، یعنی بازیگر سمپات می‌خواهد، بازیگری که مردم به‌خاطرش بیایند سینما، حالا مأموریت غیرممکن کم‌وبیش داشته ولی می‌توانست انتخاب‌های بهتری داشته باشد. باز ویترین فیلم همان پوستر و بنر و بیلبورد است که عرض کردم باز مأموریت غیرممکن نداشت. اسم مناسب است و من به گوشم رسید که می‌خواستند اسم فیلم را عوض کنند باز ارشاد این اجازه را نداد چون مأموریت غیرممکن یک اسمی بود که خیلی عجله‌ای برحسب آن فیلم‌نامه اولیه انتخاب شد ولی نام فیلم دارد می‌گوید که من کمدی نیستم درصورتی که مثلاً فیلم‌هایی که حالا به ذهنم می‌رسد مثل «هزارپا» یا «تگزاس» یا فیلم‌های دیگری که شما بهتر از من می‌دانید، اسم فیلم خودش دارد خودش را معرفی می‌کند، می‌گوید من کمدی هستم، بیایید من را ببینید ولی مأموریت غیرممکن اسم فیلم دارد می‌گوید که من جنایی پلیسی هستم درصورتی‌که محتوا و ساختار داخلی فیلم کمدی است، به‌خاطر همین مخاطب فریب می‌خورد، بلاتکلیف است، نمی‌داند که با یک فیلم کمدی طرف است یا با یک فیلم جنایی. و به گوشم رسید و شنیدم مثل اینکه ارشاد اجازه نداد که اسم فیلم تغییر کند که به‌نظر من اگر تغییر می‌کرد خیلی اتفاقات بهتری می‌توانست بیفتد.


حالا اینجا می‌گویی که کمدی و جنایی؛ چرا اصلاً به مأموریت غیرممکن رسید درصورتی‌که ما یک نمونه این را داریم در خارج از کشور که تام کروز بازی کرده، با هر کسی که صحبت می‌کردم می‌گفتند که چرا این اسم؟


- من واقعاً به عنوان بازیگر در جریان نیستم. من هم میلم این بود که اسم فیلم تغییر کند ولی درنهایت مثل اینکه با ارشاد به توافق نرسیدند.


در پروسه تولید این فیلم بودید، کارگردانی کار چطور بود؟


- خوب بود. نمی‌دانم از چه نظر می‌پرسید.


ازلحاظ اینکه شما می‌گوید آقای کیانوش عیاری حتی یک زمان‌هایی هم نظرات مختلفی می‌پرسیدند.


- خیلی، خیلی.


حالا می‌خواستم ببینم که آقای یعقوب غفاری تا چه حد دست بازیگر را آزاد گذاشته بود، آیا بداهه‌ای داشتید در کار؟


- اتفاقاً حرف توی حرف آمد و نتوانستم بگویم. آقای کیانوش عیاری یک جاهایی می‌گفتند که تو فکر می‌کنی که اینجا چه بگویی بهتر است. وقتی من دیالوگ را عوض می‌کردم، حالا به قول ما بازیگران آن چیزی که من احساس می‌کردم در دهانم بیشتر می‌چرخد، آن را می‌گفتم، آقای عیاری می‌گفتند اینی که تو داری می‌گویی خیلی بهتر از آن چیزی است که من نوشتم. بعد هم که من فیلم را روی پرده دیدم، دیدم که واقعاً چقدر خود ربابه است، چقدر درآمده. حتی بعضی‌ها می‌گفتند یک‌جاهایی یک شیرینی‌هایی دارد، یک تلخی‌هایی دارد، خیلی خوشایند بود، اصلاً تجربه بی‌نظیری بود. برای اینکه هنوز که هنوز است بعد از هفت سال، هشت سال حتی بیشتر، کسانی که دیدند می‌گویند بهترین نقش خانه پدری است، که حالا دختری بود که به قتل می‌رسید و خیلی دیده می‌شد و یکی ربابه که یک‌جوری تقریباً پایان‌بندی فیلم هم بود.


