ائتلاف با رجوی علیه انقلاب پایان کفایت نخستین «رئیسجمهور ایران»
گروه سیاسی خبرگزاری آنا- محمدعلی حسننیا؛ پدرش از روحانیون پرنفوذ همدان بود. بنیصدر در دانشگاه تهران و در رشته اقتصاد و حقوق به تدریس خود ادامه داد. از سالهای 40 در جنبش دانشجویی دانشگاه تهران فعالیت داشت. او حتی مسئولیت سازمان دانشجویی «جبهه ملی» در این دانشگاه را هم به عهده داشت.
دست تقدیر، بنیصدر را به قیام 15 خرداد سال 1342 رساند. او در این قیام علیه شاه در صف دانشجویان مبارز قرار داشت و مجروح هم شد. بنیصدر بعد از سال 42 به فرانسه رفت و پایهگذار انجمن اسلامی و کنگره جبهه ملی در این کشور شد.
او خود را تئوریسین اقتصاد انقلابی معرفی میکرد. رقابت شدید بنیصدر در خارج از کشور هم ادامه یافت و مبارزه زیادی با قطبزاده در فرانسه داشت. قطبزاده درباره بنیصدر گفته بود که او خیلی مغرور است و خود را همهکاره انقلابیون در خارج از کشور میداند.
بنیصدر شانس و اقبال خوبی داشت. او یکی از مسافران هواپیمای امام خمینی(ره) در 12 بهمن سال 1357 بود. بنیصدر بلافاصله بعد از ورود به کشور از قبول مسئولیتهای سنگین که تمام وقت او را برای انقلاب بگیرد، خودداری کرد. حتی بنیصدر پذیرش مسئولیت وزارت در دولت موقت را نپذیرفت و بیشتر به سفرهای استانی به مناطق مختلف کشور روی آورد.
در این دوره نقد دولت موقت جزء برنامهها و مقالات بنیصدر در روزنامه شخصی خود یعنی «انقلاب اسلامی» بود. وی در یک سخنرانی جنجالی دولت موقت را مورد خطاب قرار داد و آن را به ضعف، عدم توانایی ایجاد تغییرات در دستگاه حکومتی، سهلانگاری و سستی در قضیهٔ کردستان متهم ساخت. او فقط در دوره کوتاهی مسئولیت سرپرستی وزارت اقتصاد و دارایی را برعهده داشت و در صدا و سیما ملی آن زمان خود را در مقام «نجاتدهنده اقتصاد» کشور معرفی میکرد.
اقبال بنیصدر در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری سال 1358 درخشید. وی با زیرکی بعد از دیدار با امام خمینی(ره) که به گفته مرحوم سیداحمد خمینی هیچ موضوع انتخاباتی رد و بدل نشد، اعلام کرد میخواهد کاندید ریاستجمهوری شود و این مورد را در اذعان عمومی پدید آورد که امام موافق با ریاستجمهوری اوست. بنیصدر در نخستین انتخابات ریاستجمهوری ایران 11 میلیون رأی آورد. امام خمینی(ره) هم با انتخاب ملت درصدد احترام به مردم برآمدند. ایشان فرماندهی کل قوا و ریاست شورای انقلاب را هم به بنیصدر سپردند.
اختلاف و شکاف بنیصدر و حمله نهادهای انقلابی
بنیصدر از همان ابتدای ریاستجمهوری خود با نیروهای انقلاب، نهادهای انقلابی، روحانیون و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مشکل برخورد. در سمت فرماندهی کل قوا از شهریور سال 59 تا بهمن همان سال، 4 عملیات در جبههها انجام داد که به دلیل مشکلات فنی و تفکرات کلاسیک وی از جنگ همگی به شکست انجامید. نیروهای بسیج و سپاه همواره این گلایه را از بنیصدر داشتند که به آنها تجهیزات جنگی نمیدهد. حتی شمخانی به امام نامه نوشت و از این مورد گلایه کرد.
در نهم آبان 1359 بنیصدر طی نامهای رسمی به امام خمینی، وزیران کابینه شهید رجایی را بیکفایت خطاب کرده بود و آنها را تهدیدی بزرگتر از تجاوز عراق به خاک کشور خواند. از سویی دیگر در زمان اشغال لانه جاسوسی آمریکا در تهران، بنیصدر موافق این موضوع بود، ولی بعدها به دلیل اختلاف با نیروهای انقلاب آن را توطئه چپها علیه ایران دانست.
خطاب امام به بنیصدر: غلط میکنی قانون را قبول نداری!
امام خمینی در پاسخ به این نامه اعلام کردند: «اینجانب دخالتی در امور نمیکنم، موازین همان بود که کراراً گفتهام و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مومن به انقلاب و مدیر و مدبر و فعال انتخاب نمایند.» البته امام بنا به مسئولیت شرعی و قانونی خویش در 29 تیر 1359 طی یک سخنرانی اعلام میکنند که: «این اشخاصی که انقلابی نیستند باید در رأس وزارتخانهها نباشند و آقای بنیصدر باید امثال اینها را معرفی به مجلس نکند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنایی نکند».