در مورد همین فیلم آخر، چی باعث شد که آن تصوری که در مورد فروش فیلم داشتید به واقعیت نپیوندد؟ علاوه بر بازیگران، ما می‌گوییم علی اوجی بازیگری نبود که نقش یک بازی کند. این چیزی است که خیلی از منتقدان و رسانه‌هایی می‌گویند که علی اوجی به نقش یک نمی‌خورد. اما من خودم چون فیلم را دیدم، نشسته توی کار، باعث شده که لحظات کمیک هم به‌وجود بیاید. حضور خواننده‌ها که ما خیلی فکر می‌کردیم خواننده‌ها یکی از عواملی هستند که قطعاً به‌واسطه آنها فروش فیلم بالا خواهد بود، به‌خصوص در زمانی که جشنواره موسیقی فجر هم بود. حالا یا می‌توان گفت لطمه خورده به فیلم، یا زمان بد اکران، یا حضور بازیگران، اینها به چه صورت است؟


- دوستان سینمایی به این قضیه اذعان دارند که سینما قمار است و واقعاً هیچ معلوم نیست که تهش که اتفاقی می‌افتد. فیلم‌هایی بوده که خیلی‌ها فکر می‌کردند این فیلم حتماً می‌فروشد و اصلاً نفروخته. فیلم‌هایی هم بوده که برعکس، فکر می‌کردند اصلاً نمی‌فروشد ولی خیلی هم فروخته و با استقبال مواجه شده. همان قضیه ویترین بودن. من می‌گویم به قول قدیمی‌ها، فیلم مثل یک هندوانه دربسته است. تا موقعی که مخاطب نرفته فیلم را ببیند، با آن پوسته بیرونی مواجه است. پوسته بیرونی چیست؟ پوستر است، بنر است، بیلبورد است، تبلیغات است، بازیگر سمپات است، درواقع آن پکیج تبلیغاتی قوی است، نام درست است، نامی که ماهیت و محتوای فیلم را لو ندهد، پایان فیلم را پایان ندهد ولی اشاره‌ای به داستان داشته باشد. خب مأموریت غیرممکن به‌نظر من هیچ‌کدام از اینها را نداشته. ولی محتوای داخلی فیلم برای مخاطب جذاب است. مخاطبی که می‌رود سینما بلیت می‌خرد می‌نشیند فیلم را می‌بیند، فیلم را دوست دارد ولی آن کسی که تازه می‌خواهد بیاید بلیت بخرد، جذب نمی‌شود که این کار را انجام دهد. به‌نظر من این عوامل و شاخصه‌ها درونش رعایت نشده.


گفتی کارگردانی آقای غفاری چطور بود؟ داشتی می‌گفتی رسیدی به کیانوش عیاری!


- آقای غفاری خیلی سخت‌گیرتر شاید از کارگردان‌های دیگری است که با آنها کار کردم. من خودم بعد از کار آقای عیاری، تجربه بازیگردانی داشتم. یعنی به‌واسطه اینکه با آقای عیاری کار کردم، کارگردان‌های دیگری مثل آقای رضا خطیبی و آقای محمد احمدی به من اعتماد کردند و لطف داشتند و اجازه دادند که من بازیگردان کارشان باشم. حتی کار کودک بود و می‌دانید که کار کردن با بچه‌ها چقدر سخت است. اعتماد می‌کردند. ولی آقای غفاری یک‌مقدار سبک و سیاق کارشان متفاوت است. خیلی اجازه دخل و تصرف نمی‌دهند، حتی توی کوچک‌ترین دیالوگ‌ها. واقعاً آقای غفاری مدل کارشان این‌طوری است. حتی یک جایی من یادم می‌آید که من احساسم این بود که اگر بگویم...


یعنی نظرات بازیگران را نمی‌پرسند؟ طبق همان فیلم‌نامه می‌روند جلو.


- شاید در مواجهه با من این‌طور بودند ولی من اجازه هیچ اعمال نظر و اظهارنظری را نداشتم. عرض کردم یک‌جایی دیالوگی بود، فکر می‌کنم باید می‌گفتم «خدایا، این سنسورهای اعلام خطر به‌کار می‌افتد.» درواقع توی فیلم‌نامه نوشته بود «اعلام خبر». من استنباطم این بود که باید بگویم «اعلام خطر»، «آژیر اعلام خطر». حتی در این حد هم ایشان اجازه نمی‌دادند که من نظر بدهم.


پس روی فیلم‌نامه اجازه نمی‌دادند.


- نه!


شما یا کلیه بازیگران؟


- من کلیه بازیگران را نمی‌دانم چون من پلان‌های مجزا داشتم، پلان‌های تکی زیاد داشتم ولی در مورد خودم آقای غفاری تأکیدشان بر این بود که دقیقاً آن‌چیزی که من می‌گویم و دقیقاً آن‌چیزی که در فیلمنامه است، بدون کلمه‌ای جابه‌جایی.


خب، ادامه‌اش را داشتی می‌گفتی.


- چیزی که دلم می‌خواست بگویم این است که فیلم‌هایی بوده که مثلاً از ورزشکاران استفاده کردند یا سال‌ها پیش یادم است در یک فیلمی از یک کشتی‌گیر استفاده کردند، قهرمان جهان، فیلم اصلاً نفروخت. به‌خاطر اینکه بعضی از دوستان من هم می‌گفتند که این خواننده‌ها را مردم روی استیج می‌خواهند، در کنسرت می‌خواهند یا دوست دارند دی‌وی‌دی‌شان را بگیرند، آهنگ‌های‌شان را بگیرند گوش کنند. مردم اینها را روی پرده سینما نمی‌خواهند، روی پرده سینما بازیگران سمپات و کاریزماتیک خودشان را می‌خواهند و به‌نظرم بیشتر باید تمرکز روی بازیگر باشد تا خواننده.


پس معتقدی که خواننده باعث فروش فیلم نمی‌شود.


- به‌نظرم نمی‌شود. لااقل الان به این نتیجه رسیدیم که جواب نمی‌دهد.


خب آخه بودند مثلاً حمید عسگری، فرزاد فرزین یا خواننده‌های دیگری که آمدند یک بار دو بار بازی کردند، یا همین محمدرضا عیوضی بازی کردند، فروش هم نداشت اما گلزار! آمد، بازی کرد و می‌داند خودش درصد فیلم‌هایی که بازی می‌کند فروشش شاید چند برابر است و درصد آن فیلم‌ها را می‌گیرد.


- خب آقای گلزار به‌نظرم به‌عنوان بازیگر شناخته شده است تا خواننده. یعنی اگر هم قبلش کار موسیقی می‌کرده خیلی شناخته شده نبوده. قبلاً کار موسیقی می‌کرده بعد ورود کرده به سینما و آقای گلزار ستاره سینماست، ضامن فروش است ولی خواننده هیچ‌وقت ضامن فروش فیلم سینمایی نیست. بازیکن سینما تربیت شده که بازیش و بازیگری‌اش متناسب با مدیوم سینما باشد. حتی جنس بازیگری در سینما با جنس بازیگری در تلویزیون و تئاتر متفاوت است. بازیگر سینما تربیت سینمایی دارد، مثل بازیگر تئاتر است که تربیت تئاتری دارد. اگرچه که خیلی از بازیگران سینما الان عقبه تئاتری دارند و دارد به آنها کمک می‌کند ولی باز وقتی که جلوی دوربین سینما قرار می‌گیرند با اندازه و میزان سینما بازی می‌کنند ولی خواننده فقط خواننده است. به‌نظرم خیلی ربطی به سینما ندارد. دیدیم که جواب هم نداد متأسفانه. علی‌رغم اینکه همه‌شان دوستان ما هستند، من خیلی دوست‌شان دارم و برای‌شان احترام قائلم ولی به‌نظرم بیشتر در همان کنسرت‌ها جواب می‌دهند.