زمانی که رئیسجمهور از پیروزی در جبهه واماند، تمام نگاه خود را به داخل کشور و مبارزه با نیروهای انقلاب معطوف کرد. نقطه اوج تقابل بنیصدر با انقلاب اسلامی و نظام و نیروهای داخل کشور در 14 اسفند 1359 باید دانست. 14 اسفند در دانشگاه تهران به درخواست برخی از گروههای چپ و سازمان مجاهدین خلق(منافقین) تجمعی برای بزرگداشت محمد مصدق تدارک دیده شد که به میدانگاهی علیه انقلاب و سران روحانیت مبدل گشت.
در این سخنرانی بنی صدر از مردم میخواهد که چماقداران (اشاره به نیروهای مذهبی) را از دانشگاه بیرون کنند. طی این حادثه بین نیروهای انقلابی با نیروهای سازمان مجاهدین خلق و گارد ریاست جمهوری، درگیری رخ میدهد. به دنبال این ماجرا، انتقادات زیادی از بنی صدر بیان شد.
آیتالله خامنهای، امام جمعه تهران در یک سخنرانی نسبت به اتفاقات ۱۴ اسفند اعلام کرد: گروهکهای ضداسلام از طرفی گروهکهای ضد خط امام، سیاستمداران منزوی شده از چشم مردم افتاده. این عناصر پلید و خبیث با یکدیگر یک واحد و یک طیف را به وجود آوردند. دیروز حادثه همین بود که گفتم.
جلسه امام با سران نظام برای حل اختلاف و لجاجت بنیصدر
به دنبال این واقعه در 25 اسفند 1359 جلسهای با حضور شهید بهشتی، آیتالله موسوی اردبیلی، آیتالله خامنهای، هاشمی رفسنجانی، مهندس بازرگان، بنیصدر، شهید رجایی و سیداحمد خمینی) در حضور امام تشکیل میشود و نتیجه آن صدور بیانیه 10 مادهای امام بود که رهنمودهایی در مورد مسائل مملکتی ارائه کردند و طی آن بود که هیئتی مرکب از سه نفر به نمایندگی از طرف امام (آیتالله مهدی کنی) رئیس جمهور(حجتالاسلام اشراقی) و مجلس(آیتالله یزدی) مأمور پیگیری اختلافات و رفع آنها میشود. هیئت در 6 خرداد، بنیصدر را عامل این موضوعات اعلام کرد، ولی باز رئیسجمهور آن را نپذیرفت.
از فرداى آن روز تحلیلها و تفسیرها شروع شد و روز 14 اسفند 59 بهعنوان نقطه عطفى در اتحاد لیبرالیسم، مجاهدین خلق و مائوئیستها ثبت شد. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که با برنامهریزى قبلى و تدارک کافى، گروههاى بیست تا سینفره میلیشیا را براى شرکت در مراسم چهارده اسفند سازماندهی کرده بود، در جمعبندی درونگروهی بعد از مراسم، گفتند «در داخل دانشگاه خوب کتک زدیم ولى در خارج از دانشگاه بعضى از میلیشیاها کتک خوردند.»
به دنبال تداوم قضایا، امام در جریان دیدار خود با نمایندگان مجلس شورای اسلامی به مناسبت سالگرد تاسیس مجلس در 6 خرداد 1360 بهصراحت بنیصدر را مورد خطاب قرار داده و اشاره می کنند که: «این سال خوب است سال اجرای قانون باشد. باید حدود معلوم بشود. نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری قانون تو را قبول ندارد».
حبیبالله پیمان از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در نشریه «امت» در مقالهاى تحت عنوان «سراب پایگاه تودهاى جبهه متحد لیبرالى، خط امپریالیسم و مشکل تودهها» که در کتاب «سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام» نیز آمده ارزیابى و تحلیل خود را از ماجراى 14 اسفند اینگونه ارائه داده است: «هدف مشترک همه عناصر و گروههاى تشکیلدهنده این جبهه، جبهه متحد لیبرالى که در روز پنجشنبه 14 اسفند متفقاً در دانشگاه حضور یافتند، ساقط کردن دولت رجایى و بیرون کردن حزب جمهورى اسلامى از صحنه حیات سیاسى جامعه و روى کار آوردن یک حاکمیت لیبرالى به رهبرى رییسجمهور بنىصدر است. تا این مرحله همه اتفاقنظر دارند، اگرچه پس از آن هر گروه و شخصیت راه و هدف خاص خود را دنبال خواهد کرد. سازمان مجاهدین خلق بعد از یک تردید کوتاهمدت، در ادامه حمایت از بنىصدر، مجدداً در ائتلاف کامل با وى و دیگر اعضاى جبهه متحد لیبرالها قرار گرفت و همانطور که قبلاً بارها تحلیل کردیم، در حقیقت جایگزینى بنىصدر و لیبرالها را در مرحله اول پذیرفته و جایگزینى خود را به مرحله دوم موکول کردهاند.
در آخر به دلیل برخی از رفتارها و عملکردهای بنیصدر، امام خمینی(ره) در 6 خرداد همان سال وی را از فرماندهی کل قوا عزل و در 30 خرداد 1360 نیز عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور صادر میشود و او با همراهی و حمایت منافقین به پاریس گریخت و بعدها در سال 63 از رجوی هم جدا شد و هماکنون در پاریس در زمره مخالفان جمهوری اسلامی قرار دارد.
انتهای پیام/4082/ن
انتهای پیام/