پیشنهاد کار داشتید بعد از مأموریت؟


- بله.


شما تجربه تئاتر را هم دارید. تئاتر برایت شیرین‌تر است یا سینما؟


- دوتا مدیوم متفاوت است. اگر دلی باشد، تئاتر خب آن حس و حالش و تجربه‌اش و اینکه به بازیگر یک قدرت و تجربه‌ای می‌دهد، از این بابت ولی خب سینما هم که...


برای خودش چیزهای دیگری دارد. اوقات بیکاری چه‌کار می‌کنید؟


- وقت‌های بیکاری به‌شدت علاقه دارم به مطالعه، خیلی، خیلی!


کتاب صوتی هم گوش می‌دهید؟


- نه. یعنی ترجیح می‌دهم آن کتاب در دستم باشد.


پس لمسش کنی، آن حس کاغذها را بگیری.


- کتاب، ورزش، یوگا.


آخرین کتابی که خواندید چه بود؟


- کتاب فضای خالی دکتر مهدوی بود، آقای مسعود مهدوی بود. دیگر خودتان بهتر می‌دانید، کتاب‌های رسانه.


پیشنهادتان برای مخاطبان چیست که چه کتابی بخوانند؟


- نمی‌شود پیشنهاد داد. آخر باید ببینید که در چه حوزه‌ای مردم علاقه‌مندند. من الان تمرکزم از نظر مطالعه در حوزه رسانه است یک کس دیگر ممکن است علاقه‌اش مطالعه رمان باشد، یک کس دیگری ممکن است علاقه‌اش شعر باشد، خیلی نمی‌شود پیشنهاد داد. ولی چیزی که هست، مطالعه مثل ریاضیات، ورزش فکر است.


شما به‌غیر از کار بازی و مطالعه که می‌کنید، مدیریت یک آموزشگاهی را هم دارید. در مورد آن بفرمایید. علاوه بر اوقات فراغتی که می‌گویید کتاب می‌خوانید باید یک جایی هم برای آن خالی کرده باشید.


- البته من این را تا الان هیچ‌جایی مطرح نکردم ولی من مؤسس و مدیر آموزشگاه هنرهای نمایشی ستاره‌سازان هستم. خیلی هم طول کشید که توانستم این مجوز را بگیرم، چون خیلی مجوز آسانی نیست، به هر کسی نمی‌دهند. تقریباً یک پروسه دو سال و نیمه داشت برای من. من تقریباً از ساعت 9 صبح آموزشگاه هستم روزها تا ساعت هفت و هشت شب، اگر هم کار باشد که...


تعطیلات نوروز را کجا می‌خواهی بروی؟


- تعطیلات نوروز را به‌خدا ترجیح می‌دهم استراحت کنم. من یک سال است که بی‌وقفه کار کردم. ترجیح می‌دهم استراحت بکنم، بیشتر کارهای شخصی و مطالعه و یوگا و نماز و زیارت البته اگر طلبیده شوم.


********************


إن‌شاءالله. خب رسیدیم به عسل جان. عسل جان در مورد اولین حضورت در سینما بود، درست است؟


- مأموریت غیرممکن.


نه، قبل از آن هم بازی کردی در یک کاری. چندتا کار بازی کردی؟


- کلاً یازده‌تا بازی کردم.


اولین کارت چه بود؟


- اولین کارم دزد و پری با آقای قناعت بود.


چه سالی؟


- 93 بود.


سال 93. خوب بود اولین کارت، اذیت نمی‌کردی؟


- برای اولین فیلمم که سخت بود. بعدش بازم برایم خیلی راحت‌تر شد.


بعد از آن به چه کاری آمدی؟


- ناهید با خانم 3007


بارک‌الله. و آخرینش هم که مأموریت غیرممکن.


- «سرکوب».


بعد از آن هم بازی کردی، در فیلم سینمایی سرکوب، کارگردانش کی بود؟


- آقای رضا گوران.


در مورد تجربه بازی در مأموریت غیرممکن بگو که الان در حال اکران است. چطور شد که به تو پیشنهاد شد؟


- من از سر فیلم لالا کن با آقای غفاری آشنا شدم. بعدش برای سریال بانوی سردار باز هم با آقای غفاری بودم که دیگر آقای غفاری پیشنهاد بازی در فیلم‌شان را دادند و من هم رفتم.


چه نقشی داری در این فیلم؟


- دختر آقای بازغی بودم که نقشم را واقعاً دوست داشتم و یک دختر شیطون بودم!


کارگردانی آقای غفاری چطور بود؟


- خیلی خوب بود.


می‌گفت عین همین چیزی که من می‌گویم کار کن.


- نه، یکی دو بار هم 3114 خودم یک‌ذره عوضش کنم و تغییر بدهم.


در مورد لالاکن بگو.


- لالاکن هم خیلی خوب بود. این بود که یک پسری پدر و مادرش دعوای‌شان می‌شود، می‌خواهند جدا شوند، من هم یک عروسکم که در خیالاتش هستم و هی می‌آیم کمکش می‌کنم.


خوب است در مورد کودک فیلم ساخته شود؟


- بله، من دوست دارم.


در مورد اینکه سینما اختصاص بدهند به کودک چطور؟ اصلاً سینمای کودک داریم که حالا یک سالن‌هایی اختصاص داده شود به فیلم‌هایی که در مورد کودک ساخته شده باشد؟


- .....


نداریم! خب نظرت چیه؟ به‌نظرت خوب است سالن داشته باشیم یا نه مثل آدم‌های دیگر هر سالنی می‌شود رفت فیلم دید. تو به‌عنوان یک کودک دوست داری سالنی داشته باشی که فیلم‌ها را بدانی یک‌جا باید بروی آن فیلم را ببینی؟


- نه.


دوست نداری؟ پس دوست نداری سالن سینما مخصوص کودک داشته باشیم؟


- دوست دارم، به‌نظرم آن‌جوری هم خوب است ولی...


فروش فیلم چطور بوده؟ خوب بوده؟


- خوب بود.


در مورد برخورد دوستانت، مردم، در مورد آن بگویید بعد از اکران فیلم‌هایی که داشتید.


- خوب بوده. بعد اینش که 3304 استقبال شده.


توی مدرسه بچه‌ها چطور باهات هستند؟ حسودی نمی‌کنند؟ اذیتت نمی‌کنند؟


- چرا!


اذیت می‌کنند یا نه، مثلاً می‌گویند ما را هم ببر بازی بکنیم، این‌جوری می‌گویند؟


- موقعی که بخواهند مدرسه نروند و ...


مثلاً می‌آیند بهت می‌گویند که می‌شود ما را هم معرفی کنی بازی کنیم؟


- بله.


تو خودت را جلوی آنها نمی‌گیری؟ قیافه نمی‌گیری؟ من دارم بازی می‌کنم و ...


- اصلاً.


ببینم بازیت در درست هم تأثیر گذاشته؟


- نه، اصلاً.


یعنی همان‌جور بچه درس‌خوان؟


- بله.


بعد از سرکوب پیشنهاد دیگری هم داشتید؟


- بله داشتم. منتهی در فیلم کوتاه بوده و یک سریال بوده و به‌خاطر تردد بین شمال و تهران من نتوانستم.


خودت دوست داری؟


- فیلم بازی کردن را خیلی دوست دارم.


از چند سالگی شروع کردی؟


- از مهد کودک بودم، شش سالگی.


الان چند سالت است؟


- الان 10 سالم است.


یعنی چهار سال است داری بازی می‌کنی.


- بله.


ماشاءالله.


سابقه کارش از ما بیشتر است!


پادینا جان، من اتفاقاً سؤالی که از این پرسیدم همین را می‌خواهم بگویم. ببین تو در یک کار بچه هم بازی کردی، لالا کن، گفتی تجربه کارهای کودکانه هم داشتی.


- تئاتر کودک!


تئاتر کودک، چون کار کودک کردی می‌گویم. متأسفانه حالا لالا کن را توی یک هفته برداشتند به‌خاطر اینکه هیچ سالنی را اختصاص ندادند به سالن فیلم‌های کودکانه. به‌نظرت ندادن این سالن‌ها باعث عدم موفقیت فیلم‌های کودکانه می‌شود؟ یکی مثل فیلم شهر موش‌ها می‌آید پرفروش می‌شود. البته این وسط یک پرانتز باز می‌کنیم این عاملش می‌تواند علی سرتیپی باشد که پشت شهر موش‌ها بوده اما باز به غیر از این حالا مثل پیشونی سفید که برای اکران نوروزی قرار دادند، آن هم می‌‌آید و فروش خوبی به‌دست می‌آورد. با توجه به اینکه هیچ سالن سینمایی را مختص کودک قرار نداده‌اند چطور می‌شود که با این حجم عظیم علاقه‌مندان کودک روبه‌رو هستیم اما سینمایی مختص به این وجود ندارد؟


- به‌نظرم سیاست‌گذاری‌ها غلط است. یعنی از بیس مشکل وجود دارد. بسترسازی نشده. این‌هم کار منِ سینماگر نیست.


راهکار؟


- خب من نمی‌توانم راهکار بدهم. اگر بخواهم در حوزه رسانه صحبت کنم، دیگر به‌عنوان بازیگر صحبت نکردم. ولی اگر بخواهم به‌عنوان بازیگر صحبت کنم خیلی نمی‌توانم در آن دخالت کنم ولی به‌نظرم سیاست‌گذاری‌ها غلط است، بسترسازی نشده، من به‌شخصه چون‌که هم تئاتر کودک کار کردم، هم فیلم کودک بازیگردان بودم، با بچه‌های زیادی کار کردم، حس و حال بچه‌ها را می‌دانم، فیلم کودک کارکردم، فیلم کمدی کار کردم، به‌نظرم واقعاً نیاز است. بعد یک‌جوری تفکیک می‌شود، یعنی تکلیف آدم‌ها مشخص می‌شود. کسی که می‌خواهد برود فیلم کمدی، تکلیفش با خودش مشخص است. کسی که می‌خواهد فیلم کودک ببیند، بچه‌هایی که می‌خواهند فیلم‌های مناسب خودشان را ببینند، الان یک‌جوری یک ملغمه‌ای شده از همه چیز. همه ساختارها و همه ژانرها دارد در همه سینماها و پردیس‌ها کنار هم اکران می‌شود. به‌خاطر همین آسیب می‌زند به فیلم‌ها. مخاطب می‌رود توی سینما، می‌گوید خب مثلاً کدام فیلم را ببینم؟ حالا آنکه پربازیگرتر است یا سوپراستار توش است آن را می‌بینم. چون مخاطب دارد می‌رود به یک پردیس سینمایی که چندتا فیلم هم‌زمان اکران است، خب معلوم است که ترجیحاً می‌رود فیلم کمدی را می‌بیند ولی وقتی که این تفکیک وجود داشته باشد، یک‌مقدار تکلیف مخاطب با خودش مشخص می‌شود. بعد هم این دسته‌بندی و اینکه مارک می‌چسبانند به هر فیلمی، من یک جای دیگر هم گفتم، فیلم مبتذل، فیلم کمدی، این فیلم چی دارد؟! آقا یک جایی هم اصلاً قرار نیست که یک حرفی زده شود، قرار نیست که یک چه‌می‌دانم، یک محتوای عجیب و غریبی داشته باشد که بخواهد یک پیام خاصی را منتقل کند، یک موقع هم یک فیلمی است که ممکن است فقط جذابیت بصری داشته باشد و مخاطب بیاید، ببیند، بخندد و برود بیرون. چرا همه‌اش دنبال این هستیم که بگوییم این فیلم می‌خواست چه بگوید؟ اصلاً شاید هیچی هم نمی‌خواست بگوید. فقط می‌خواست حال مخاطبش را خوب کند و به نظر من این هیچ ایرادی ندارد. من آدمی هستم که هر دو جور کار کرده‌ام، هم فیلم هنری کار کرده‌ام که اسم فیلم فاخر می‌شود رویش گذاشت هم فیلم کمدی.


ترجیح می‌دهید باز کمدی کار کنید؟


- خیلی بستگی به فیلم‌نامه دارد، بستگی به کارگردان دارد و بستگی به نقش. من واقعیت نقش آنجلا را خیلی دوست نداشتم ولی سعی کردم طوری بازیش بکنم که هم برای خودم جذاب شود هم برای مخاطب و خوشبختانه این اتفاق افتاد چون یک‌مقدار نقش منفی بود. من می‌ترسیدم از اینکه حالا دارم نقش منفی بازی می‌کنم چه بازخوردی می‌گیرم ولی سعی کردم شیرین بازیش بکنم، همان‌جور که در سینمای جهان هم می‌گویند، می‌گویند «منفی دوست‌داشتنی» و فکر می‌کنم این اتفاق افتاد. حتی مخاطبی که از سینما می‌رفت بیرون، آنجلا را دوست داشت. می‌گفت آنجلا مرسی، پادینا را الان ممکن است خیلی‌ها به اسم پادینا نشناسند. آنجلا چقدر خوب بود! خوشبختانه این اتفاق افتاد. من جوابی که باید می‌گرفتم گرفتم. مهم مردم هستند. من خوشحالم که مردم حمایت می‌کنند و مردم ما را دوست دارند.


حالا به صلاحدید خودتان هر جایی که صلاح دیدید ازش استفاده کنید.


یک چیزی که در اکران‌های مردمی و خصوصی به خود من آسیب زد راهنمایی‌های غلط بود. فکر می‌کنم شما تا حدودی حالا بشناسید کاراکتر من را. من خیلی اهل میک‌آپ کردن و لباس‌های عجیب و غریب نیستم ولی در آن شلوغی‌ها آدم‌هایی کنار ما قرار می‌گیرند که ممکن است راهنمایی‌های غلط کنند. من لباس‌هایی پوشیدم و آرایش‌هایی داشتم که شاید مناسب نبود و مطابق شخصیت من نبود و یک تجربه‌ای شد که من از اینجا به بعد هم لباس‌های موجه‌تری بپوشم که متناسب با شخصیتم باشد هم اینکه ترجیحاً واقعاً هیچ میک‌آپی نداشته باشم چون به این نتیجه رسیدم من به آن سادگی خیلی خودم لااقل خودم را بیشتر دوست دارم تا با میک‌آپ.


حرف آخر؟


- حرف آخر اینکه خیلی ممنونم از شما.


قربونت برم، زنده باشی!


- من یک چیز دیگر هم بگویم جسارتاً. این دومین تجربه ما بود با عسل جان 4025 خیلی دختر دوست‌داشتنی است، من عاشقش هستم، خیلی دوستش دارم، پر از استعداد است این دختر و هنوز شاید آن‌جور که باید و شاید آن اتفاق علی‌رغم اینکه کلی فیلم بازی کرده، خودش کلی سابقه کاری دارد، ولی هنوز شاید آن اتفاق نیفتاده و امیدوارم بهتر و بیشتر دیده شود، بعد هم اینکه خیلی دوست‌داشتنی است، خیلی مهربان است، خیلی حرفه‌ای است سر کار، به‌شدت حرفه‌ای، به‌شدت متمرکز و بااستعداد!


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب